غربي ها سالها تلاش مي كنند و نرم افزار تهيه مي كنند ولي ما حاضر بخريد رسمي آن نيستيم و در عوض قفل آنرا مي شكنيم و به اين كار خود افتخار هم ميكنيم. همين روش در مورد افست كتاب هاي خارجي نيز صادق است.
ساعتها در صف دريافت چند پاكت شيرسوبسيدي مي ايستيم، آنهم با تفاوت قيمتي نا چيز با شير آزاد، ولي تحمل يك ثانيه دير حركت كردن راننده جلويمان را پشت چراغ راهنمايي نداريم.
در رستوران براي پرداخت صورت حساب بشدت تعارف مي كنيم تا جايي كه ممكن است كار به نزاع بكشد، ولي در اولين فرصت ميهمانمان را متهم به گدا صفتي مي كنيم.
غربي ها سالها تلاش مي كنند و خودرو طراحي مي كنند، ولي ما آنرا، با حذف تعدادي از تجهيزاتش،ساده ميسازيم و مي فروشيم.
غربي ها به قانون احترام مي گذارند، ولي ما از قانون مي گريزيم.
در غرب هنگامي كه مدارس تعطيل ميشوند دانش آموزان ناراحت مي شوند، اما در ايران دانش آموزان از شادي كيف هايشان را به هوا پرت مي كنند.
غربي ها به دانشگاه مي روند تا دانش بياموزند، ما ميرويم كه مدرك بگيريم.
غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كد خدا منشي.
در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبا” بيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، روحاني و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند.
چرا آخرين روايت هاي نرم افزارها را بلا فاصله روي رايانه هايمان نصب مي كنيم ولي هر گز به دنبال استفاده از آن قابليت جديد نيستيم؟
غربي ها خدمت نظام وظيفه را امري ملي و مقدس مي دانند، ما آنرا زور گويي. در قديم عوام به خدمت نظام وظيفه مي گفتند « اجباري»
اگر كسي به «ناموسمان» نگاهي چپ بيندازد مي خواهيم شكمش را پاره كنيم، اما براحتي ناموس ديگران را ورانداز ميكنيم.
از غالب كردن اجناس قلابي و مواد فاسد به ديگران لذت مي بريم.
چرا غالبا” تخيل را به تفكر ترجيح مي دهيم؟
چرا غالبا” به دستور پزشك تمام دارويمان را مصرف نمي كنيم و به مجردي كه « احساس» بهبودي كرديم مصرف دارو را قطع مي كنيم؟
تقريبا” پنجاه سال است كه تيراژ كتاب هاي غير درسي در ايران بين 2000 تا 3500باقيمانده است. راستي مگر جمعيت ايران در اين مدت ثابت بوده است؟
اكثر تعمير گاه ها و مغازه دار ها پياده رو و خيابان را محل كسب و كار خود مي دانند و مامور شهرداري هم مدام بدنبال جريمه براي « سد معبر » است.
بخشي از فضاي منزل را به مبل و ميز نهار خوري اختصاص ميدهيم ولي روي زمين مي نشينيم و توي سفره غذا مي خوريم.
سالها اشياء دست دوم منزل را در انبار نگه مي داريم و از آنها استفاده نمي كنيم، ولي حاضر به بخشيدن آن به افراد مستحق نيستيم.
در هر شرايطي منافع شخصي را به منافع جمع ترجيح ميدهيم.
يك عمر از ترس نداري گدا زندگي مي كنيم.
برآيند كار دو نفر هميشه كمتر از دو است.
بسياري از مردم وقتي دستگاهي را مي خرند قبل از خواندن دستور كاربري آن، آنرا روشن و با سعي و خطا سعي مي كنند طرز كار آنرا ياد بگيرند و انگار مشغول «كشف» طرز كار آن هستند!؟
با طناب مفت حاضريم خود را دار بزنيم.
اگر پزشكي به ما داروي زياد ندهد يا اگر هيچ دارو ندهد، مي گوييم بي سواد است و ديگر به او مراجعه نمي كنيم.
هر كجا صف است فكر مي كنيم خيرات است.
فكر مي كنيم ماليات پول زور است، ولي هنگامي كه خودرو ما به چاله هاي خيابان مي افتد به دولت ناسزا مي گوييم.
هنگامي كه پليس ما را جريمه مي كند او را نامرد خطاب مي كنيم، ولي رانندگان متخلف ديگر را ناسزا گفته و سراغ پليس مي گرديم.
بسياري از مردم بهنگام گردشگري دوست دارند ميوه هاي روي درخت باغ هاي ديگران را بچينند، در حاليكه مقدار زيادي ميوه همراه خود دارند.
چرا به بدبيني بيش از خوش بيني تمايل داريم؟
چرا حجم غذا براي غالب ايراني ها مهم تر از كيفيت آن است؟
چرا ده ها سال است كه در آشپزي ايراني تحولي پيدا نشده؟
بيشتر نواقص را مي بينيم، ولي در رفع نواقص ناتوانيم.
چرا در ميهماني، ظاهر سازي جاي واقعيت را مي گيرد؟
منافع زود گذر را به منافع پايداري كه ديرتر بدست آيد ترجيح مي دهيم.
در هر كاري اظهار فضل مي كنيم و از گفتن نمي دانم شرم داريم.
كلمه من را بيش از ما بكار مي بريم.
دايما” از حاكميت انتقاد مي كنيم، ولي فراموش مي كنيم آنها هم مثل خود ما هستند و نمي پرسيم كه اگر به جاي آنها بوديم چكار مي توانستيم بكنيم.
در شهر ها خسارتي كه چاله ها و دست انداز ها به خودروها وارد ميكنند چند هزار برابر هزينه رفع آنها است ولي مدتها آنها را بحال خود رها مي كنند.
دريچه نگهداري خطوط تلفن، پنجره هاي فاضلاب و امثالهم هميشه يا پائين تر و يا بالا تر از سطح اسفالت خيابان است.
غالبا” مهارت را به دانش ترجيح ميدهيم.
بيشتر در گذشته بسر ميبريم تا جايي كه آينده را فراموش مي كنيم.
عقب افتادگيمان را بگردن كشورهاي قدرتمند و توطئه آنها مي اندازيم، ولي براي جبران آن قدمي بر نمي داريم.
دايما” ديگران را نصيحت مي كنيم، ولي خودمان به آنها عمل نمي كنيم.
هنگاميكه به هدفمان نمي رسيم آنرا به حساب نصيب و قسمت يا سرنوشت و بدبياري مي گذاريم ولي هرگز به تجزيه و تحليل علل آن نمي پردازيم.
هميشه اخرين تصميم را در دقيقه نود مي گيريم.
بروايت روزنامه همشهري مورخ 22/1/83 ايران داراي رتبه نخست تصادف در دنيا است.
در ايران موتور سيكلت خودرو خانوادگي است و مي شود تا شش نفر هم سوار آن بشوند!
تقريبا” تمام اختراع ها و اكتشاف هاي دنيا بدست غربي ها انجام شده است، ولي ما در آن سهمي نداريم.
