نظام آموزشی که دانش آموز را به حفظ کردن به جای فهمیدن ترغیب میکند، بین علوم مختلف فرق میگذارد و فقط به یک سری از علوم خاص در آن توجه میشود، افرادی بی هدف و بی برنامه تحویل جامعه میدهد که بدون هدف مشخصی پا به دانشگاه میگذارند. از سوی دیگر فاصله ای که تحصیل دانشگاهی با حوزه کاری افراد دارد باعث میشود تحصیل روز به روز ارزش خود را بیش تر از دست بدهد.
بنده 13 سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم . همان موقع هم وقتی اوضاع و احوال جامعه علمی کشور را دیدم.گرچه به شدت امروز نبود ولی کسانی که درس ضعیفی داشتند و واحد ها را به سختی پاس می کردند و چند ترم از من عقب افتاده بودند ولی دنبال فوق لیسانس بودند و غیره . و من که ظرف 4 سال درسم را به اتمام رسانیدم و در پاسخ به دوستانی که تو چرا برای فوق شرکت نمی کنی در حالیکه درست خوبه ولی یه جماعتی که از تو عقبترند در خیال فوق هستند به یک جمله اکتفا می کردم که " ترجیح می دهم یک لیسانس بی سواد باشم تا اینکه یک فوق لیسانس خیلی بی سواد " !! شما ببینید تقریبا تمام کسانی که در حال خواندن کارشناسی ارشد هستند ( خصوصا آقایان) شاغل هستند ،و بسیار وقتشان کم است ، بنابراین نمی توانند زمانی برای درس خواند و یا تحقیق داشته باشند.
نویسنده عزیز زیاد خودتان را خسته نکنید. متاسفانه در کشور ما کار از کار گذشته است. مشکل اصلی عدم امید به آینده در قشر تحصیلکرده می باشد. وقتی که یک نفر تمام عمر خود را صرف درس خواندن کرده و با مدرک دکتری پول ناچیزی از حق التدریسی عایدش می شود به نظر شما حوصله ای برای درس خواندن خواهد داشت. الان در آمد یک بقالی حداقل 4 برابر استاد تمام دانشگاه هستش. حالا خودتان قضاوت نمایید استاد چگونه انگیزه داشته باشد؟!!!!
دلایلی که در کامنتها ذکر شده به هیچ وجه توجیه کننده پایان نامه خریدن یا فروختن نیست. این کار علاوه بر تمام ضررهایی که به بدنه جامعه علمی می زند اصولا یک دزدی ادبی است. مثل این است که بگوییم امتحانات درسی دوره ابتدایی اهمیت عملی ندارد معلم هم خوب وظایفش را انجام نمی دهد پس دانش آموز ابتدایی مشکلی نیست اگر در امتحان تقلب کند.
بسمه تعالی
این انتقادات را بنده به سهم خود در دهه های 1360، 1370 ، الی 1390 آنقدر گفتیم و گفتیم که بقول معروف زبانمان مو در آورد ولی کو گوش شنوا. وقتی اکثر دانشگاههای کشور براستی شایستگی لازم برای دایر کردن دوره های فوق لیسانس را نداشته و ندارند، مجوز دوره های دکترا PhD را دریافت کردند، وقتی در هر بخش و شهری که حتی دبیرستان مناسبی نداشته و ندارند دانشگاه آزاد با چندین هکتار زمین و ساخت و سازهای زیبا اما با محتوای علمی پائین، وقتی دانشگاههای پیام نور قارچ مانند ظاهر شدند و رشد کردند و حتی دوره های دکترا دایر نمودند، وقتی مجوزهای دایر کردن دانشگاهها متعدد در اکثر نقاط کشور به افراد مختلف دادند، وقتی دوره های ضمن خدمت برای ارتقا به مسئولین و کارمندان مختلف دادند تا از دیپلم دبیرستان به دکترا برسد (و از شعار امیر تیمور بهره بردند که از تابینی چگونه به سرتیپی رسیدید؟) و به کسانی بورسیه دادند که سزاوار آن نبودند و رسوایی یک دوره ی آن نیز سال گذشته بر ملا شد و خیلی سریع به باد فراموشی سپرده شد، وقتی میزان درآمدهای اکثر مشاغل بازاری دهها و صدها و هزارها برابر درآمد تحصیل کرده ها باشد، انتظار داشتید و دارید چه دستاوردی نصیبتان گردد؟ درآمد یک فوتبالیست را با یک استاد دانشگاه مقایسه کنید!!!! نگویند که در اکثر کشورها این طور است. ردیف حقوقی بنده با فلان مربی و فلان بازیکن فوتبال از بودجه دولتی است، در کشورهای اروپایی و یا جاههای دیگر فوتبال و امثال آن خصوصی هستند، آزاد هستند هر چه می خواهند به مربیان و ورزشکاران بدهند این فرق دارد. بحث پول نیست بحث نابودی انگیزه و تشویق و ترغیب دانش آموزان و دانشجویان به ادامه تحصیلات حقیقی است. شما اگر مواد اولیه نامرغوب به دستگاه فرآوری یک واحد صنعتی تزریق کنید، انتظار محصولات با کیفیت بالا دارید؟؟؟؟ دانشگاههای ما همانند بسیاری دیگر از موسسات و ......همان مثال شیر بی یال و دم و شکم در مثنوی مولوی است. با این انتقادات و این پیشنهادات نیز نه دردی دوا می شود و نه گوش شنوایی وجود دارد. با این حال از خداوند متعال استدعای بهبود اوضاع و احوال را در همه ی موارد را می نمایم.
