یه بار توی مدرسه از بلندگو اسمم رو اعلام کردن که فلانی بیا دفتر همین که داشتم می رفتم سمت دفتر دیدم یه 10 نفر از بچه ها ریختن سرم انگار که مجرم گرفتن یکی یقه رو یه گردن رو یکی دستام رو گرفته بود و منو کشوندن تا دم دفتر. اون وقت آقای مدیر ازم پرسید فلانی شماره ی بابات رو نداشتیم خواستیم از تو بپرسیم...
((( توی ایران همه مجرمن مگه عکسش ثابت بشه ولی ...)))
دیگه اینکه یه روز زنگ کلاس خورد و کمی دیر رفتم توی راهرو که مدیر منو صدا زد و رفتم جلو که گوشم رو گرفت و منو از جا بلند کرد یکی از بچه ها اومد ضامن بشه اون رو هم از گوش بلند کرد! تا سه روز گوشم قرمز بود . وقتی رفتم خونه تا مادرم گوشم رو دید مدیر رو نفرین کرد . فرداش که رفتم مدرسه دیدم همون دست مدیر شکسته!
سلام
با نظر این دوستمان که گفته اند ما به قدرت تشخیص نیاز داریم کاملا موافقم اما در خصوص اصول زندگی هم باید بگویم شما یک حالت کاملا خاص را مثال زدید البته قبول دارم که اینگونه موارد خاص بسیار زیاد است ولی در مورد مسائل ساده تر که اتفاقا بیشتر هم رخ میدهد چرا هیچ گونه آموزشی نداشته باشیم؟ مثلا برخورد صحیح با راننده ای که جلوی ما می پیچد (شرایط خودمان و جناب راننده را عادی و معمولی فرض کنید) چیست؟ آیا باید از عباراتی نظیر: «ظاهرا راهنماي شما کار نميکند» استفاده کنیم؟ با چه لحنی باید بگوئیم؟ متاسفانه ما همان اصول زندگی را هم به درستی بلد نیستیم و یا در بهترین حالت اهمیت نمی دهیم و رعایت نمی کنیم.
به نظر من کسی که به درجه اجتهاد رسیده و احادیث مختلف را با سند دیده احتیاجی به این ندارد که مصداقا نیز موارد برایش شرح داده شود. اگر کسی مجتهد است یعنی حتما می داند که شرکت در مجلس گناه حرام است یا اگر ورود به مجلسی موجب بدبینی به روحانیت شود نباید به آن وارد شد ( با توجه به مثال شما). بعلاوه اینکه نباید از همه اشخاص انتظار یک واکنش استاندارد را در مقابل یک رویداد داشت. همین مثال شما در مورد شهید مطهری یک نمونه است، ایمان همه به اندازه شهید مطهری نیست که بگوییم هر جا منحرفی دیدی برو با طرف رفیق هم بشو. بنابراین با در نظر گرفتن غیر ممکن بودن شرح جزییات با توجه به مراتب افراد و تنوع رویدادها، آموزش اصول به نظر من کفایت می کند.
متاسفانه در کشور ما سخن گفتن از عیب های ایرانیان توهین به ملت ایران تلقی می شود، کافی است کوچکترین تعریضی به آداب و اخلاقیات غلط خودمان بکنیم،فریادها به هوا بلند می شود که به ملت ایران توهین شد!! هنر نزد ایرانیان است و بس! ملت ایران از مردم حجاز در زمان پیامبر بهترند! مردم ایران ....
اما ای کاش اساتید مربوطه همچون شما به بررسی عادات درست و علط ما ایرانیان همت می گماشتند و برای رفع آن قدمی برداشته می شد.
سلام
با تعیین مصداق کاملا موافقم امری که در تشخیص برخی از احکام فقهی هم دامن گیر مردم ما می شود مانند موسیقی مطرب که با گفتن غنا و تشخیصاهل متشرعه مراجع کارشان را راحت می کنند.
با این هم که ما تلاشی برای تدوین رفتار عملی نداریم باز هم موافقم و مهم ترین علت ش این است که همه چشم به حوزه دوخته اند تا به تدوین اینگونه رفتارها بپردازد غافل از اینکه حوزه به چیزهایی فکر می کند که مردم به آنها فکر نمی کنند (آی این قید بعضا راه گشاست خودتان بی زحمت اضافه کنید). خاطره ای بگویم من دوستی دارم که مثل خودم در کسوت اهل دین است گاهی اوقات که او را می بینم از نامردمی ها و ناجوانمردی هایی که به او می رود برایم با سوز و آه سینه خاطراتی را نقل می کند که در اکثر آنها کارش به زد و خورد یا فحش کاری می کشد و البته شدیدا هم حق را به خودش می دهد(تقریبا هیکل ورزیده ای دارد) در تایید حرف شما اگر آموزش بود این دوست ما همیشه توی جیبهایش تنقلات می گذاشت و از سر بزرگواری دیگرانی که او را سب می کردند جذب می کرد. اما من در ته چشمانش می خوانم که با خودش می گوید چرا ما باید فحش بخوریم دیگران حالش را می برن، این ناتوانی در تفکیک مقولات او را به بی اعتنایی به حکومت و مردم می کشاند چرا که تمام بدبختی هایش را از حکومت می داند، می بینید چقدر امر آموزش روحانیت پیچیده شده...