هنر در ايران در حدي بسيار سطحي باقي مانده و به ساحت زيبائي شناسي ارتقاع نيافته است، ولي در غرب زيبائي شناسي خود دانشي عظيم شد و در طيفي وسيع رشد كرده است.
با وجود اينكه مي دانيم اغلب برندگان جوايز المپياد هاي دانش سر از خارج در مي آورند ولي كاري نمي كنيم و همچنان به برنده شدن افتخار مي كنيم.
اعداد ، علم جبر، باروت و شايد خيلي چيزهاي ديگر را ما شرقي ها خلق كرديم، ولي آنها استفاده وسيعي كردند، و ما در همان ابتداي كار مانديم.
كشوري با سيصد سال تاريخ قادر است كشور عراق را با پنج هزار سال تاريخ در كمتر از يكماه اشغال كند.
در ايران به مجردي كه كمي برف مي آيد بلافاصله مدارس تعطيل مي گردد، حتما” در كانادا، روسيه و كشور سوئد مدارس بيشتر سال تعطيل است!
گرانترين ظروف منزل را براي نمايش در ويترين مي گذاريم و هر گز از آنها استفاده نمي كنيم.
ما اساسا” قادر به تئوريزاسيون پديدار ها نيستيم و طريقه كشف قانونمندي هاي طبيعت را نمي دانيم، ولي غربي ها بنياد تفكرشان بر اين اساس شكل گرفته است.
چرا يك ايراني در كانادا يا آمريكا به سرعت پيشرفت مي كند، ولي هموطنان او در ايران در حال درجا زدن هستند؟
غربي ها اطلاعات متعارف خود را روي شبكه اينترت در دسترس عموم قرار مي دهند، ولي ما آنها را برداشته و از همكارمان پنهان ميكنيم.
مرده هايمان را بيش از زنده ها يمان احترام مي گذاريم.
تارخ ايران را عمدتا” بر اساس منابع غربي نوشته اند.
مهم ترين اكتشافات باستاني ما بدست غربي ها انجام گرفته است.
غربي ها ما را بهتر از خودمان مي شناسند.
معماري ساختمان هايمان از داخل دل مي برند و از بيرون زهره.
اگر بهترين سيستم تهويه را در محل كارمان داشته باشيم و بيرون از ساختمان هوا بشدت آلوده باشد، باز پنجره اطاق كارمان را باز ميكنيم.
چرا در ايران كوزه گر با كوزه شكسته آب مي خورد؟
چرا به مراسم عزاداري بدون دعوت مي رويم، ولي براي مراسم عروسي بايد دعوتمان كنند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها يك لباس را دو بار در مهماني تكرار شده اي نمي پوشند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها پول خرج كردن شوهرشان را براي آنها، دليل علاقه مي دانند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها به هنگام راه رفتن در محل هاي عمومي رفتار طبيعي ندارند و طوري وانمود مي كنند كه همه نگاه ها متوجه آنها است؟
چرا اغلب خانم ها ي ايراني اضافه وزن دارند، ولي در مهماني ها تظاهر به رژيم لاغري مي كنند؟
در غرب دختران جوان آرايش نمي كنند و آرايش خاص پير زنها است، ولي در ايران عكس اين جريان دارد.
در غرب كارمندان بعد از بازنشستگي به گشت و گذار مي پردازند، ولي در ايران گوشه نشين و افسرده مي شوند.
در ايران، خودروهاي چهل پنجاه سال پيش را استفاده مي كنند، ولي در غرب هر خودرو بعد از معمولا” پنج سال به قبرستان مي رود.
چرا صبر مي كنيم تا وسيله مورد استفاده مان خراب شود بعد به فكر رفع نقص آن مي افتيم، در حاليكه در دستورالعمل نگهداري آن قيد شده كه بعد از گذشت زمان معيني بايد مورد بازديد قرار بگيرد؟
چرا فكر ميكنيم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه مان بيمه مي كنيم؟
چرا مي گوئيم مرغ همسايه غاز است؟
چرا انتقاد پذير نيستيم و فكر مي كنيم كسي كه عيب ما را به ما بگويد بدخواه ما است؟
چرا چشم ديدن افراد برتر از خودمان را نداريم؟
چرا عده اي جنس ارزان و با كيفيت پايين را به جنس گران و با كيفيت بالا ترجيح مي دهند؟
چرا به هنگام مديريت در سازماني زور را به درايت ترجيح مي دهيم؟
چرا پزشک هاي ما مدارك تحصيلي خود را قاب مي كنند و در مطب روي ديوار در معرض ديد عموم قرار مي دهند؟
چرا وقتي پاي استدلالمان مي لنگد با فرياد مي خواهيم طرف مقابل را قانع كنيم؟
چرا در غالب خانواده ها فرزندان بايد از والدين «حساب» ببرند، بعوض اينكه به آنها احترام بگذارند؟
چرا غالبا” در ادارات چشم ديدن كارمند جديد را نداريم؟
چرا فكر مي كنيم اگر كارمند جديد كار ما را ياد بگيرد ما از كار بيكار ميشويم؟
چرا بعوض تلاش براي ارتقاء شايستگي خودمان، سعي مي كنيم افراد شايسته را خراب كنيم؟
چرا هنگامي كه مدير يا سرپرست مي شويم فكر مي كنيم بقيه بايد از ما «حساب» ببرند؟
چرا گربه را بايد دم در حجله كشت؟
چرا غالبا” رابطه را به ضابطه ترجيح مي دهيم؟
چرا تنبيه برايمان راحت تر از تشويق است؟
چرا غيبت از ديگران برايمان كاري عادي است؟
چرا غالبا” افراد چاپلوس موقعيت بهتري در ادارات دارند؟
چرا با رشوه دادن كارها سريع تر انجام ميشود؟
در غرب تمام سوابق افراد در بانك هاي اطلاعاتي موجود است، در ايران بسياري از افراد هنوز شناسنامه ندارند.
چرا اول ساختمان را مي سازيم بعد براي لوله كشي، كابل كشي و غيره صد جاي آنرا خراب مي كنيم؟
در ايران حلبي ساز كار تهويه، آهنگر كار اسكلت فلزي ، لوله كش كار تاسيسات و سيم كش كار برقي انجام مي دهد، در حالي كه صدها آموزشگاه ودانشگاه فني داريم.
چرا وعده دادن و عمل نكردن عادتي عمومي شده است؟
چرا قبل از قضاوت كردن نمي انديشيم و بعد از آن خود را حتي سرزنش هم نمي كنيم؟
چرا شانس در زندگي ما اينقدر جاي مهمي دارد؟
چرا سعي مي كنيم سود بيشتر را با كم فروشي، كاهش كيفيت و تقلب بدست آوريم، بعوض ارايه كيفيت و خدمات بهتر؟ آيا شعار كسب و كار ما اين است: اصل بر نارضايتي مشتري است!
در غرب ماهيگيري يك تفریح است، اما در ايران اگر محيط زيست جلويشان را نگيرد دمار از روزگار ماهي ها در مي آورند.
