محمدرضا زائري محقق و پژوهشگر در شماره جدید هفته نامه پنجره نوشت:
در نظام الهي خلقت، سنتها و قوانيني حاكم هستند كه براي افراد و جوامع و زمانهاي مختلف ثابت و يكسانند. برخلاف عمل براي آخرت كه تنها از اهل تقوى پذيرفته ميشود، اثر و نظام حاكم در اينگونه امور براي مؤمن و بيايمان، پير و جوان، زن و مرد و...در دنيا تفاوتي ندارد.
مثلا ترحم بر يتيم و دست مهرباني بر سر او كشيدن موجب گشايش دل و آرامش ميشود يا صله رحم باعث طول عمر است. در اين قضيه فرقي ندارد كه شما نماز شب ميخوانيد يا مشروب ميخوريد، اگر دست محبت بر سر يتيم بكشيد، دلتان باز ميشود و تفاوتي ندارد كه براي مصيبت عاشورا گريه كردهايد يا ترانه غيرمجاز گوش دادهايد. اگر صله رحم كرديد، عمرتان طولاني خواهد شد.
ممكن است شخصي بيايمان بهخاطر رابطه نزديك با خانواده و رسيدگي به مشكلات بستگان، عمرش طولاني شود، اما بلافاصله بعد از مرگ به دليل گناهانش به عذاب الهي مبتلا شود و ممكن است فردي با تقوا به يتيمان ترحم و توجه نكند و دلش گرفته و سنگين بماند. نه گناه آن، مانع اثر سنت الهي ميشود و نه ثواب اين، در نظام طبيعي جهان تغييري ايجاد ميكند.
نتيجه ضرب عدد دو در عدد دو هميشه ثابت است. اين نتيجه از ٢هزار سال پيش از بعثت رسول گرامي اسلام تا 500 سال ديگر و از گينه بيسائو تا نيويورك يكسان بوده و هست و خواهد بود. چه مرحوم شيخ انصاري دو را در دو ضرب كند و چه وينستون چرچيل، نتيجه فرقي نخواهد كرد.
آثار وضعي رفتارها و حوادث اجتماعي و پيامدهاي طبيعي رويدادها و روابط ميان كنشها و واكنشها در موضوعاتي مثل حجاب، اعتماد عمومي، فساد و فقر، بيكاري و اعتياد و امثال اينها نيز همين گونهاند.
برخي رفتارها و رخدادهاي اجتماعي بهطور طبيعي نتيجه ثابت و مشخصي دارند و با تغيير شرايط و نقشها اصل معادله تغييري نميكند. در چنين شرايطي، وقتيكه يك پديده اجتماعي بهعنوان نتيجه و حاصل در سطح جامعه ظاهر شد، بايد در پي يافتن سبب و عامل بود و مشكل را علاج كرد.
تا زمانيكه عامل را نيابيم و مشكل را حل نكنيم، هرچه هم ناسزا بگوييم و فرياد بكشيم، چيزي عوض نميشود. خودرويي كه بهخاطر تمام شدن سوخت از حركت ايستاده، نياز به چيزي جز پركردن باك بنزين ندارد.
امروز حكايت ما و موضوعاتي مانند حجاب (و چندي بعد يك موضوع ديگر) حكايت ماشيني است كه بنزين ندارد و راننده و مسافران از آن پياده شدهاند و به آن لگد ميزنند. يكي فرياد ميكشد و يكي هُل ميدهد، يكي با چوب بر سر ماشين ميكوبد و يكي با چماق روي موتورش ميزند! در حاليكه كافي است چند ليتر بنزين در مخزن سوختش بريزند و بهراحتي به راه خود ادامه دهند.
در موضوعاتي مانند حجاب، اصل موضوع خيلي سادهتر از آن است كه تصور ميكنيم. چنين پديدههاي اجتماعي هر چه هم پيچيده و ظريف و حساس باشند و بهسادگي نتوان تحليلشان كرد – كه اتفاقا موضوع حجاب هم همينگونه است – در اين نكته مشتركند كه عوامل و اسباب پديدآورندهشان قابل شناسايي و بررسي هستند.(١)
رفتار غلط نتيجه درست نميدهد. حتى اگر علت خلقت و رسول خدا هم باشي، قرآن كريم ميفرمايد كه: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لانفضّوا من حولك» برخورد نرم و مهرآميز تو به لطف خدا آنها را گردآورد و اگر تلخي و درشتي ميكردي، پراكنده ميشدند. فرقي نميكند كه تو كه هستي، حتى اگر پيامبر خدا هم باشي، گندم از گندم برويد، جو ز جو!
قرآن كريم ميفرمايد: «ولاتسبّوا الذين يدعون من دون الله فيسبّوالله عدوا بغير علم» به مشركان و كافران ناسزا نگوييد كه متقابلا بيآنكه بدانند از سر ستيزهجويي به خدا ناسزا خواهند گفت.
