▪ ((وقتی برای گرفتن یک نان که حتی نصف ان را نمی توان خورد باید یکساعت صف ایستاد از مردم چه انتظاری دارید. اگر این مشکلات در کشورهای دیگر بود چه میشد. ))
این لب مطلبی است که توسط یک خواننده گفته شده است.البته دراینکه ما ایرانیان ضعف رفتار اجتماعی داربم شکی نیست اما اگر این ترافیکها ، این بی برنامگیهای مسئولین مملکت و این ازدیاد جمعیت که نامتناسب با امکانات موجود است در سایر کشورها بود ، شاید وضعیت بهتری از ما نداشتند.
نکته : ما جهان سوم هستیم ، ما را با مشابه خودمان مقایسه کنید. البته آموزش ، بالابردن سطح تربیت عمومی و فرهنگی ، افزایش رفاه اجتماعی و کم کردن خودخواهی شدید و کم نظیر در میان مردم ما ، اثرات انکار ناپذیری در اصلاح وضعیت موجود دارد.
با تشکر نکته ای را به عرض می رسانم : به نظر من عجول بودن و عدم رعایت حق دیگران ریشه های عمیقتری دارد که با کشیدن یک خط یا نصب نرده و غیره اصل مشکل مرتفع نمی شود. مثلا همین دستگاههای نوبت دهی در بانکها را در نظر بگیرید بنده در شهرستان محل زندگی خود تا کنون بیش از 20 بار از این روش استفاده کرده ام اما با اطمینان کامل خدمتتان عرض میکنم که عدم رعایت نوبت و میزان وقت صرف شده در صف بسیار بیشتر بوده چرا که کارمند مربوطه و مشتری گرامی همان آدمهای قبلی هستند که با ابزار مدرن تری منویات خود را اجرا میکنند. یکی از ریشه های این دست اخلاقیات به زعم من نداشتن امنیت است منظورم از امنیت همان سلسله نیازهای بشر خوراک،پوشاک،مسکن .... است
بنده الان در آلمان هستم. 9 ماه اینجا بودم و به زودی برمیگردم کشورم. مثل هر دانشجوی دیگری خیلی به عقب ماندگی کشورم فکر کرده ام. اینجا که آمدم بیشتر دقیق شدم تقریبا فهمیدم که دلیل اصلی صبر است و بس. به چند دلیل: اینا هرگز داد نمیزنن. با حوصله کار می کنن. از یک شوخی ساده یک دعوا نمیسازن. شرائط سخت رو اگه نتونن عوض کنن خیلی راحت تر از ما تحمل می کنن. تحمل دیدن موفقیت دیگران رو دارن. اتفاقا بر خلاف تصور ما اهل غذای خوب و تفریح خوب نیستن. بهترین شامشون سیب زمینی ست که بد ترین برای ماست. چون صبر دارن با عزت هستن. خویشتندارند. به خاطر تشویقی به رئیس احترام نمیزارن.صفهاشونو که شما نشون دادین.
نکاتی که شما به آن اشاره کردید کاملا صحیح و بجا بود. بگذارید از ماجرایی صحبت کنم تا بفهمید عمق مصیبت تا کجاست! دفعه قبل که از طریق هواپیمایی روسیه به ایران میامدم , هواپیمای مسکو به مقصد تهران تقریبا کاملا پر از مسافرین ایرانی بود. وقتی میخواستیم در مسکو به طرف درب هواپیما حرکت کنیم, همه عزیزان مرتب و متمدن در صفی مستقیم و با آرامش ایستادند تا نوبتشان برسد. وقتی به تهران رسیدیم در برابر چشمان حیرت زده خود دیدم همان برادران و خواهران هموطن چطور مثل قبائل آدم خوار به طرف باجه ها هجوم آوردند گویی که اگر زرنگ بازی درنیاورند , اکسیژن کم می آورند!! همانجا بود که به خودم گفتم "از ماست که بر ماست"... به نظر من بزرگتر از نظم مشکل غالب بر اجتماع ما ریا و تزویر و دورویی است که خوب بلدیم جای مناسب مثل آفتاب پرست رنگ عوض کنیم و قانون رو درست رعایت کنیم (حتی بعضی وقتها بیشتر از خود خارجیها!!) ولی کوچکترین ارزشی برای مملکت خودمان قائل نیستیم. در ضمن در مورد اینکه اگر آنجا ایران بود, مردم ملاحضه حرام و حلال را میکردند باید بگویم شخصا بشدت شک دارم! حال قضاوت با خوانندگان.