دکتر علمدار آشناگر استاد بازنشسته ی شیمی آلی
با سلام
دانش آموخته مهندسی مواد-متالورژی در سطح کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد علوم و تحقیقات تهران در سال 1389 هستم. افزایش ظرفیت دانشگاه ها در سطح تحصیلات تکمیلی از یک طرف و نبود کار مرتبط با رشته تحصیلی فارغ التحصیلان دانشگاه های مختلف در مقاطع بالا از طرف دیگر باعث به وجود آمدن بازارهای کاذبی از مشاغل مختلف شده است. که یکی از این مشاغل پر در آمد و راحت هم تدوین و فروش پایان نامه و مقاله در سطوح مختلف و حتی نوشتن پروپوزال در مقاطع ارشد و دکترا میباشد. اگر کسانی که به نان شب خود بعد از تحصیل محتاج بوده را در شغلیی مناسب به کار گیری کنند و از استعداد ها و توانایی این عزیزان در ساخت و تولید در رشته ی خود از آنها بهره برداری شود دیگر این مسایل به وجود نمی آید.
از طرف دیگر افزایش طرفیت پذیرش در دانشگاه های مختلف و ورود هرنوع دانشجو با هر نوع سطح علمی به هر نوع رشته صرفا به واسطه پول و یا آزمون فرمالیته در هر مقطع، بازار تقاضای پایان نامه و مقاله و پروپوزال را پر رونق کرده و احساس نیاز به یک مجموعه آماده بدون زحمت کشیدن را فراهم می آورد. و نتیجه آن فارغ التحصیل شدن یک عده تحصیل کرده با مدارج در سطح ارشد و دکترا با نداشتن سطح علمی مناسب و اگر چنین افرادی به صنایع یا دانشگاه و یا مورد کاری مرتبط با تحصیلات خود وارد شود با توجه به اینکه دانش اولیه و لازمه را ندارند لذا یاعث از بین رفتن سیستم کاری مربوطه میشوند.
این یعنی انفجار مدرک!!! که منتج از همان افزایش ظرفیت دانشگاه ها بوده است.
مجلس نشینان محترم بهتره فکری به حال دکترهای بیکار کنند تا مجبور به پایان نامه نویسی نشوند. اگه این کار رو نکنند چی بخورن؟؟ شما خرجشون رو میدی. در حالت اضطرار میگن گوشت مردار هم میشه خورد برادر
یکی از دوستان که از هلند اومده بود وقتی این مطلب رو گفتیم با اینکه دانشگاهی نبود، گفت در یکی از کالجهای هلند این مورد کشف شد، که به حکم دادگاه مدرک کل متقلبین از پایه باطل شد!!!
طبق آیین نامه دانشگاه هم اگر فرد سومی خارج از سیستم دانشگاهی در تقلب امتحانی دست داشته باشه با شکایت دانشگاه به دادگاه معرفی میشه و با وی برخورد قضایی میکنن
این مورد پایان نامه هم که کلا تقلب با دخالت شخص سوم هست که با همین قوانین الان هم قابل پیگیری هست مشکل کوتاهی هست!
البته در رشته های به ظاهر بی ارزش ما (هنر) هنوز هم از پروپزال گرفته تا دفاع اساتید دانشگاه هنر پا به پامون میان و موقع دفاع خود استاد راهنما در صورت کم کاری کمترین نمره رو میده !