وقتي در بدن كسي علايم بيماري چون تب و لرز ظاهر شد، هرچه بر سر بيمار فرياد بكشيم كه: تب نداشته باش و هر چه او را نصيحت يا تهديد كنيم يا به خواهش و تمنا بپردازيم، درجه حرارت او پايين نميآيد. مگر آنكه عامل را شناسايي و درمان كنيم.
رفتار خشونتآميز و لجامگسيخته و بيضابطه در چنين شرايطي، نه تنها نشانه قدرت و اقتدار نيست بلكه بر عكس از ضعف و انفعال حكايت ميكند. به تعبير دعاي شريف: «ولا يحتاج إلى الظلم إلا الضعيف» تنها شخص ناتوان است كه به ظلم نياز دارد.
در روايت داريم كه: «الغيبه جُهد العاجز» غيبت كردن كار شخص ناتوان است. اگر قوي بود كه بر سر او ميزد و خوارش ميساخت يا او را ناديده ميگرفت و به حسابش نميآورد يا رودررو بر او بانگ ميزد و با دليل و برهان خاضعش ميساخت. پس آنكه در پشت سر بد ميگويد، ناتوان است و از سر انفعال و اضطرار غيبت ميكند.
برخورد سراسيمه و از سر دستپاچگي نيز در موضوعات اجتماعي نشان ميدهد كه نتوانستهايم بر مشكل تسلط يابيم و درد را درمان كنيم و از اينرو به دست و پا افتادهايم. جماعتي كه از كودكي چون موم در دست ما بودهاند و از مهد كودك و مدرسه تا دانشگاه و پادگان سربازي در اختيارشان داشتهايم و با راديو و تلويزيون و روزنامه و كتاب و سينماي خودمان طرف بودهاند امروز آيا اينقدر مشكل شدهاند كه نميتوانيم با موضع قدرت و از سر تدبير و حكمت طبق اراده خود ذهن و رفتارشان را شكل دهيم؟ (2)
اقتضاي قدرت و عمل از موضع مقتدر آن است كه بيسروصدا و بدون آنكه كسي متوجه شود، كاري كني كه طبق نظر تو رفتار كند و حرف بزند و بپوشد و بنوشد، بلكه بالاتر همانگونه كه تو ميخواهي، بينديشد و ببيند و باور كند.
اينگونه راهپيمايي كردن و بد و بيراه گفتن مال كشورهايي مثل تركيه و لبنان است كه مؤمنين، قدرتي ندارند؛ پس به خيابان ميريزند و از حكومت ميخواهند كه مثلا كابارهها را تعطيل كند يا جلوي فساد را بگيرد و... اما در نظامي كه همه اركان و اجزايش يكپارچه و در اختيار خود ماست به خيابان ريختن و فرياد كردن فقط نشاندهنده اين است كه يك جاي كار خودمان ايراد دارد!
به قول مولوي: گر نه موش دزد در انبان ماست، حاصل گندم چل ساله كجاست؟ ما كه همه ابزارهاي كنترل و جهتدهي به افكار عمومي و باور و رفتار مخاطب را در اختيار داشتهايم، وقتي بهجاي استفاده از اين ابزارها براي حصول به هدف به خيابان و فرياد متوسل ميشويم موضوعي كوچك و كم اهميت را خودمان بيدليل و بيهوده بزرگ جلوه ميدهيم.(3)
اگر بگوييم توطئه دشمن است – كه هست و هيچكس در آن شكي ندارد – خواهند پرسيد كه: يعني شما با اين عرض و طول آنقدر ضعيف هستيد كه چهار كانال تلويزيوني ميتوانند اينطور عاجزتان كنند؟ و اگر به واقعيت اشاره كنيم و بگوييم كه نه، دشمن اصلا در مقابل عظمت انقلاب اسلامي و پشتوانه تمدن و فرهنگ ايران اينقدرها نيست بايد بپذيريم كه كوتاهيها و خطاهاي خودمان در چنين موضوعاتي مؤثر است.
آري، آيينه واقعيتهاي اجتماعي چون عيب رفتار و عملكرد تو بنمود راست... خود شكن، آيينه ظاهري پيامدهاي رفتار خود را شكستن خطاست.
سالهاست تمام اهتمام ما در موضوع حجاب به روسري كشيدن براي تصوير زنبور و خرگوش در كتابهاي قصه كودكان منحصر شده بود و حالا يك كتاب اثرگذار و يك فيلم جذاب براي موضوع حجاب نداريم كه عرضه كنيم.