راستي استاندارد در اين كشور چه جايگاهي دارد؟ جايش در كتابخانه ها است، توي قاب عكس ها است يا در دست كاربران است؟
چرا فروشندگان ايراني به مرغ آب مي بندند، آيا جنبه بهداشتي دارد يا سود جويي؟
آيا يك دامدار ايراني حاضر است گاوي را كه يك ميليون تومان مي ارزد و به علت بيماري جان داده معدوم نمايد و گوشت آنرا نفروشد؟
چرارفتگرهاي شهرداري از جوي آب براي انتقال زباله استفاده مي كنند؟
چرا قصاب با همان دستي كه پول مي شمارد گوشت هم خرد مي كند؟
چرا هنگامي كه در غرب بيشتر معاملات كوچك و بزرگ با كارت اعتباري انجام ميشود، در ايران اكثر معاملات نقدي است؟
چرا هميشه ماهي را با شكم پر مي فروشند در حاليكه در غرب شكم ماهي را بعد از صيد بلافاصله خالي مي كنند؟
چرا ميوه فروش ميوه هاي معيوب را لابلاي ميوه هاي سالم پنهان مي كند و از فروش آن ( گول زدن مشتري) لذت مي برد؟
چرا رفتگرهاي شهرداري علاوه بر دريافت حقوق ماهيانه از شهروندان در خواست «ماهيانه» مي كنند؟
چرا فاضلاب را براي آبياري كشاورزي استفاده مي كنيم؟
چرا هنگامي كه مي خواهيم قطعه اي را روي دستگاهي سوار كنيم و جانمي رود بلا فاصله به زور متوسل ميشويم؟ و يا دستگاهي كه كار نمي كند را با مشت و لگد به جانش مي افتيم؟ و اين در شرايطي است كه همه گونه دستورالعمل كنترل و عيب يابي وجود دارد. راستي اگر چنين رفتاري با يك هواپيماي مسافر بري بشود چه فجايعي پيش خواهد آمد!
چرا شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست ميدانيم؟
در زلزله 3/6 ريشتري بم 45000 نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر زخمي و بي خانمان شدند ولي در زلزله كو به ژاپن به قدرت 3/8 ريشتر تنها 5000 نفر جان باختند.
شهر تهران با نزديك به 12 ميليون جمعيت تنها سه خط مترو دارد، آن هم در سالهاي اخير ، ولي شهر لندن ده ها خط مترو از ده ها سال پيش دارد.
در شهر تهران وقتي خياباني را براي نصب كابل يا لوله مي كنند و بعد با خاك پرمي كنند، شهرداري مدتها آنرا بهمان حالت باقي مي گذارد تا با عبور خودروها كوبيده شود بعد اسفالت مي كند ! در حالي كه ماشين مخصوص كوبيدن سالها است كه استفاده مي شود.
تعداد معتادان ايران به مواد مخدر از كشور توليد كننده مواد مخدر افغانستان بسيار بيشتر است.
هر سال چند صد هزار نفر در تصادفات رانندگي،چند ده هزار نفر در اثر آلودگي هوا، چند هزار نفر در غرق شدن در دريا و صدها هزار نفر در اثر وقايع قابل پيش گيري جان خود را از دست مي دهند.
آخر شب چهاردهم فروردین تمام پمپ بنزين هاي تهران بشدت شلوغ شد آنهم تنها براي چند صد تومان صرفه جوئي !؟
در هيچ كشور توسعه يافته اي « سرعت گير » براي خودروها ايجاد نمي كنند.
بعضي بناها ده ها سال است كه در پايتخت به حالت نيمه ساخته باقي مانده اند و علاوه بر بلا استفاده كردن امكانات شهري چهره شهر را هم زشت كرده اند ولي فكري براي آنها نمي كنند.
هر چيز مي خواهد گران شود اول دچار كمبود مي شود!
چند صد هزار مسافر كش بي نام و نشان در پايتخت مشغول كاسبي هستند. براي خود قلمرو تعريف مي كنند، مرتكب انواع خلاف ها مي شوند و پليس هم به آنها لبخند معني دار مي زند و يك ريال ماليات هم نمي دهند.
شهرداري براي رفع مشكل ترافيك، محدوده ترافيك تعريف مي كند ولي بعد آنرا ميفروشد!؟
شهرداري براي جلو گيري از تراكم ، محدوده ساخت و ساز تعريف مي كند ولي بعد آنرا مي فروشد!؟
شهرداري جلوي متخلف را نمي گيرد ولي با كمال ميل او را جريمه مي كند!؟
رفتگرهاي شهرداري زباله ها را در جوی آب مي ريزند بعد شهرداري براي مبارزه با موش ها كلي خرج موش كشي مي كند!؟
پليس راه پشت تپه ها كمين مي كند تا رانندگان را راهنمائي كند!؟
در ايران موتور سوار و عابر پياده مختارند هر طور در معابر عمومي رفت و آمد كنند و اگر با آنها تصادف شود هميشه مقصر راننده خودرو است.
در ايران عابر پياده عبور از خيابان را به عبور از روي پل هوايي ترجيح مي دهد.
بر طبق آمار سازمان ملل ميزان متوسط كار مفيد در ژاپن 8 ساعت، در كانادا 4 ساعت و در ايران تنها 20 دقيقه است.
در ايران تمام پرنده ها از انسان مي ترسند ولي در غرب آنها از دست انسان غذا مي خورند.
چرا پليس هاي راهنمائي و رانندگي بيشتر مايلند خودروهاي مدل بالا را جريمه كنند؟
چرا زرنگي را به شايستگي ترجيح مي دهيم؟
چرا هنگامي كه تكه ناني را روي زمين مي بينيم آنرابرداشته و در جاي محترمي قرار مي دهيم ولي نانواها با پخت نان نا مرغوب هزاران تن آرد را بهدر مي دهند؟
در تهران هر كس بطور متوسط دو ساعت وقتش در ترافيك به هدر مي رود وحد اقل هر خودرو50% بنزين بيشتر مصرف مي كند و اگر هزينه آنرا حساب كنيم سر به ميلياردها تومان در روز ميزند، به اين هزينه ها بايد هزينه هاي درماني ناشي ازتصادفات، آلودگي هاي هوا، صوتي و رواني و استهلاك خودرو را اضافه كرد ولي عملا” كاري در جهت بهبود ترافيك نمي شود.
چرا هنگام صدا زدن همكارانمان عناوين آنها را هم ذكر مي كنيم ولي در غرب همه همكارانشان را به اسم كوچك صدا مي زنند؟
چرا بقال ها اكثر مشتري ها را دكتر و مهندس خطاب مي كنند؟
چرا مردم عموما” هر كس را كه كار ساختمان سازي مي كند مهندس خطاب مي كنند؟
دبير چهارمين جشنواره دندان پزشكي گفت: سهم هر محقق ايراني در فعاليت هاي تحقيقاتي كمتر از يك هزار دلار است، در حالي كه اين رقم در كشورهاي توسعه يافته بين 80 تا 230 هزار دلار است (همشهري 20/12/82)
چرا عدم موفقيت خود را در محيط كار غالبا” ناشي از بي عدالتي مديران ميدانيم و حاضر نيستيم كمي هم خود را مقصر بدانيم؟
چرا هنگام رانندگي سعي مي كنيم مقاصد خود را با بوق زدن به ديگران به فهمانيم؟
چرا با رانندگان متخلف يا آنها كه مطابق ميل ما حركت نمي كنند با بوق مكالمه مي كنيم؟
مدير كل درمان، باز پروري و حرفه آموزي ستاد مبارزه با مواد مخدرگفت : با وجود شش هزار بيمار ايدزي و 140 هزار معتاد تزريقي كه عده كثيري از آنها در خيابانها زندگي مي كنند، بهترين راه كنترل ايدز توزيع سرنگ بين معتادان است!؟(روزنامه همشهري مورخ 22/1/83)
هدف از بیان مطالب فوق توهين يا ناديده گرفتن ارزشهاي اصيل اسلامي و ايراني نبوده و نيست. و از سوي ديگر هدف بالا بردن و مهم جلوه دادن ارزشهاي بيگانه غربي يا شرقي نيست.بلکه هدف تاكيد بر روي ارزشهاي والاي انساني است.
