لطفا نشر نکنید. در تحلیل نهایی اوضاع کنونی حاکم در لیبی و سوریه حاصل اشتباه رهبران این کشورها بود که در این نوشتار به آن خواهم پرداخت اما در عرصه خارجی تمامی طرف های درگیر در این وضعیت هرج و مرج و جنگ داخلی مقصر هستند و صرفا بدنبال منافع راهبردی سیاست های حکومتی شان می باسند بدون اینکه لحظه ای به رنج و مشقاتی که مردم لیبی دچار آن هستند بیندیشند علی الخصوص ترکیه و سیاست های جاه طلبانه اردغان به منظور کاریکاتور سازی از خلافت بیمار عثمانی نه تنها خطری بزرگ برای لیبی بلکه منطقه است و تردیدی نیست با قدرت های غربی در اجرایی این سیاست های شوم هماهنگی دارد. یکی از علل مهم و محوری دخالت های عناصر منطقه ای و بین اللملی در جنگ های داخلی لیبی و سوریه نظام و رسوبات فرهنگ قبیله ای و عشیره ای در این جوامع و کشورها است که لاجرم عنصر تعین کننده در سوق دادن حاکمیت ها به استبداد و خشونت و استبداد زدگی جامعه، شکاف و عدم توازن در منافع راهبردی حاکمیت ها و مردم و تضعیف منافع و امنیت جمعی و ملی است. لذا طبیعی است در این شرایط بسترهایی لازم برای دخالت های عناصر خارجی مهیا گردد. نظام تربیتی و آموزشی برای مهار و غلبه بر این چالش بنیادی و تاریخی یک ضرورت محرز و حیاتی است. در تعریف جامع و توحیدی از محبث منافع و امنیت ملی دو رکن اساسی، جامعه به عنوان مبنا و حاکمیت ها به عنوان شرط اصلی هستند اگرچه جوامع در حکم مبنا به عنوان عنصر تعین کننده هستند اما نقش شرط، حاکمیت ها به مراتب از آن در ایجاد ثبات و توسعه پایدار تعین کننده تر است. تعین کننده بودن نقش مبنا، جوامع در صورتی است که حاکمیت در حکم شرط قادر به شناخت چالش و تعارضات تاریخی جوامع خویش نباشند و نتوانند آنرا اصلاح و درمان کنند زمانیکه فرصت ها به تهدید تبدیل شد دیگر برای اصلاح امور دیر شد آنگاه است که بین منافع جوامع در حکم مبنا و شرط ثانویه عناصر خارجی بطور تاکتیکی توزان برقرار می شود و از آنجا که مردمان جوامع تابع منافع زودگذر و آنی خویش هستند و دیگر امیدی به اصلاح وضع موجود ندارند لاجرم دست به مصالحه با عناصر خارجی می زنند. اگر یک صدم هزینه فروپاشی و جنگ های داخلی در لیبی و سوریه صرف نظام تربیتی و آموزشی این کشورها در راستای احترام و صیانت از منافع و امنیت ملی و جمعی فارق از تمامی تفاوت و پاسداری از کرامت انسانی می شد بی تردید هیچگاه عناصر خارجی قادر به ایجاد جنگ، هرج و مرج، ناامنی، فروپاشی و سرنگونی حاکمیت در این جوامع نبودند. متاسفانه یکی از چالش های اساسی و محوری جامعه ایران هم فقدان این نظام تربیتی آموزشی است که هدف اصلی آن بایستی نسل سازی در تناسب با تعارضات و چالش های بنیادین تاریخی این جامعه به منظور صیانت از منافع جمعی فارغ از تمامی تفاوت ها و کرامت انسانی باشد. در پژوهش های اخیر اثبات شده است که شالوده بنیان های تربیتی کودکان از سنین سه ماه ماهگی تا نه سالگی پی ریزی می شود لذا اجباری کردن نظام تربیتی و آموزشی از سنین سه سالگی تا دانشگاه و مراکز فنی حرفه ای از 9 صبح تا 4 بعد ظهر به منظور نسل سازی و استفاده از نیرو و استعداد های زنان در مسیر توسعه و ثبات پایدار ضرورتی حیاتی است. انسان ها مانند رودخانه هستند اگر در مسیر درست پرورش یابند آبادی، توسعه، صلح و ثبات به همراه دارند و در غیر این صورت جز ویرانی، جنگ، فقر و نوکری نبایستی انتظار دیگر داشت.