سالهاست تلويزيون و مطبوعات ما زنهاي مجرم را در دادگاه (بخش خبري واقعي و مستند) با چادرمشكي نشان داده و زنهاي موفق را در سريالها و فيلمها و گزارشها با همين حجابي كه الان از آن شاكي هستيم. سالها زن چادري و محجبه، خدمتكار و كلفت و بيسواد و فقير بوده با نامهايي مثل فاطمه و معصومه و زن كم حجاب و رنگارنگ، خانم خانه و باسواد و ثروتمند و نامش ژيلا و كتايون و نانسي! (4)
يك دخترعادي و معمولي در جامعه ما 15 يا 20 سال از طريق پيامهاي غيرمستقيم و مؤثر تبليغي تحت هجوم و شبيخون فرهنگي است و در طرف مقابل از طريق پيامهاي رسمي و مستقيم كم اثر به حجاب دعوت ميشود در حاليكه در عمل و در صحنه واقع به چشم خود ميبيند كه حجاب داشتن براي درس خواندن و كار پيدا كردن و ازدواج و كسب درآمد، نه تنها كمك نيست كه گاه مانع است و خودمان هم در واقع داريم همين را عملا تأييد ميكنيم.
استثناهايي مانند خانوادههاي مذهبي و محيطهاي خاص فكري و فرهنگي را اگر كنار بگذاريم، بهطور طبيعي و بر اساس فطرت و نظام روحي و رواني كه خدا به اين نوجوان و جوان داده، اگر حجاب را انتخاب كند، كاري غيرعادي كرده و برعكس، گزينش بدحجابي رفتار طبيعي و منطقي اوست.
اگر در اينجا مثل برخي از قانون و اجبار حرف بزنيم و اينكه نظام حكمي و قوانين را بايد رعايت كنند، دو اشكال پيش خواهد آمد: نخست اينكه اگر ملاك قانون است، پس چرا به فرانسه اعتراض ميكنيد؟ و چرا از زن ايراني در خارج از كشور هم توقع حجاب داريد؟ و ثانيا اشكال اساسيتر و خطرناكتر اينكه پس اهداف تربيتي انقلاب اسلامي براي رشد و تعالي مخاطب چه ميشود. آيا اگر اين دختر در كوچه و خيابان به ظاهر حجابش را كاملا حفظ كند، اما در قلب و دل خود هيچ باور و ايمان و عقيدهاي نداشته باشد ما خيالمان راحت ميشود و كار خود را تمام شده ميدانيم؟ (5)
بايد پذيرفت كه اگر من كاري نكردهام از كوتاهي و قصور و ناتواني خودم بوده نه نقص و تعاليم اين مكتب آسماني. آييني كه در آن سوي دنيا چنان جان و دل برخي را تسخير ميكند كه از همه چيز خود ميگذرند و با تحمل بدترين آزارها و تحقيرها حجاب را انتخاب ميكنند. چرا بايد در اين سرزمين حاكميت دين، براي همين موضوع به داد و فرياد نياز داشته باشد؟
آييني كه در طول قرنها روز به روز استحكام و صلابت بيشتري يافته و به منبع لايزال قدرت و استمرار متصل است و نمونه تربيت و تعليمش هر روز در يك سوي جهان افتخار و عزتهايي چون حزبا... لبنان عرضه ميكند، آيا اكنون حجم مشكلش در موضوعي نازل چون بيحجابي شهروندانش خلاصه شده است؟
معلوم ميشود يك چيزي در اين جاي كار ما ايراد دارد. سنتهاي الهي در پديدههاي اجتماعي ثابت و قطعي هستند. اگر به احياي امر اهل بيت بپردازيم و حقيقت اسلام را چنان كه هست – در عمل نه به زبان و در همه ابعاد نه فقط در نماز جمعه و راهپيمايي روز قدس – به مخاطب نشان دهيم، ديگر نه تنها نياز به سروصدا نداريم، بلكه با سكوت هم كه تبليغ كنيم، همه به سوي اين حقيقت خواهند شتافت. (روايتي حيرتانگيز از امام ششم نقل شده كه: «كونوا دعاه لنا صامتين» با سكوت مردم را به سوي ما دعوت كنيد!)
اين مبناي دعوت به حق و حقيقت و احياي امر اهلبيت است كه: «علّموا الناس محاسن كلامنا فإن الناس لو علموا محاسن كلامنا لاتّبعونا» حرف حساب و سخن زيباي ما را به گوش مردم برسانيد – نه حرف ناحساب و سخن زشت خودتان را – كه مردم اگر از زيباييها و نيكوييهاي انديشه و مرام و سخن وكلام ما با خبر شوند، خود از ما پيروي خواهند كرد.