بسياري از مردم شريف ما از بسياري از اين نواقص بدور مي باشند.
البته اين مقايسه عمدتا” شامل جامعه شهري ما مي شود و جوامع زحمت كش روستايي را شامل نمي گردد.
شما نیز ممكن است اين پرسشها را از خود بكنند. اما آيا شده است كه بدنبال پاسخي جدي براي آنها بوده باشيم؟ راستي شما چه مي انديشيد هنگامي كه اين سئوالات بذهنتان مي آيد؟ شايد اين گفتگو بتواند منشا” اثري باشد.
بهبود از تفكر انسانها شروع مي شود و به عرصه زندگي اجتماعي و نيز به روح و روان آنان بسط مي يابد. بدنبال بهبود باشيم و بياييم به داشته هايمان دقيق تر و عميق تر بنگريم و يا علي بگوييم و حركت كنيم... حركت بسوي بهتر شدن، تعالي و تكامل. به اميد آنروز...
خواهشمند است شما هم در اين مورد فكر كنيد، و شايد بسياري موارد ديگر را شما بيابيد. اما خواهش مي كنم با يك بررسي اجمالي آنها را در چند گروه ، نسبت به علل آنها، دسته بندي كنيد و در مورد راه چاره مورد نظر خود فكر كنيد. شاید از اين طريق بتوانيم به آينده كشورمان كمك نماييم. در ضمن اگر صلاح ميدانيد آنرا براي دوستان ديگرتان نیز ارسال نماييد.
اتفاقا ما خيلي خوب مي دانيم چه چيزي مصداق امر به معروف و نهي از منكر اس ؟ چه چيزي مصداق تجسس است؟ چه چيزي مصداق خيرخواهي و توصيه است:
1- امر به معروف و نهي از منكر: بعني هر آنچه مربوط به جنس زن، رابطه بين پس و دختر و حجاب و دست و صورت و لباس و موي زنان باشد. به عبارت بهتر آنچه وقتي در موردش صحبت مي كنيم حال كنيم!
2- تجسس يعني آنچه در مورد احوالات ما انجام مي گيرد كه ما از آن خوشمان نمي آيد. مثلا وقتي قرار است در مورد اطلاعات مربوط به دارايي هاي آنچناني ما صحبت شود و يا در مورد اين كه پسرمان فلام ماين آخرين مدل را خريده و در تهران مشغول ويراژ دادن است و يا در مورد اين كه بيت المال را خورديم و يك ليوان آب هم روش و يا تعداد روابط نامشروعي كه داريم و نظاير آن!
3- خيرخواهي : يعني اين كه دنبال اين بگرديم كه ديگران چه عيب و ايرادي دارند و بعد جلوي چند نفر ديگر كه احتمالا با ايشان رودروايسي دارند آن عيب را بزرگ كنيم و به رخ او بكشيم و البته بعدش هم مي گوييم كه من چون خيرت را مي خواهم و دوستت دارم اينارو مي گم!
4- وظيفه شرعي: يعني اين كه سرمون را بكنيم توي هر سوراخي كه بهمون مربوطي نيست تا ببينيم چه خبره و گوش بزنگ باشيم تا از هر كس ديگري اطلاعاتي بدست بياوريم و دنبال خبر را بگيريم و تا آبروي طرف را نريختيم و تا يك گند درست حسابي بالا نياورديم دست بر نداريم . مثلا توي ماشين ها سرك بكشيم يا هر دونفري كه توي خيابون دارند با هم صحبت مي كنند را بهشون گير بديم كه شما چه نسبتي باهم دارين!
خلاصه جناب اقاي مطهري عزيز! مواردي كه شما برشمردي خيلي هاشو ما ميدونيم اما مهم اينه كه حق گرفتني است نه دادني! اينه كه هركي هركاري مي كنه مي خواد به حقش برسه!
با تشکر از شما، به نظر بنده این مقاله از بقیه مقالات بهتر بود چون به ریشه تمام مشکلات ذکر شده در مقالات قبلی پرداخته است. ما واقعا به اموزش در تمام جنبه های زندگی نیاز داریم ولی چون اموزش ندیده ایم برای آنکه نگوئیم نمیدانیم خود را کاملا آگاه نشان میدهیم. در واقع مادر جهل مرکب هستیم. آیا زمانی میرسد که در سخنرانیهای عمومی این مطالب ذکر شوند تا کسانی که فکر میکنند خارجی ها بهتر از ما زندگی میکنند دریابند که در جامعه اسلامی که خدا در آن حاضر دیده میشود، میتوان واقعا بعنوان انسان و نه یک ماشین زندگی کرد.
این آموزشها بایستی از دبستان شروع شده و تا دانشگاه ادامه داشته باشد.
به جای این همه درس بی مصرف بایستی به بچه هایمان روش زندگی با دیگرن و در جامعه را بیاموزیم
بهر حال جانا سخن از زبان ما میگوئی
فکرکنم مشکلی که با خواندن این مقاله به ذهن خطور میکند اینست که این جزوه را کی باید تهیه کند؟ این آموزش توسط کی باید انجام شود؟ مصلحان اجتماعی چه کسانی هستند؟ واز آن مهمتر معیار اصلاحات و آموزشهایشان چه باید باشد؟
شاهد از غیب رسید. تمام این مقاله زیبا درباره لزوم پرهیز از کلی گویی است و خواننده محترم یا یک کلی گویی و بدون ذکر مصداق نوشته است: " سطح مقاله نسبت به مقالات قبلي بسيار افت كرده بود"! آخر یک مصداق ذکر می کردی برای این حرف کلی.
