بسمه تعالي شهي سيد موسي نامجو و شهيد كلاهدوز را كه هر دو در تاسيس اوليه سپاه پاسداران نقش اساسي داشتند را از نزديك مي شناختم صميميت ، سخت كوشي ، اخلاص ، وقار و اطمينان به نفسي را كه از ذكر الهي نصيبشان شده بود كاملا در چهره آنان خوانده مي شد ، شهيد نامجو از استادان دانشكده افسري قبل از انقلاب اسلامي ب.د و پس از انقلاب رياست دانشكده را به عهده گرفته بود . آن مختصات شخصيتي در بين دانشجويان تاثيري شگرف داشت . شهيد كلاهدوز نيز در كار آموزش سپاه پاسداران با دوستان و همكاران گاردي خود ، نقش بي همتايي در ورزيدگي سپاهيان جوان داشت ، خاصا آنجا كه تلفيق آموزش هاي كلاسيك با نامنظم بود او به خوبي توانست با همان روحيات ، سبك ها را تلفيق و از سپاه پاسداران آموزش ديده اي به سبك هاي گوناگون افراد زبده و ورزيده اي به بار آورد ، آن زمان به اقتضاي ظرورت هاي انقلاب اسلامي به صدا و سيما رسيده بوديم ، به همين دليل با آغاز دفاع مقدس با شهيد فاحي تلفني هم كلام مي شديم ، صدايش از يك سو طنين نظاميان پر صلابت را و از سوي ديگر نرمي رفاقت و اخلاص را حكايت مي كرد و چنان مردمي مي شد كه گويي فردي با درجه ژنرالي بسيجي تمام عياري است كه از هيچ ظرافت مردم گرايي غفلت نمي كرد و عاشقانه از انقلاب اسلامي سخن مي گفت . آن دو بزرگوار ديگر را حتي تلفني كمتر مي شناختيم اما دورا دور از آنان نيز شنيده بوديم تا آن كه پس از فتح خرمشهر ، به ديدار پدر شهيدان جهان آرا نايل آمديم .
اما افسوس و هزاران افسوس كه پس از عمليات حصر آبادان كه گويي به نام فتح المبين خوانده مي شد در انتظار رسيدن فيلم هاي جبهه بوديم ، قرار بر آن بود كه سريعا به دستمان برسد ، پس از در آمدن از شوك سقوط هواپيماي فرماندهان مذكور تازه متوجه شديم كه فيلم ها همه با همين هواپيما به تهران ارسال شده بود و همه در آتش پس از سقوط ، از بين رفت . شگفت آن بود كه همكاري از صدا و سيما همراه فيلم هاي آن عمليات بود و تنها همو با خلبان از آن سقوط فاجعه بار نجات يافته بودند و هر دو نيز به سختي مجروح و مصدوم بودند . به دليل خيانت هاي هميشگي منافقين ، باور نمي كرديم كه هواپيما به صورتي عادي سقوط كرده باشد ، تا آن كه دوست همكارمان كه همراه فيلم ها و آن بزرگان شهيد بود ، پس از چندين ماه از بيمارستان مرخص شد و ماجرا را برايمان توضيح داد كه چگونه هواپيما را در فرودگاه به دلائل امنيتي تغيير مي دهند يعني قرار بوده است با هواپيماي ديگر بيايند و وقتي اين هواپيما باري امن تر مي رسد تصميم مي گيرند كه با همين هواپيما بيايند ، او لحظات پيش از سقوط را كاملا به ياد داشت و مي گفت پس از آن كه برق هواپيما قطع شد تكاپويي براي ياري كادر پرواز داخل هواپيما صورت گرفت و وقتي نتوانستند كاري انجام دهند ، همگي آرام بر جاي نشتند و با خداي خود نجوا مي كردند ، فرود اضطراري چنين هواپيماهايي نيز آسان است و قرار بر فرود اطراف تهران و نزديك بهشت زهرا گرفته مي شود و سالم حتي فرود مي آيند اما چرخ جلوي هواپيما در چاه قناتي گير مي كند و موجب اين فاجعه مي شود گويا درون هواپيما نيز اجساد مطهر شهدا نيز بوده است ، همكارمان ادامه مي داد كه يكباره خود را در درون حلقه اي از آتش ديدم و صداهايي را مي شنيدم كه به اين سوي بيا و نفهميدم چه شد ...
روح همه شهداي عزيز گرانقدر و پر افتخار ايران زمين كه به نهايت كمال رسيده بودند شاد باد .