امیدوارم راهتان را ادامه دهید که انگشت روی معضل خیلی مهمی گذاشتید و امیدوارم مردم بیدار شوند...
مردم اکثرا در صحبتها منتقد عملکرد خود هستند و از فرهنگ عموم در مواردی مانند ترافیک ، محیط زیست و رعایت حقوق ... نا راضی.
بهتر نیست کسانی که دستی بر آتش دارند باعث حرکتی در این زمینه شوند.
به نظر میرسد برخی از بی نظمی ها مرتبط با مشکلات زیر ساختی است که تدریجا رفتار بی نظم را تداوم بخشیده و انرا نهادینه می سازد اگر همیشه تعداد 1)جایگاه عرضه بنزین کافی نباشد =با احساس استرس برای دستیابی به جای خالی.2)دستگاه ارایه اسکناس هر بار مقدار کم یول میدهد وبر معطلی واسترس می افزاید.3)معابر چه خیابان چه اتوبان با تعداد خودرو متناسب نیست وزمان معطلی بر استرس ودر نتیجه تلاش برای رهایی از این وضع میافزاید این امردر اثر تکرار رفتاری عادی میشود.4)خطا کاران وبر هم زنندگان نظم زودتر به نتیجه میرسند وبه کارشان میرسند وکمتر شناسایی ومجازات میشونداین موضوع درشرایط تنگناهای دایمی مشوق انجام همین رفتار ازسوی همه خواهد شد وترویج کار خطا را تشدید می کند.5)اجرای برخی زیرساخت ها نظیر شماره دهنده بانک ها مشکل صف را حل کرد ای روش در بسیاری ازموضوعات وکارها قابل تکرار است.به هرصورت توجه به همین مسایل ریز اما مهمی که جناب اقای مطهری طرح می کنند باید ادامه یابد ظرفیت های ماقطعا بالاست و با ارایه راه حل درست درمان میشود .
از نظر بنده مردم ما از لحاظ فرهنگی در سطح بسیار پایینی قرار دارند. فرهنگ اون چیزی نیست که تو کتاب ها نوشته بلکه چیزی که ساری و جاری
شما آمار های تصادفات ، میزان مطالعه ، مشکلات اجتماعی ، اسراف و غیره رو مشاهده بکنید. ما چیزی از خارجی ها کم نداریم.
تا کی از خودمون تعریف کنیم . مهم ترین بخش مشکل، متاسفانه برخي از مسئولین هستند که وقتي صحبت می کنه فقط تعریفه و بس . واقعیتش از بس از خودمون تعریف شنیدیم و مشکلات فرهنگی دیدیم خسته شدیم.
مردم ما دچار مشکلات روحی و روانی شدیدی شدند که مشکلات فرهنگی و اجتماعی از یک طرف و مشکلات معیشتی از طرف دیگه داره به مردم فشار می آره. ما تو یک دور باطل افتادیم و مسئولین هم فقط ایده ال گرا هستند.
همین تاکید مقام معظم رهبری در مورد اسراف واقعا باید برای ما زنگ خطر باشه. این به یه مشکله ملی تبدیل شده که حالا باید چند سال وقت و هزینه صرف کنیم تا درستش کنیم. چرا به فکر پیشگیری نیستیم و همیشه دوست داریم اتفاقی بیافته و بعد وارد میدان بشیم.
مدیران ما فقط مدیریت بحران می کنند و بس.
به امید فردایی بهتر
بسيار عالي است. واقعا دست نويسنده درد نكند. بالاخره توي اين شلوغي مسائل سياسي يك نفر هم پيدا شد كه عملا يك مشكل را باز كرده و ان را تبيين كند.
من يك اشكال در اين متن مي بينم و آن اينكه جنگ ايران و عراق طولانيترين جنگ قرن نبود بلكه حداقل جنگ ويتنام با 16 سال درازا طولاني تر از جنگ ما بود.