با سلام فرزند شهيد گرانقدر استاد مطهري شما بدانيد اب در كوهستان بطور طبيعي به سمت پايين مي ايد و شما با وضع قوانين نمي توانيد اب را بر خلاف جهت بگوييد به سمت بالا برود ما با انتخاب روشهاي صحيح مي توانيم جامعه دا به سمتي سوق دهيم كه جامعه با دست خود كار صحيح را انجام دهد.براي ايجاد جامعه سالم ابتدا بايد صورت مسئله را واقعي ديد واز دروغ در طرح مسئله خودداري كرد تا بتوان پاسخ واقعي راپيدا نمود. بطور نمونه ما در ايران اتومبيل را حداقل به دو برابر قيمت به مردم مي فروشيم وهمان ابتدا بيش از مبلغ ادعايي دولت در مورد سوبسيد سوخت را يكجا دريافت ميكنيم (اگر نصف قيمت هر اتومبيلي فقط در بانك قرار داده شود شمامحاسبه كنيد سود سالانه انرا) و دائما به مردم به مردم تنگدست سر كوفت مي زنيم كه ماشينهاي فرسوده شما مصرف بنزين بالايي دارد در صورت اينكه بايد قيمت سوخت ازاد و تابع نوسانات بازار جهاني باشد اما قبل از ان بايد1- به بخش خصوصي اجازه داده شود در حمل و نقل عمومي وارد شود و دولت حداقل براي يك دوره ده ساله انان را از پرداخت عوارض گمركي معاف نمايد تا انان بتوانندبا فراخ حال به ايجاد حمل و نقل عمومي فعال و ابرومند همت گمارند و دولت نطارت كند مردم (بخش خصوصي) با شركتهاي معتبر خودروساز در سطح جهان وارد كار شود تا باعث ارتقائ خدمات فني در كشور نيز گردد. 2-ورود اتومبيل هاي ايمن ,كم مصرف از شركتهاي معتبر بدون واسطه وبا تعهد خدمات پس از فروش ازاد اعلام گردد .و مواد ديگري كه مجال ان نيست باعث ميگردد ناوگان حمل و نقل كشور در عرض سه الي چهار سال نو گردد كه همين عامل پنجاه درصد مصرف بيهوده بنزين را كاهش ميدهد از كشته شدن هزاران انسان در جاده ها بدليل فرسودگي خودروها جلوگيري ميشود واز همه مهمتر جامعه احساس امنيت و نويي خواهد كرد وتمامي سودجويها كه بر اثر طرحهايي مانند سهميه بندي بنزين ايجاد شده و هميشه اين چنين طرحهايي با ان مواجه است بر چيده خواهد شد و ..........
سلام بر نویسنده محترم
متاسفانه پس از گذشت حدود 30 سال از انقلاب عزیز اسلامی , در رعایت کردن ابتدایی ترین حقوق شهروندی مشکلات فراوان است .
مثال 1: روزنامه هایی که به عنوان زیرانداز و سجاده در اجتماعات مذهبی مثل نماز جمعه , نماز عید فطر و ... استفاده می شود به سادگی هر چه تمامتر در جای خود رها می شود .
مثال 2 : مهر و زیارتنامه و ... که در اماکن مذهبی و زیارتی برداشته می شود توسط عده قابل توجهی سر جایش گذاشته نمی شود ودر جای دیگری رها می شود (نمونه بارز حرم مطهر رضوی)
مثال 3 : تفرجگاه ها و مناظر زیبای طبیعی ایران در فصول شلوغ سال تبدیل به زباله دانهای نه چندان زیبا میر شوند
و... به نظر می رسد آموزش و فرهنگسازی گسترده در امور مختلف فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی به صورت کلان و زیربنایی از حلقه های مفقوده سازندگی و پیشرفت مادی ومعنوی جمهوری اسلامی واعتلای آن در جهان می باشد(انقلاب رفتاری در سطح کلان مردم ایران). با تشکر از مقاله ارزشمندتان
بنظر من باید واحدهایی با عنوان "آداب اجتماعی" در دبیرستان و دانشگاهها تدریس شود تا کم کم رفتارهای صحیح اجتماعی جای رفتارهای کنونی مردم ما را گرفته و نهادینه شود.
البته به این نکته نیز توجه داشته باشیم بسیاری افراد که رفتارهای ناهنجار اجتماعی دارند مانند ریختن زباله در خیابان، ریختن آب دهان کف پیاده رو، ویراژ و سبقتهای غیر مجاز، عدم رعایت حق تقدم و ... بلافاصله پس از خروج از کشور و ورود به کشوری دیگر مانند امارات،ترکیه، مالزی یا کشورهای اروپایی به انسانهای مودب و مقرراتی تبدیل میشوند، علت این رفتار و اینکه چرا به عنوان یک ایرانی برای ایران و ایرانیان ارزش قائل نیستیم باید بررسی و ریشه یابی شود.
غربي ها سالها تلاش مي كنند و نرم افزار تهيه مي كنند ولي ما حاضر بخريد رسمي آن نيستيم و در عوض قفل آنرا مي شكنيم و به اين كار خود افتخار هم ميكنيم. همين روش در مورد افست كتاب هاي خارجي نيز صادق است.
ساعتها در صف دريافت چند پاكت شيرسوبسيدي مي ايستيم، آنهم با تفاوت قيمتي نا چيز با شير آزاد، ولي تحمل يك ثانيه دير حركت كردن راننده جلويمان را پشت چراغ راهنمايي نداريم.
در رستوران براي پرداخت صورت حساب بشدت تعارف مي كنيم تا جايي كه ممكن است كار به نزاع بكشد، ولي در اولين فرصت ميهمانمان را متهم به گدا صفتي مي كنيم.
غربي ها سالها تلاش مي كنند و خودرو طراحي مي كنند، ولي ما آنرا، با حذف تعدادي از تجهيزاتش،ساده ميسازيم و مي فروشيم.
غربي ها به قانون احترام مي گذارند، ولي ما از قانون مي گريزيم.
در غرب هنگامي كه مدارس تعطيل ميشوند دانش آموزان ناراحت مي شوند، اما در ايران دانش آموزان از شادي كيف هايشان را به هوا پرت مي كنند.
غربي ها به دانشگاه مي روند تا دانش بياموزند، ما ميرويم كه مدرك بگيريم.
غربي ها كارها را به شيوه علمي انجام ميدهند، ما به شيوه استاد كاري و كد خدا منشي.
در ايران فارغ التحصيلان مديريت و علوم سياسي غالبا” بيكارند، اما در عوض سياستمداران و مديران كشور همه پزشك، مهندس، روحاني و يا بنحوي كارشناسان رشته هاي ديگرند.
چرا آخرين روايت هاي نرم افزارها را بلا فاصله روي رايانه هايمان نصب مي كنيم ولي هر گز به دنبال استفاده از آن قابليت جديد نيستيم؟
غربي ها خدمت نظام وظيفه را امري ملي و مقدس مي دانند، ما آنرا زور گويي. در قديم عوام به خدمت نظام وظيفه مي گفتند « اجباري»
اگر كسي به «ناموسمان» نگاهي چپ بيندازد مي خواهيم شكمش را پاره كنيم، اما براحتي ناموس ديگران را ورانداز ميكنيم.
از غالب كردن اجناس قلابي و مواد فاسد به ديگران لذت مي بريم.
چرا غالبا” تخيل را به تفكر ترجيح مي دهيم؟
چرا غالبا” به دستور پزشك تمام دارويمان را مصرف نمي كنيم و به مجردي كه « احساس» بهبودي كرديم مصرف دارو را قطع مي كنيم؟
چرا جراحان ايران برخلاف تعرفه هاي رسمي مبلغ كلاني از بيمار جداگانه دريافت مي كنند؟
تقريبا” پنجاه سال است كه تيراژ كتاب هاي غير درسي در ايران بين 2000 تا 3500باقيمانده است. راستي مگر جمعيت ايران در اين مدت ثابت بوده است؟
اكثر تعمير گاه ها و مغازه دار ها پياده رو و خيابان را محل كسب و كار خود مي دانند و مامور شهرداري هم مدام بدنبال جريمه براي « سد معبر » است.
