مرحوم پدرش آمد پادگان دوکوهه که محل استقرار وآموزش نیروهای بسیجی بود.چند روز قبل از عملیات فتح المبین بود آمده یود یکی از دو برادر را با خود به منزل ببرد. پدرشان به من گفت با جبهه رفتنشان مخالفتی ندارم اما شما به بشون بگو یکی یکی ...هم حسین وهم حسن تو گردان بلال جز نیروی خط شکنان بودند.خیلی باهاشون حرف زدم تا آنروز کسی به این شیوایی مرا قانع وبهتر بگویم محکوم نکرده بود.اوگفت اولا تواین همه رزمنده خیلی ها سه یا چهار برادر هستند من جمله شخص خودت تا لباس رزمت را بر تن داری صلاحیت مذاکره را نداری دوم اینکه نماز یا سایر واجبات بین چند برادریکی در میان واجبه یا تکلیف هر مکلف؟سوم مرجع من امام خمینی هستند نه شما یا پدر وعزیزتر از شماها.به پدرش گفتم بدون سلاح مرا به جنگ یک دشت پر از قله های معرفت و آگاهی فرستادید من هم اسیر این عارف بالله شدم .مرا ببخشید حاجی بیدخ تا خودت را هم جذب جبهه نکرده برگرد خابه وبرای پیروزی رزمندگان اسلام دعا کنید
اي شهيدان خوشا به حال شما كه رفتيد ودنياطلبان رانديد كه چكونه برسر ماندن چندروز بيشتردرپست مقام همديگرا له گرده واز روي جنازه فقرامي گذزند نمانديد تا فتنه فتنگران راببنيدمن نمي دانم چه بگويم فقط اين را بگويم كه تمام رسانه هاي ديداري وشنوايي ونوشتاري والكترونيكي فقط هفته دفاع مقدس باشد يا برايشان سودي داشته باشد اسمي ازشما بياورند مطمعن باشيد همين مطلب راهم روي سايت نمي گذارند
سوز دل چگونه ساز نكنم آنگاه كه لحظه ها تعيين كننده سرنوشت انسان است و بس ! چگونه جدايي و دوري و محجوري و جاماندگي از ياران را مويه نكنم كه دلي شرحه شرحه دارم از فراق؟؟؟؟؟؟؟؟ كلمات در اينجا قاصر ند و خود محجوري بر راه و جا مانده از قافله ياران شهيد!!!!!!!!!!!!الهم رزقني توفيق الشهاده في السبيل الله
خوشا به حالشان که از فرصت طلایی جنگ برای رسیدن به کمال سعادت،کمال استفاده را بردند.. ای شهدا ما بیش از این به دعای خیر شما نیازمندیم که غرق در انحرافات و فساد این روزگار نشیم.