گل من بستان گشته رويتچمن از گل شد، چون سر کويتبلبل از مستی هر نفس نغمه اي سر کندسبزه درگيرد روي صحرا رالاله آرايد چهر زيبا راقطره باران چهره لاله را تر کندبا ميناي مي آماده کن مي راهان مطرب بزن، ساقي بده مي راکز بلبل آيد نغمه نوروزيپر کن قدح با شادي پيروزيدلدادگان را اي گل صلا دهجامي ز ما گير جامی به ما دهنوگلي پيدا در بهاران کنروي و مويش را بوسه باران کنهر دم از شادي خنده زن، باده خور پاي گللاله گر خواهي؟ آتشين رويشسنبل ار جويي تار گيسويشگل اگر بايد چهره او نگر جاي گلشد فصل گل و من دور از آن ماهماي سرو روان، وصلت به جان خواهمبازآ که چون گل در کنارم باشيدر نوبهاران، نوبهارم باشيدلدادگان را اي گل صلا دهجامي ز ما گير جامی به ما ده