1 ضعف و بی کفایتی مدیران
2 ترس از این که فرد تازه وارد جای او را بگیرد
3 ترس از روشدن دست مدیر به بی سوادی و بی کفایتی او
4 عشق ریاست وشنیدن تملق از زیر دستان
5مهمتر بودن اهداف مدیر از اهداف سازمان
6این که بسیاری از مدیران گرفتن پست مدیریت را مرکزی جهت کارهای عقب افتاده خود میدانند واز این که تعدادی از افراد باهوش راکنار خود ببینند احساس خوبی ندارند
با توجه به اینکه در انتخاب مدیران به شایسته سالاری و ضوابط اهمیت کمتری داده میشود و عمده مدیران بر اساس روابط و تعهد به افراد انتخاب کننده برگزیده میشوند ؛ عمدتا در حیطه مدیریت خود دارای تخصص نمیباشند و لذا توان کنترل افراد متخصص را ندارند. با انتخاب افراد غیر متخصص عملا کارها پیش نمی رود و افراد به ناچار جهت توجیح خود مجبور به تملق می گردند و تملق نیز به مزاج فرد تملق شونده خوش میاید.
این یک سیکل معیوب است که هر کس با دستگاههای دولتی و مخصوصا دستگاههای تخصصی و فنی در تماس بوده باشد ؛ پس از مدتی پی به ان میبرد.
معمولاً مدیران ضعیف و ناتوان افراد مشابه خود و بله قربان گو را به عنوان همکار انتخاب می کنند تا به راحتی بتوانند نظرات و افکار خود را بدون مزاحمت در محیط کاریشان پیاده کرده و در هر حال جایگاه خود را حفظ کنند.
علت این موضوع ضعف مدیران در امور محوله و البته تجربه و دانش کم ایشان در اداره امور مملکتیست که بر هیچکس پوشیده نیست به همین خاطر مدیران پایین دستی را بی سوادتر و ناکارآمدتر از خود انتخاب میکنند تا هر کاری خواستند بکنند و هر دستور اشتباهیم دادند کسی حرفی نزده و اعتراضی نکند
به نظر من دلایل زیر( در سازمان های دولتی و حکومتی) مسبب چنین اتفاقی است:
1) سیستم جذب نیرو، از پایه مشکل دارد. تاکید اصل بر تعهد افراد است و گاهی تخصص به کل نادیده گرفته میشود. این است که افراد به ظاهر صلاح جذب سیستم می شوند و بدترین ضربات را به پیکر سیستم از سر جهل( خیلی خوشبینانه) وارد می کنند.
2) هیچ قائده و قانون نظام مندی برای پرسش از یک مدیر در مورد وظایفش وجود ندارد و هر کوتاهی و نقصانی را به مجموعه های زیر دست یک مدیر نسبت می دهند. همچنان که می بینیم در این مملکت، گاوها مقصر گرانی لبنیات شناخته شده اند!!
3) فرهنگ تملق و چاپلوسی و به اصطلاح عوام پاچه خواری، که در همه رده ها و طیف های جامعه جریان دارد باعث می شود افراد کاملا موافق به عنوان بهترین همراهان برگزیده شوند.
4) نداشتن روحیه انتقاد پذیری و حذف جریان های مخالف، اغلب مدیران را در لاک خودمعصوم- پنداری فرو برده است.
سلام
به نظر من یکی از مطالب مهم در کشورهای در حال توسعه (از جمله و بخصوص در کشور ما) بسط مطلب پایین در این مورد می باشد:
"برای عکس گرفتن، اگر شخص قصد داشته باشه تو عکس، بهتر و نمایان تر باشه، ترجیحا باید یا عکس فردی باشه و یا با افرادی که از نظر ظاهری یک پله پایین تر از خودش باشن هم عکس بشه.
به این ترتیب نظر بیننده عکس بیشتر به شخص شاخص جلب میشه."
اما در کشورهای پبشرفته، نکته مهمی که مورد اهمیت قرار می گیره معمولا این مطلبه:
" اگر شما در راس تیمی بودین که شاخص ترین فرد (از نظر فاکتورهای مورد نیاز برای رسیدن به هدف تیم) خودتون بودین، تیم شما دارای نقطه ضعف مهمیه"
این مطلب به خوبی نشاندهنده این موضوعه که در کشورهای توسعه یافته همیشه تا حد ممکن سعی میشه از بهترین گزینه ها، در همه سطوح استفاده بشه. البته یک مدیر می تونه از این کلمه "بهترین" تعابیر مختلفی داشته باشه، مثلا اینکه در نظرش گزینه بهتر به معنی دارا بودن فاکتورهایی در راستای تحقق پیدا کردن اهداف شخصی به جای تحقق یافتن اهداف سازمانی باشه. کاملا مشخصه که در این تعریف، افراد وابسته و ضعیف تر جایگاه نزدیکتری دارند.
معمولاً مدیران ضعیف و ناتوان افراد مشابه خود و بله قربان گو را به عنوان همکار انتخاب می کنند تا به راحتی بتوانند نظرات و افکار خود را بدون مزاحمت در محیط کاریشان پیاده کرده و در هر حال جایگاه خود را حفظ کنند.
با توجه به اینکه کارها بر اساس یک برنامه ریزی صحیح و دارای زمان مشخص تعریف نشده و هر روز برای مقابله با مشکلات بوجود امده و حل انها در همان روز تصمیم گرفته میشود واینده نگری میان مدت و یا کوتاه وبلند مدت نداریم و نیروها را همیشه جهت اجرا و مقابله با مشکلات بوجود امده که معلول ان ماییم که برنامه صحیحی نداشتیم نیروهایی جهت همکاری انتخاب می شوند که خواسته های مدیر در همان مقطع را پیگیری و انجام دهند به هر صورت ممکن تا مسو ل زیر سوال نرود و بگوید کارها انجام گرفت ولی بدلیل مقطعی بودن و ریشه ای حل نشدن مشکل بعد از چند وقت دوباره همان مشکل حادث و نیروها را برای مقابله با ان باید از نو بسیج گردند و این چرخه تا بی نهایت ادامه دارد
2 ترس از این که فرد تازه وارد جای او را بگیرد
3 ترس از روشدن دست مدیر به بی سوادی و بی کفایتی او
4 عشق ریاست وشنیدن تملق از زیر دستان
5مهمتر بودن اهداف مدیر از اهداف سازمان
6این که بسیاری از مدیران گرفتن پست مدیریت را مرکزی جهت کارهای عقب افتاده خود میدانند واز این که تعدادی از افراد باهوش راکنار خود ببینند احساس خوبی ندارند