نوذر: نیازی به این تاج ندارم. / سعید: اقلا به قیمتش می فروختی… تو تاجر خوبی هم نمی شی. / نوذر: آقا سعید… (به صورت او سیلی می زند) دیگه شاید نبینمت. / سعید: همه اینها رو ارزون فروختی. حتی این سیلی رو.
خدایا به همه ی خوبانت قسمت می دم کمکمون کن سیلی هامون رو ارزون نفروشیم