بخشي از فضاي منزل را به مبل و ميز نهار خوري اختصاص ميدهيم ولي روي زمين مي نشينيم و توي سفره غذا مي خوريم.
سالها اشياء دست دوم منزل را در انبار نگه مي داريم و از آنها استفاده نمي كنيم، ولي حاضر به بخشيدن آن به افراد مستحق نيستيم.
در هر شرايطي منافع شخصي را به منافع جمع ترجيح ميدهيم.
يك عمر از ترس نداري گدا زندگي مي كنيم.
برآيند كار دو نفر هميشه كمتر از دو است.
بسياري از مردم وقتي دستگاهي را مي خرند قبل از خواندن دستور كاربري آن، آنرا روشن و با سعي و خطا سعي مي كنند طرز كار آنرا ياد بگيرند و انگار مشغول «كشف» طرز كار آن هستند!؟
با طناب مفت حاضريم خود را دار بزنيم.
اگر پزشكي به ما داروي زياد ندهد يا اگر هيچ دارو ندهد، مي گوييم بي سواد است و ديگر به او مراجعه نمي كنيم.
هر كجا صف است فكر مي كنيم خيرات است.
فكر مي كنيم ماليات پول زور است، ولي هنگامي كه خودرو ما به چاله هاي خيابان مي افتد به دولت ناسزا مي گوييم.
هنگامي كه پليس ما را جريمه مي كند او را نامرد خطاب مي كنيم، ولي رانندگان متخلف ديگر را ناسزا گفته و سراغ پليس مي گرديم.
بسياري از مردم بهنگام گردشگري دوست دارند ميوه هاي روي درخت باغ هاي ديگران را بچينند، در حاليكه مقدار زيادي ميوه همراه خود دارند.
چرا به بدبيني بيش از خوش بيني تمايل داريم؟
چرا حجم غذا براي غالب ايراني ها مهم تر از كيفيت آن است؟
چرا ده ها سال است كه در آشپزي ايراني تحولي پيدا نشده؟
بيشتر نواقص را مي بينيم، ولي در رفع نواقص ناتوانيم.
چرا در ميهماني، ظاهر سازي جاي واقعيت را مي گيرد؟
منافع زود گذر را به منافع پايداري كه ديرتر بدست آيد ترجيح مي دهيم.
در هر كاري اظهار فضل مي كنيم و از گفتن نمي دانم شرم داريم.
كلمه من را بيش از ما بكار مي بريم.
دايما” از حاكميت انتقاد مي كنيم، ولي فراموش مي كنيم آنها هم مثل خود ما هستند و نمي پرسيم كه اگر به جاي آنها بوديم چكار مي توانستيم بكنيم.
در شهر ها خسارتي كه چاله ها و دست انداز ها به خودروها وارد ميكنند چند هزار برابر هزينه رفع آنها است ولي مدتها آنها را بحال خود رها مي كنند.
دريچه نگهداري خطوط تلفن، پنجره هاي فاضلاب و امثالهم هميشه يا پائين تر و يا بالا تر از سطح اسفالت خيابان است.
غالبا” مهارت را به دانش ترجيح ميدهيم.
بيشتر در گذشته بسر ميبريم تا جايي كه آينده را فراموش مي كنيم.
عقب افتادگيمان را بگردن كشورهاي قدرتمند و توطئه آنها مي اندازيم، ولي براي جبران آن قدمي بر نمي داريم.
دايما” ديگران را نصيحت مي كنيم، ولي خودمان به آنها عمل نمي كنيم.
هنگاميكه به هدفمان نمي رسيم آنرا به حساب نصيب و قسمت يا سرنوشت و بدبياري مي گذاريم ولي هرگز به تجزيه و تحليل علل آن نمي پردازيم.
هميشه اخرين تصميم را در دقيقه نود مي گيريم.
بروايت روزنامه همشهري مورخ 22/1/83 ايران داراي رتبه نخست تصادف در دنيا است.
در ايران موتور سيكلت خودرو خانوادگي است و مي شود تا شش نفر هم سوار آن بشوند!
تقريبا” تمام اختراع ها و اكتشاف هاي دنيا بدست غربي ها انجام شده است، ولي ما در آن سهمي نداريم.
هنر در ايران در حدي بسيار سطحي باقي مانده و به ساحت زيبائي شناسي ارتقاع نيافته است، ولي در غرب زيبائي شناسي خود دانشي عظيم شد و در طيفي وسيع رشد كرده است.
با وجود اينكه مي دانيم اغلب برندگان جوايز المپياد هاي دانش سر از خارج در مي آورند ولي كاري نمي كنيم و همچنان به برنده شدن افتخار مي كنيم.
اعداد ، علم جبر، باروت و شايد خيلي چيزهاي ديگر را ما شرقي ها خلق كرديم، ولي آنها استفاده وسيعي كردند، و ما در همان ابتداي كار مانديم.
كشوري با سيصد سال تاريخ قادر است كشور عراق را با پنج هزار سال تاريخ در كمتر از يكماه اشغال كند.
در ايران به مجردي كه كمي برف مي آيد بلافاصله مدارس تعطيل مي گردد، حتما” در كانادا، روسيه و كشور سوئد مدارس بيشتر سال تعطيل است!
گرانترين ظروف منزل را براي نمايش در ويترين مي گذاريم و هر گز از آنها استفاده نمي كنيم.
ما اساسا” قادر به تئوريزاسيون پديدار ها نيستيم و طريقه كشف قانونمندي هاي طبيعت را نمي دانيم، ولي غربي ها بنياد تفكرشان بر اين اساس شكل گرفته است.
چرا يك ايراني در كانادا يا آمريكا به سرعت پيشرفت مي كند، ولي هموطنان او در ايران در حال درجا زدن هستند؟
غربي ها اطلاعات متعارف خود را روي شبكه اينترت در دسترس عموم قرار مي دهند، ولي ما آنها را برداشته و از همكارمان پنهان ميكنيم.
مرده هايمان را بيش از زنده ها يمان احترام مي گذاريم.
تارخ ايران را عمدتا” بر اساس منابع غربي نوشته اند.
مهم ترين اكتشافات باستاني ما بدست غربي ها انجام گرفته است.
غربي ها ما را بهتر از خودمان مي شناسند.
معماري ساختمان هايمان از داخل دل مي برند و از بيرون زهره.
اگر بهترين سيستم تهويه را در محل كارمان داشته باشيم و بيرون از ساختمان هوا بشدت آلوده باشد، باز پنجره اطاق كارمان را باز ميكنيم.
