من که خیلی دتنگ شدم خیلی دلم هوای گذشته ها رو کرد یاد پدر عزیزم افتادم که رفت و ما رو تنها گذاشت یاد منوجهر نوذری بخیر یاد پنج شنبه شبها که با مسابقه هفته ما شام میخوردیم یاد اوشین یکشنبه شبها که من میرفتم خونه پدربرگ مرحومم و...گریه م گرفت
ولی امروزه دلها از هم فاصله گرفته آدمها ماشینی شدن قلبها سنگی شدن خنده ها تصنعی شدن یکدلی و بی ریایی رخت بربسته فاصله طبقاتی زیاد شده حرص و طمع افزون شده احترام به بزرگتر فراموش شده مشکلات چند برابر شده کبری و ریزعلی و مریم و روباه و خروس و زاغک و کوکب خانم و ...از تو کتابا حذف شده و ....و ضمنا ارزش پول هم یک صدم شده.یاد باد آن روزگاران یاد باد!