قتل در لباس هنجار!
نام دخترک «رومینا» است، پای میز قاضی التماس میکند، ضجه میزند، میگرید تا قاضی او را نزد پدر آزارگرش باز نگرداند!! قاضی نزد خود مفتخر است که اجرای محض قانون میکند. دخترک نزد پدر آزارگر باز گردانده میشود و شبانه سرش با داس بریده میشود!!
پلیس در «مینا پلیس» آمریکا، مرد سیاهپوست را به زمین میزند و پا روی گردن او میگذارد، در حالیکه او ناله میکند که در حال مرگ است، پلیس خونسرد و مداوم آنقدر میفشارد تا جان بسپارد! او و همکارانش به اعتراض مردمی که شاهدند وقعی نمیگذارند!
نمیدانم این دو، شبا هنگام چگونه میخسبند!
این دو اتفاق به فاصله کم در دو نقطه از این کره خاکی رخ داده است!
آن دختر ایرانی و آن سیاه پوست آمریکایی در یک مخمصه از مجری یا ضابط اجرایی قانون کمک خواستند!
این موضوعی مربوط به اخلاق، دین و فرهنگ نیست! یک موضوع شخصیتی و آموزشی است که بطور مستقیم مربوط به نظام آموزش و گزینش نیروی انسانی است به عبارتی یک موضوع سیاسی است!
نظام آموزشی بعضی جوامع، قادر نیستند برای اداره امور خود شخصیت انسانی پرورش بدهند! این دست از نظامهای آموزشی اختلال شخصیت نیروهای انسانی خود را تقویت میکنند!
قاضی! به ظاهر مدافع قانون و آن پلیس! جبار قاتل آمریکایی هر دو در کاربست ابتداییترین مؤلفۀ انسانی یعنی «عواطف» «همدردی» «همدلی» و پاسخ به تقاضای کمک یک فرد ناکامند! آنها مسخ در قدرت اعطایی به خود هستند. آنها بیمارانی «روانشناختی» هستند در لباس هنجار اجتماعی.
با سلام
آیا در این جنایت فقط پدر مقصر است پس مادر چی وقتی اطلاع داشت دختر دوازده ساله اش با مردی دوست است که همسن شوهرش است و این موضوع را سالهاپنهان کرد ایا مقصر اصلی نیست فقط پدری را مقصر میدانیم که هیچ اطلاعی از زمان تصمیم گیریش نمیدانیم