پرونده هستهاي جمهوري اسلامي به پايان ششمين سال خود نزديك ميشود، در تابستان سال 2002 (1381)، با انتشار برخي تصاوير ماهوارهاي و اطلاعات جمعآوري شده توسط سازمان «سيا» از فعاليتهاي هستهاي ايران كه در اختيار گروهك تروريستي مجاهدين خلق قرار گرفته بود، پروندهسازي عليه فعاليتهاي هستهاي صلحآميز جمهوري اسلامي آغاز شد و تاكنون علاوه بر اتهامات گستردهاي كه از سوي اين گروه تروريستي و دولتهايي چون رژيم صهيونيستي به ايران درباره تلاش براي دستيابي به تسليحات اتمي وارد شده است، حدود بيست قطعنامه و بيانيه از سوي شوراي حكام آژانس بينالمللي انرژي اتمي و چهار قطعنامه از سوي شوراي امنيت سازمان ملل درباره اين پرونده صادر و تحريمهاي اقتصادي و فني نيز در دو سال گذشته عليه ايران وضع شده است.
با همه اين تحولات، فرجام و پايان كار پرونده هستهاي جمهوري اسلامي براي طرفين پرونده آنچنان مبهم و غيرقابلپيشبيني است كه طيف گستردهاي از حوادث و نتايج گوناگون به عنوان گزينههاي احتمالي پايان اين پرونده مطرح ميشوند. در اين فرصت، تلاش ميشود تا با تدوين و امكانسنجي هر يك از گزينهها، چشمانداز روشنتري از فرجام پرونده هستهاي جمهوري اسلامي ارايه شود...
چشمانداز دوم را كه از سوي تندترين مخالف برنامه هستهاي ايران، يعني رژيم صهيونيستي ارايه ميشود ميتوان بدبينانهترين گزينه براي ايران معرفي كرد. در اين سناريو، اسرائيل براي جلوگيري از پيشرفت برنامه هستهاي ايران و جبران آنچه ضعفهاي دولتهاي غربي و شوراي امنيت در توقف اين برنامه ميخواند، اقدام به حمله نظامي مشترك با آمريكا يا به تنهايي به تأسيسات هستهاي جمهوري اسلامي خواهد كرد و روند پيشرفت در اين فعاليتها را متوقف ميكند. تلآويو با طرح اين گزينه، سعي در تكرار تجربه موفق اين رژيم در نابودي تأسيسات هستهاي اوراسيك عراق در سال 1981 دارد كه با حمله هوايي گسترده اسرائيل، تلاشهاي گسترده رژيم بعث صدام براي دستيابي به بمب اتم ناكام ماند؛ امري كه با سكوت محافل جهاني در مقابل اين اقدام نظامي اسرائيل همراه شد. هرچند به نظر ميرسد بخشي از تمركز و تبليغات اسرائيل روي اين گزينه در راستاي تحتالشعاع قرار دادن ناكاميهاي پياپي اين رژيم در برابر حزبالله لبنان و مشكلات داخلي اسرائيل باشد، اما اخباري نيز از جمله اظهارات وزير خارجه سابق آلمان از جدي بودن سران تلآويو در اين تصميم حكايت دارد...
گزينه سوم كه از سوي بخش ميانهرو ديپلماسي هستهاي در جمهوري اسلامي كه علي لاريجاني به عنوان نماد آن مطرح است، دنبال ميشود، پيروزي نسبي ايران در فرايندي ديپلماتيك در پرونده هستهاي است.
در اين گزينه كه كليات آن يك بار در توافق يازده مادهاي لاريجاني ـ سولانا در بروكسل در پاييز سال 1385 و پيش از تصويب تحريمها عليه ايران ديده شده و رگههايي از آن در پاسخ جمهوري اسلامي به بسته پيشنهادي «1+5» نيز به چشم ميخورد، با تأكيد بر اينكه گزينه برد ـ باخت براي هر يك از طرفين پرونده هستهاي امكان تحقق زيادي ندارد، بر طراحي گزينههاي برد ـ برد كه طرفين به صورت نسبي قادر به دستيابي به خواستههاي اصيل خود باشند، متمركز ميشود. در اين گزينه با توجه ويژه به پرهيز از رفتارهاي غيرسازنده هر دو طرف، حداكثر تلاش براي ايجاد فرايندي منطقي و ديپلماتيك در راستاي رفع نگرانيها و تأمين خواستههاي اصلي طرفين صورت ميگيرد. برداشته شدن گامهاي مثبت و متقابل از سوي دو طرف و تبادل امتيازات متوازن براي پيشبرد روند، از ضروريات اين گزينه است...
متن کامل را در ستون «يادداشت» بخوانيد.