چرا در ايران كوزه گر با كوزه شكسته آب مي خورد؟
چرا به مراسم عزاداري بدون دعوت مي رويم، ولي براي مراسم عروسي بايد دعوتمان كنند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها يك لباس را دو بار در مهماني تكرار شده اي نمي پوشند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها پول خرج كردن شوهرشان را براي آنها، دليل علاقه مي دانند؟
چرا در ايران اغلب خانم ها به هنگام راه رفتن در محل هاي عمومي رفتار طبيعي ندارند و طوري وانمود مي كنند كه همه نگاه ها متوجه آنها است؟
چرا اغلب خانم ها ي ايراني اضافه وزن دارند، ولي در مهماني ها تظاهر به رژيم لاغري مي كنند؟
در غرب دختران جوان آرايش نمي كنند و آرايش خاص پير زنها است، ولي در ايران عكس اين جريان دارد.
در غرب كارمندان بعد از بازنشستگي به گشت و گذار مي پردازند، ولي در ايران گوشه نشين و افسرده مي شوند.
در ايران، خودروهاي چهل پنجاه سال پيش را استفاده مي كنند، ولي در غرب هر خودرو بعد از معمولا” پنج سال به قبرستان مي رود.
چرا صبر مي كنيم تا وسيله مورد استفاده مان خراب شود بعد به فكر رفع نقص آن مي افتيم، در حاليكه در دستورالعمل نگهداري آن قيد شده كه بعد از گذشت زمان معيني بايد مورد بازديد قرار بگيرد؟
چرا فكر ميكنيم با صدقه دادن خود را در مقابل اقدامات نابخردانه مان بيمه مي كنيم؟
چرا مي گوئيم مرغ همسايه غاز است؟
چرا انتقاد پذير نيستيم و فكر مي كنيم كسي كه عيب ما را به ما بگويد بدخواه ما است؟
چرا چشم ديدن افراد برتر از خودمان را نداريم؟
چرا عده اي جنس ارزان و با كيفيت پايين را به جنس گران و با كيفيت بالا ترجيح مي دهند؟
چرا به هنگام مديريت در سازماني زور را به درايت ترجيح مي دهيم؟
چرا پزشک هاي ما مدارك تحصيلي خود را قاب مي كنند و در مطب روي ديوار در معرض ديد عموم قرار مي دهند؟
چرا وقتي پاي استدلالمان مي لنگد با فرياد مي خواهيم طرف مقابل را قانع كنيم؟
چرا در غالب خانواده ها فرزندان بايد از والدين «حساب» ببرند، بعوض اينكه به آنها احترام بگذارند؟
چرا غالبا” در ادارات چشم ديدن كارمند جديد را نداريم؟
چرا فكر مي كنيم اگر كارمند جديد كار ما را ياد بگيرد ما از كار بيكار ميشويم؟
چرا بعوض تلاش براي ارتقاء شايستگي خودمان، سعي مي كنيم افراد شايسته را خراب كنيم؟
چرا هنگامي كه مدير يا سرپرست مي شويم فكر مي كنيم بقيه بايد از ما «حساب» ببرند؟
چرا گربه را بايد دم در حجله كشت؟
چرا غالبا” رابطه را به ضابطه ترجيح مي دهيم؟
چرا تنبيه برايمان راحت تر از تشويق است؟
چرا غيبت از ديگران برايمان كاري عادي است؟
چرا غالبا” افراد چاپلوس موقعيت بهتري در ادارات دارند؟
چرا با رشوه دادن كارها سريع تر انجام ميشود؟
در غرب تمام سوابق افراد در بانك هاي اطلاعاتي موجود است، در ايران بسياري از افراد هنوز شناسنامه ندارند.
چرا اول ساختمان را مي سازيم بعد براي لوله كشي، كابل كشي و غيره صد جاي آنرا خراب مي كنيم؟
در ايران حلبي ساز كار تهويه، آهنگر كار اسكلت فلزي ، لوله كش كار تاسيسات و سيم كش كار برقي انجام مي دهد، در حالي كه صدها آموزشگاه ودانشگاه فني داريم.
چرا وعده دادن و عمل نكردن عادتي عمومي شده است؟
چرا قبل از قضاوت كردن نمي انديشيم و بعد از آن خود را حتي سرزنش هم نمي كنيم؟
چرا شانس در زندگي ما اينقدر جاي مهمي دارد؟
چرا سعي مي كنيم سود بيشتر را با كم فروشي، كاهش كيفيت و تقلب بدست آوريم، بعوض ارايه كيفيت و خدمات بهتر؟ آيا شعار كسب و كار ما اين است: اصل بر نارضايتي مشتري است!
در غرب ماهيگيري يك تفریح است، اما در ايران اگر محيط زيست جلويشان را نگيرد دمار از روزگار ماهي ها در مي آورند.
راستي استاندارد در اين كشور چه جايگاهي دارد؟ جايش در كتابخانه ها است، توي قاب عكس ها است يا در دست كاربران است؟
چرا فروشندگان ايراني به مرغ آب مي بندند، آيا جنبه بهداشتي دارد يا سود جويي؟
آيا يك دامدار ايراني حاضر است گاوي را كه يك ميليون تومان مي ارزد و به علت بيماري جان داده معدوم نمايد و گوشت آنرا نفروشد؟
چرارفتگرهاي شهرداري از جوي آب براي انتقال زباله استفاده مي كنند؟
چرا قصاب با همان دستي كه پول مي شمارد گوشت هم خرد مي كند؟
چرا هنگامي كه در غرب بيشتر معاملات كوچك و بزرگ با كارت اعتباري انجام ميشود، در ايران اكثر معاملات نقدي است؟
چرا هميشه ماهي را با شكم پر مي فروشند در حاليكه در غرب شكم ماهي را بعد از صيد بلافاصله خالي مي كنند؟
چرا ميوه فروش ميوه هاي معيوب را لابلاي ميوه هاي سالم پنهان مي كند و از فروش آن ( گول زدن مشتري) لذت مي برد؟
چرا رفتگرهاي شهرداري علاوه بر دريافت حقوق ماهيانه از شهروندان در خواست «ماهيانه» مي كنند؟
چرا فاضلاب را براي آبياري كشاورزي استفاده مي كنيم؟
چرا هنگامي كه مي خواهيم قطعه اي را روي دستگاهي سوار كنيم و جانمي رود بلا فاصله به زور متوسل ميشويم؟ و يا دستگاهي كه كار نمي كند را با مشت و لگد به جانش مي افتيم؟ و اين در شرايطي است كه همه گونه دستورالعمل كنترل و عيب يابي وجود دارد. راستي اگر چنين رفتاري با يك هواپيماي مسافر بري بشود چه فجايعي پيش خواهد آمد!
چرا شانس و سرنوشت را برتر از اراده و خواست ميدانيم؟
در زلزله 3/6 ريشتري بم 45000 نفر جان خود را از دست دادند و هزاران نفر زخمي و بي خانمان شدند ولي در زلزله كو به ژاپن به قدرت 3/8 ريشتر تنها 5000 نفر جان باختند.
شهر تهران با نزديك به 12 ميليون جمعيت تنها سه خط مترو دارد، آن هم در سالهاي اخير ، ولي شهر لندن ده ها خط مترو از ده ها سال پيش دارد.