و اما پيشنهاد من، اينكه ميتوان به يك مسئله رفتاري مرسوم در بين ما ايرانيان بپردازيم و آن ظرفيت كم ما براي انتقاد پذيري است كه نمود عيني ان را ميتوان در توضيح مكرر نويسنده براي اينكه اين مطالب به كسي بر نخورد پيدا كرد. اينها همه مسائلي كه ما خودمان مي دانيم اما فضاي جامعه طوري است كه نويسنده اين مقاله بايد به طرق مختلف توضيح دهد كه بابا بهتان برنخورد، من هم خودم داراي اشكالم، همه داراي اين اشكالات نيستند و ...
و يك پيشنهاد ديگر هم اينكه به موضوع تعارف كردن ما ايراني ها و مجموعا حرف الكي زدن هم مي توان پرداخت. شما گفتگوهاي تلويزيوني ما رو نگاه كنيد، شايد ده دقيقه اول برنامه به تعريف و تمجيد الكي و تعارف ميگذرد.اين تعريف و تمجيدها در بين صحبتها مدام ادامه دارد. به سلام و احوالپرسي ما نگاه كنيد ببينيد چقدر حرف الكي مي زنيم كه نه خودمان توجه داريم كه داريم چه مي گوييم و نه طرف مقابل. همزمان كه ما داريم مي گوييم چطوري خوبي، بابا خوبه، مامان خوبه و ... طرف مقابل هم داره يه سري حرف مسلسل وار مي زنه و شايد هم داره همين سوالها رو از ما مي پرسه. خيلي اوقات هم اصلا جواب اين به ظاهر سوالات ما رو نمي ده. مثلا بالاخره نمي گه كه بابا خوب هست يا نيست و جالبه كه كسي هم كه مي پرسه، پيگير نمي شه كه نگفتي بابا خوبه يا نه. توي مكالمه تلفني كه ديگه خيلي افتضاحه. اين به نظر من نمود بيروني يه اشكال دروني ما ايراني هاست كه شايد نويسنده با اين قلم تواناي خود بتوانند آن را تبيين كنند.
واقعا مقايسه رفتار ما با كشورهاي پيشرفته ميتواند درس آموز باشد. يادم نميرود اولين باري كه در يكي از شهرهاي دورافتاده انگلستان ديدم ماشينها در يك خيابان پهن دايرهاي را كه روي زمين كشيده شده ميدان فرض ميكنند و همه بدون استثناء دورش ميچرخند با مقايسه اين ميدان با ميدانهاي تهران واقعا شاخ درآوردم.
يك آلماني يك زماني به من گفت كه اگر در آلمان مثلا يك نفر خلاف رانندگي شبيه آنچه در تهران شما اتفاق ميافتد انجام دهد بقيه به ظرز وحشتناكي عصباني ميشوند و وقتي همه به يك خلافكار به آن شدت اعتراض كنند ديگر كسي جرات زيرپاگذاشتن حقوق ديگران را به خود نميدهد. متاسفانه خلاف رانندگي در ايران نه تنها قباحتي ندارد بلكه زرنگي به حساب ميآيد! همه ميگن ديدي عجب دست فرماني داشت چه لايي كشيد! چند هزار نفر ديگر بايد در تصادفات رانندگي كشته شوند تا ما بفهميم؟ در انگلستان كنار بعضي جادهها چند ماكت آدم به رنگ فرمز ميديدم. از يكي پرسيدم اينها يعني چه؟ گفتند اين قسمت جاده خطرناك است در تصادفات قبلي مثلا سه نفر اينجا كشته شدهاند. الان سه ماكت قرمز براي يادآوري آن حادثه و خطرناك بودن اين جاده و احتياط بقيه اينجا قرار دادهاند. فكر كنم در ايران اگر قرار بود اينكار را بكنند كنار تمام جادهها پر از ماكت ميشد!!
این لب مطلبی است که توسط یک خواننده گفته شده است.البته دراینکه ما ایرانیان ضعف رفتار اجتماعی داربم شکی نیست اما اگر این ترافیکها ، این بی برنامگیهای مسئولین مملکت و این ازدیاد جمعیت که نامتناسب با امکانات موجود است در سایر کشورها بود ، شاید وضعیت بهتری از ما نداشتند.
نکته : ما جهان سوم هستیم ، ما را با مشابه خودمان مقایسه کنید. البته آموزش ، بالابردن سطح تربیت عمومی و فرهنگی ، افزایش رفاه اجتماعی و کم کردن خودخواهی شدید و کم نظیر در میان مردم ما ، اثرات انکار ناپذیری در اصلاح وضعیت موجود دارد.