روز قيامت بسياري از همين مخاطبان بر امثال من حجت خواهند داشت و خواهند گفت: خدايا، تو هم در وجود ما نياز به آب را قرار داده بودي و هم كراهت از چيزهاي ناپسند را. ما تشنه شديم و سراسيمه به سوي زائري رفتيم، اما او آب زلال مكتب اهلبيت را به ما نشان نداد، بلكه آب گلآلودي كه در كاسه شكسته و آلوده نفسانيت خود جمع كرده بود، پيش آورد. خدايا، ما هم بر اساس فطرت خود از او گريختيم و از گردش پراكنده شديم. خدايا ما از آب بدمان نميآمد، بلكه برعكس تشنگي تمام وجودمان را ميسوزانيد، اما آب نميديديم. اگر او آن جام دلفريب و آن آب زلال را به ما نشان داده بود هم آب را مينوشيديم و هم دستش را ميبوسيديم. خدايا، او بهجاي رفع تشنگي ما چوب برداشت و ما را زد كه: «شما دشمن آبيد» خدايا به خودت قسم ما دشمن آب نبوديم.
چرا بايد عظمت پيام اهلبيت را كه در طول تاريخ منشأ آفريدن عظمتهايي بينظير بوده بهخاطر قصور و ناتواني بعضيمان كوچك جلوه دهيم و قامت بلند انقلاب اسلامي را بهدليل كوتاه بودن درك و آگاهي برخيمان نارسا نمايان كنيم؟
بنيان اين انقلاب بزرگتر از آن است كه حتى با هجوم تمام قدرتهاي استكباري فروريزد و قامت تنومند باورهاي عميق ايماني مردم ما استوارتر از آنكه با وزيدن توفانهايي چون كانالهاي تلويزيوني و ماهوارهاي درهم شكند.
تنها بايد به نظام طبيعي سنتهاي الهي گردن نهيم و براي پديد آمدن معلول، علت را محقق سازيم و براي درمان درد و بيماري، علت و سبب آن را جستوجو كنيم و اگر نكنيم، هركه باشيم و هرچه بگوييم، تفاوتي نخواهد كرد كه: «أبى الله أن يجري الأمور إلا بأسبابها» محال است كه خداوند امور را جز از طريق اسباب و علتها جريان دهد.
(1) در موضوع حجاب عوامل بسيار متعدد بايد ملاحظه شوند، نميتوان اين مسئله اجتماعي را چون قطعهاي جدا از بافت جامعه ديد و تحليل كرد. بيشك بخشي از اين وضعيت ناشي از طبيعت تحولات اجتماعي جديد و متأثر از مؤثراتي است كه مقام معظم رهبري از سالها پيش بهعنوان تهاجم فرهنگي بدان هشدار داده اند.
(2) شك نيست كه در مواردي اندك هم نمود ظاهري بيحجابي نوعي دهنكجي عمدي و گاه حتى سازمانيافته و حساب شده است. در اين موارد طبيعتا راهي جز برخورد جدي و شديد و مجازات روشمند قانوني از موضع اقتدار نيست و نميتوان ضرورت برخورد مقتدرانه نهادهاي مسئول انتظامي و قضايي را در اين استثناها منكر بود.
(3) دشمنان جمهوري اسلامي و مشكلاتش به حجم و اندازه عظمت و بزرگياش هستند. نبايد اين حجم را كوچك جلوه داد. وقتي نهايت توطئه دشمن را در انتساب يك جوان اغتشاشگر به سلطنتطلبان خارجنشين خلاصه ميكنيم، در واقع خودمان گروهي پيرمرد ترياكي در حال احتضار را زنده ميكنيم و برايشان عنوان و موجوديت و موقعيت ميتراشيم.
(4) آسيبشناسي موضوع حجاب البته نياز به بررسي و بحث عميق دارد و گرچه پيش از اين درباره اين موضوع نوشتهايم، بازهم ناگفته فراوان است كه مجال پرداختن به آن نيست و چه بسا نيازي هم بدان نباشد.
(5) حساسيت اين موضوع از اين جهت است كه حجاب بر خلاف مسئلهاي مانند نماز يك بحث فردي نيست و كاملا بازتاب و نمود اجتماعي دارد. حجاب در حد خود تجلي بارز التزام ديني جامعه و گسترش فرهنگ اسلامي است و همين موضوع ضرورت اهتمام بيشتر به آن را طلب ميكند. از اينرو، معالجه نادرست مسئله، خطرناك و قطعا از بيتوجهي به آن بدتر است.
ما كه همه ابزارهاي كنترل و جهتدهي به افكار عمومي و باور و رفتار مخاطب را در اختيار داشتهايم، وقتي بهجاي استفاده از اين ابزارها براي حصول به هدف به خيابان و فرياد متوسل ميشويم موضوعي كوچك و كم اهميت را خودمان بيدليل و بيهوده بزرگ جلوه ميدهيم