در شهر تهران وقتي خياباني را براي نصب كابل يا لوله مي كنند و بعد با خاك پرمي كنند، شهرداري مدتها آنرا بهمان حالت باقي مي گذارد تا با عبور خودروها كوبيده شود بعد اسفالت مي كند ! در حالي كه ماشين مخصوص كوبيدن سالها است كه استفاده مي شود.
تعداد معتادان ايران به مواد مخدر از كشور توليد كننده مواد مخدر افغانستان بسيار بيشتر است.
هر سال چند صد هزار نفر در تصادفات رانندگي،چند ده هزار نفر در اثر آلودگي هوا، چند هزار نفر در غرق شدن در دريا و صدها هزار نفر در اثر وقايع قابل پيش گيري جان خود را از دست مي دهند.
آخر شب چهاردهم فروردین تمام پمپ بنزين هاي تهران بشدت شلوغ شد آنهم تنها براي چند صد تومان صرفه جوئي !؟
در هيچ كشور توسعه يافته اي « سرعت گير » براي خودروها ايجاد نمي كنند.
بعضي بناها ده ها سال است كه در پايتخت به حالت نيمه ساخته باقي مانده اند و علاوه بر بلا استفاده كردن امكانات شهري چهره شهر را هم زشت كرده اند ولي فكري براي آنها نمي كنند.
هر چيز مي خواهد گران شود اول دچار كمبود مي شود!
چند صد هزار مسافر كش بي نام و نشان در پايتخت مشغول كاسبي هستند. براي خود قلمرو تعريف مي كنند، مرتكب انواع خلاف ها مي شوند و پليس هم به آنها لبخند معني دار مي زند و يك ريال ماليات هم نمي دهند.
شهرداري براي رفع مشكل ترافيك، محدوده ترافيك تعريف مي كند ولي بعد آنرا ميفروشد!؟
شهرداري براي جلو گيري از تراكم ، محدوده ساخت و ساز تعريف مي كند ولي بعد آنرا مي فروشد!؟
شهرداري جلوي متخلف را نمي گيرد ولي با كمال ميل او را جريمه مي كند!؟
رفتگرهاي شهرداري زباله ها را در جوی آب مي ريزند بعد شهرداري براي مبارزه با موش ها كلي خرج موش كشي مي كند!؟
پليس راه پشت تپه ها كمين مي كند تا رانندگان را راهنمائي كند!؟
در ايران موتور سوار و عابر پياده مختارند هر طور در معابر عمومي رفت و آمد كنند و اگر با آنها تصادف شود هميشه مقصر راننده خودرو است.
در ايران عابر پياده عبور از خيابان را به عبور از روي پل هوايي ترجيح مي دهد.
بر طبق آمار سازمان ملل ميزان متوسط كار مفيد در ژاپن 8 ساعت، در كانادا 4 ساعت و در ايران تنها 20 دقيقه است.
در ايران تمام پرنده ها از انسان مي ترسند ولي در غرب آنها از دست انسان غذا مي خورند.
چرا پليس هاي راهنمائي و رانندگي بيشتر مايلند خودروهاي مدل بالا را جريمه كنند؟
چرا زرنگي را به شايستگي ترجيح مي دهيم؟
چرا هنگامي كه تكه ناني را روي زمين مي بينيم آنرابرداشته و در جاي محترمي قرار مي دهيم ولي نانواها با پخت نان نا مرغوب هزاران تن آرد را بهدر مي دهند؟
در تهران هر كس بطور متوسط دو ساعت وقتش در ترافيك به هدر مي رود وحد اقل هر خودرو50% بنزين بيشتر مصرف مي كند و اگر هزينه آنرا حساب كنيم سر به ميلياردها تومان در روز ميزند، به اين هزينه ها بايد هزينه هاي درماني ناشي ازتصادفات، آلودگي هاي هوا، صوتي و رواني و استهلاك خودرو را اضافه كرد ولي عملا” كاري در جهت بهبود ترافيك نمي شود.
چرا هنگام صدا زدن همكارانمان عناوين آنها را هم ذكر مي كنيم ولي در غرب همه همكارانشان را به اسم كوچك صدا مي زنند؟
چرا بقال ها اكثر مشتري ها را دكتر و مهندس خطاب مي كنند؟
چرا مردم عموما” هر كس را كه كار ساختمان سازي مي كند مهندس خطاب مي كنند؟
دبير چهارمين جشنواره دندان پزشكي گفت: سهم هر محقق ايراني در فعاليت هاي تحقيقاتي كمتر از يك هزار دلار است، در حالي كه اين رقم در كشورهاي توسعه يافته بين 80 تا 230 هزار دلار است (همشهري 20/12/82)
چرا عدم موفقيت خود را در محيط كار غالبا” ناشي از بي عدالتي مديران ميدانيم و حاضر نيستيم كمي هم خود را مقصر بدانيم؟
چرا هنگام رانندگي سعي مي كنيم مقاصد خود را با بوق زدن به ديگران به فهمانيم؟
چرا با رانندگان متخلف يا آنها كه مطابق ميل ما حركت نمي كنند با بوق مكالمه مي كنيم؟
مدير كل درمان، باز پروري و حرفه آموزي ستاد مبارزه با مواد مخدرگفت : با وجود شش هزار بيمار ايدزي و 140 هزار معتاد تزريقي كه عده كثيري از آنها در خيابانها زندگي مي كنند، بهترين راه كنترل ايدز توزيع سرنگ بين معتادان است!؟(روزنامه همشهري مورخ 22/1/83)
هدف از بیان مطالب فوق توهين يا ناديده گرفتن ارزشهاي اصيل اسلامي و ايراني نبوده و نيست. و از سوي ديگر هدف بالا بردن و مهم جلوه دادن ارزشهاي بيگانه غربي يا شرقي نيست.بلکه هدف تاكيد بر روي ارزشهاي والاي انساني است.
بسياري از مردم شريف ما از بسياري از اين نواقص بدور مي باشند.
البته اين مقايسه عمدتا” شامل جامعه شهري ما مي شود و جوامع زحمت كش روستايي را شامل نمي گردد.
شما نیز ممكن است اين پرسشها را از خود بكنند. اما آيا شده است كه بدنبال پاسخي جدي براي آنها بوده باشيم؟ راستي شما چه مي انديشيد هنگامي كه اين سئوالات بذهنتان مي آيد؟ شايد اين گفتگو بتواند منشا” اثري باشد.
بهبود از تفكر انسانها شروع مي شود و به عرصه زندگي اجتماعي و نيز به روح و روان آنان بسط مي يابد. بدنبال بهبود باشيم و بياييم به داشته هايمان دقيق تر و عميق تر بنگريم و يا علي بگوييم و حركت كنيم... حركت بسوي بهتر شدن، تعالي و تكامل. به اميد آنروز...
خواهشمند است شما هم در اين مورد فكر كنيد، و شايد بسياري موارد ديگر را شما بيابيد. اما خواهش مي كنم با يك بررسي اجمالي آنها را در چند گروه ، نسبت به علل آنها، دسته بندي كنيد و در مورد راه چاره مورد نظر خود فكر كنيد. شاید از اين طريق بتوانيم به آينده كشورمان كمك نماييم. در ضمن اگر صلاح ميدانيد آنرا براي دوستان ديگرتان نیز ارسال نماييد.