آيتالله خامنهاي، رهبر انقلاب در پيامي به مجلس هشتم، گفتمان اصلي انقلاب در دهه چهارم انقلاب را پيشرفت و عدالت ناميده و در توضيح آن بيان فرمودند:
«در اين دهه، گفتمان اصليِ انقلاب، پيشرفت و عدالت است؛ پيشرفت در همه ابعاد علمي و اقتصادي و اخلاقي و فرهنگي و عدالت همهجانبه در توزيع فرصتها و امكانات مادي و معنوي. عنصر پيشرفت، بايد نگاه ما را به استعدادهاي بيشمار پراكنده در ميان ملت، معطوف سازد و ظرفيتهاي توليد و خلاقيت و درخشش تواناييهاي گوناگون در همه زمينهها را در نگاه ما برجسته كند و عنصر عدالت، بايد نابرخورداران از فرصتها و تواناييهاي كشور را از اين مواهب الهي و عمومي برخوردار سازد».
درباره اين رويکرد رهبر جمهوري اسلامي ايران، نکات زير قابل تأمل است:
1ـ آيتالله خامنهاي به سبب تجربه سي ساله مديريت نظام در بالاترين سطوح، همواره در موضع تدوين و تبيين چشماندازهاي راهگشا در کشور هستند و ميتوان گفت، ايشان در مديريت نظام صاحب دکترين (رهنامه)هاي مبتني بر اقتضائات ملي و ديني هستند؛ براي نمونه، ميتوان به نظريه پنج مرحلهاي انقلاب اسلامي، ايده مردم سالاري ديني، نظريه بيداري اسلامي، نظريه تهاجم فرهنگي و جنگ رسانهاي و ناتوي فرهنگي، سياست خارجي رو به شرق، نظريه وحدت اسلامي مطروحه در اجلاس سران اسلامي در تهران و... اشاره کرد، ولي متأسفانه، اين رهنامهها معمولا در آغاز طرح از سوي ايشان، بر پايه يک روال اداري و تبليغاتي مرسوم در رسانهها، به ويژه رسانه ملي مطرح و پس از مدتي به فراموشي سپرده ميشود.
همين سرنوشت نوعا در نامگذاري سالهاي خورشيدي نيز تکرار ميشود و تنها برخي از نخبگان و صاحب نظران که از غناي تئوريک و تعلقات ولايي برخوردارند، به تناسب، اين ايدهها را طرح و بازتعريف ميكنند. به نظر ميرسد ضروري است در نظام تصميمسازي و نه تصميمگيري، در اين باره نهادي فکري و مطالعاتي متولي شده و ضمن تبيين نظريههاي رهبر انقلاب از دو نگاه زير، زمينههاي تحقق يافتن آنها را در نظام تصميمگيري و برنامهريزي کشور فراهم سازد:
الف) مجموعه ديدگاههاي رهبري انقلاب، نظام منسجمي در حوزه مفاهيم و ايدهها و نظريات سياسي و فرهنگي و اجتماعي و ديني است و اين نظرات با استناد به خودش قابل تفسير و تبيين است. به عبارت ديگر، نميتوان نظر رهبري را درباره مسألهاي همچون پيشرفت در يک جمله و در يک سخنراني خلاصه و دريافت کرد و اصطلاحا گرتهبرداري نمود، بلکه بايد سير ديدگاههاي ايشان درباره اين مفهوم را مد نظر قرار داد و به آن استناد کرد.
ب) بسياري از مطالب و ايدههاي مطروحه از سوي ايشان، نه صرفا نظر و ايده فقيهي عالم و سياست مدار و مدير و مدبر است، بلکه از مباني و عقبه کارشناسي و آکادميک برخوردار است که در مديريت کشور راهگشاست. از اين روي، نگرش تطبيقي آنها با نظريههاي جهاني در اين بخش ضروري است. به ديگر سخن، گفتمان ايشان محدود نيست و ميتواند بسياري از گفتمان مورد نياز کشور را پوشش تئوريک دهد.
2ـ تجربه ترقي کشورهاي جهان به ويِژه دردويست سال اخير، حاکي است كه رهبران بزرگ، فهيم و زمان شناس و ميهن دوست و با ايمان، روند توسعه کشورها را شتابي دوچندان ميبخشند و جلوي انحرافات تاريخي را با تصميمهاي بجا گرفتهاند.
مطالعه تاريخ به ما نشان ميدهد يکي از راهکارهاي اين رهبران، ترسيم چشم اندازها بوده است. شناخت نيازهاي کشور و اولويتهاي مردم از يک سو و آگاهي از توانمنديها و ضعفهاي مادي و معنوي از سوي ديگر، لازمه ترسيم اين چشمانداز است.
«چشماندازسازي» موجب تجميع نيروها و تواناييها و همافزايي انديشهها و هماهنگي تصميمها در نظام شده و روند پيشرفت کشور را شتاب ميبخشد. از اين روي، در کشوري چون ايران که از يک عقب ماندگي صد ساله رنج ميبرد و به راههاي ميانبر براي توسعه و پيشرفت نيازمند است، چنين چشماندازهايي ضروري است.
3ـ امروزه اگر همه نيازهاي ايران را از درون نظريات علمي و غير علمي مطرح شده از مشروطه به اين سو استخراج کنيد، در قالب دو گفتمان قابل جمعبندي است؛ يکي گفتمان پيشرفتخواهي و ديگري گفتمان عدالتطلبي. گزينه نخست، محور مطالبات طبقات و اقشار جديد اجتماعي بوده و دومي، مطالبه ارزشمداران سنت محور. اين تمايز به معناي جدايي قطعي و کامل نيست، بلکه تأکيدها را روشن ميسازد؛ يعني اين گونه نيست که پيشرفت خواهان خواستار عدالت نبودهاند و يا عدالتجويان با پيشرفت سر سازگاري ندارند؛ حاشا وکلا.
نامگذاري گفتمان دهه چهارم انقلاب اسلامي به نام پيشرفت و عدالت، اقدامي تيزهوشانه و مدبرانه براي جمع کردن همه آرا و انديشهها و سليقههايي است که خواستار سربلندي ايران اسلامي هستند، پيرامون يک گفتمان. براي همين، همه پيشرفتخواهان و همه عدالتطلبان به صحنه فکر و تلاش و فعاليت براي اعتلاي نام ايران اسلامي در صحنه جهاني با مدل جمهوري اسلامي دعوت شدهاند و ميزان اجابت اين دعوت، ميزان الحراره غيرت ديني و ملي و ترقي و اعتلاطلبي دعوت شدگان است.