تمام آنچه گفتید به جان دل قبول اما از جای دیگر باید به سراغ فرهنگ سازی و اصلاح رفتار رفت، امرا، جناب مطهری آنها اگر اصلاح شوند مردم هم در سه سوت اصلاح می شوند البته مردم حرف گوش می کنند، وقتی مردم می بینند که مسئولین شان برای حفظ حزب خود دین و خط قرمز ها را زیر سوال میبرند چه انتظاری بیجایی است که بهم احترام بگذارند، مجال کم است و سخن فراوان اما بنده به جد منتظر مقاله بعدی شما هستم که در اخلاق شهریاران را به تیغ نقد بکشید چند نقد به مقالات حضرت عالی
اولا لحن مقالات روبه ضعف می رود کمی مطایبه که قبلا مخلوط می فرمودید زهر (اگر داشته باشد) نقد و نقادی را می گرفت و بر تاثیر آن می افزود
دوما آشفتگی محتوا در مقالات کم کم در حال پیدا شدن است با ارجاع به مقالات دیگرتان نمی توانید پیوستگی و استقامت را بوجود بیاورید، مقالات اول به نقد صدا و سیما و بعد کمی نیروی انتظامی بعد رفتارهای ناهنجار مردم خوب چه استراتژی بین اینها است نکند شما به مانند سنت سلف به کشکول نویسی فکر می کنید
سوما اگر طرح کلی در موضوعات مختلف تدوین می کردید مثلا بخشی به نقد و انواع آن که شامل نقد پذیری مسئولین و مردم و بخشی به رفتار مسئولین و مردم در قبال موضوعات مختلف و بخشی به رفتار پدر مادر ها با فرزندان و بخشی به فرهنگ کاری در میان مردم و مسئولین و غیره... می پرداخت ببهتر بود البته آنوقت باید تا ابد مقاله مینوشتید اما حسن کار این بود که عده ای کارشما را ادامه می دادند
چهارم کارتان در نوع خود قابل تامل است
پنجما نمی دانستیم چهارده سال لباس پوشیدید پس من اون موقع به دنیا نیامده بودم!
ششما چرا به فکر تاسیس روزنامه نمی افتید اثرش بیشتر است باید کم کم کار ژرنالیستی را شروع کنید جدی میگم
هفتما الان ساعت 1:43 است یکساعته مقاله شما من را مشغول کرد اگه مادرم نبود فردا باید بدون سحری روزه می گرفتم!
هشتما شب بخیر
1001 دلیل محکم و متقن وجود دارد آموزش عمومی صحیح شاه کلید حل بسیاری از مشکلات کشور است مثلا" اگر در یک سال یا در پنج سال 30 میلیارد دلار اعتبار برای آموزش عمومی تصویب و هزیه شود باز کم است
برادر دلسوز و گرامي با تشكر از حركت مسئولانه و بجاي شما
انتقادهايي به عملكرد جنابعالي دارم و آن اينكه 1) دوصد گفته چون نيم كردار نيست . شما عملا چه اقدامي بجز مقاله نويسي و قلم فرسايي انجام داده ايد آيا بهتر نيست به يك اقدام عملي هرچند كوچك دست بزنيد
2) آيا بهتر نيست كه بعد از ايراد به يك موضوع ، راه درست آن را معرفي كنيد ( اين نكته در نوشته هاي قبلي شما ، بشكل مناسبي وجود داشت)
3) آب را بايد از سرچشمه بست بعبارت ديگر بايد ريشه هاي اشكالات را پيدا كرده و رفع كرد . اگر مشكل تربيتي وجود دارد بايد در كودكستان و دبستان آنرا حل كرد بايد برنامه هاي كودك و نوجوان را پربار نمود.
4) هركس بايد خودش را اصلاح كرده و در كار خود بهترين باشد. شما شهيد مطهري را بهتر از بنده ميشناسيد . وقتي از ايشان مي خواهند كه چند قصه اسلامي طرح كنند ايشان انچنان حرفه اي عمل ميكنند كه كتاب ايشان مورد تقدير يونسكو قرار ميگيرد . در حالي كه ايشان يك استاد ، متفكر و محقق هستند تا نويسنده
5) اگر ميخواهيد يك كار علمي انجام دهيد بايد مشكلات را رتبه بندي و راه حلها را اولويت بندي نماييد نه اينكه بطور جسته گريخته فقط اعتراض نماييد
درشرایط فعلی ما متاسفانه تلویزیون جای مطالعه و شرکت در جلسات موعظه و ارتباط با انسانهای حکیم را گرفته است وبدتر اینکه خود این رسانه دراموزش یا تشیع خیلی از رفتارهاو گفتارهای ضد ارزش عامل اصلی شده است . برای مثال طرز رفتار اعضای یک خانواده مثل پدرباپسر زن باشوهر دخترعمو وپسرعمو و.... به بهانه واقع نمایی مسایل جامعه در سریالها قابل توجه است.ودر ضمن شبکه ها بهتراست به جای دوبله فیلم اموزش ماهیگیری که معلوم نیست بدر چند نفر مخاطب این رسانه میخورد فیلمهای اموزش سوارشدن به مترو یا ایستادن در صف را برای مردم پخش کنند.
شانه اش بامن