بازدید 7282

مخاطب باید خود را بالا بکشد

گفتگو با شهریار بحرانی
کد خبر: ۱۲۷۰۴۸
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۱ 24 October 2010
شهریار بحرانی می گوید: به‎نظر می‎رسد که مدیران فرهنگی کم‎کم دارند به این نتیجه می‎رسند که صنعت استراتژیک سینما، احتیاج به سرمایه‎گذاری‎های کلان دارد. سرمایه‎گذاری‎هایی که ممکن است نتیجه‎های غیرمادی‎شان بیشتر از بهره‎ مادی آن‎ها باشد.

 متن زیر گفتگویی است باشهریار بحرانی کارگردان ملک سلیمان:

- قصه فیلم با توجه به زندگی پرماجرای حضرت سلیمان (علیه‎السلام) خیلی کوتاه و مختصر است. چرا داستان را این‎گونه انتخاب کردید؟

فضای داستان‎های قرآنی، فضایی عمیق و پرمعنا و در بعضی وقت‎ها کمی هم دست‎نیافتنی است. لایه‎های بسیاری دارد و خداوند، داستان‎ها را نه برای سرگرمی، بلکه برای عبرت گرفتن مخاطب بیان کرده است. رسالت پیامبران به مناسبت میثاقی که خداوند در روز الست از آن‎ها گرفته و وظیفه سنگینی که به عهده آنان گذاشته، چه‎بسا از دید افراد عادی بشر پنهان مانده است. ما فکر می‎کنیم پیامبران فقط و فقط برای این مبعوث شده‎اند که انسان‎ها ایمان بیاورند؛ در صورتی که در بعضی از آیه‎های قرآن فراتر از مسئله ایمان و کفر، وظیفه‎های دیگری هم برای پیامبران شمرده شده. مثلا برای حضرت موسی (علیه‎السلام) به صراحت گفته شده که وظیفه ایشان این است که قومش را از ظلمت به نور ببرد و ایام‎الله را به آن‎ها یادآوری کند. این مساله‌ها اگرچه ممکن است از دید ما کوچک شمرده شود، اما این یکی از رسالت‎های مهم پیامبران بوده است. یوم‎الله رجعت، یوم‎الله ظهور و قیامت و ماجراهای بعد از آن، برهه‎های سنگینی از تاریخ بشر هستند که انسان را به سمت دیدن آینده و آرمان‎های مقدسی که در آینده وجود دارد، سوق می‎دهند. فردی که متوجه آرمان‎های مقدس آینده باشد، انسانی می‎شود که بسیار عمیق است. امثال این افراد را می‎توانیم در کسانی مثل امام (رحمت‎الله علیه) و رهبری ببینیم. این‎ها مثل ما نیستند و روح‎های بزرگی دارند که در اتفاق‎های بزرگ خم به ابرو نمی‎آورند و سعی می‎کنند مردم را به سمت هدف اصلی هدایت کنند. پیامبران هم یکی از اسوه‎های این حرکت‎دهی هستند. خداوند می‎خواهد بهشت بزرگی را در آخرالزمان به‎دست اهل بیت (علیه‎السلام) ایجاد کند و همه انسان‎ها را در آن بهشت مستقر کند. یک‎بار خداوند در زمان سلیمان نبی (علیه‎السلام) این بهشت را به‎صورت ماکتی کوچک اجرا می‎کند. خداوند او را با بعضی از مشاهداتش تحریک می‎کند. سلیمان (علیه‎السلام) اسب‎هایی را می‎بیند که با تاخت می‎روند و به یاد مجاهدان راه خدا می‎افتد. بعد از آن، سلیمان (علیه‎السلام) جسدی را روی تختش می‎بیند. او حکیم است و متوجه می‎شود که خداوند از این‎ها مقصود مهمی دارد و می‎فهمد که خدا با این مشاهده‎ها ملاکش را به او نشان می‎دهد. سلیمان (علیه‎السلام) تا آن‎موقع فکر می‎کرد که ملکش بسیار ملک خوبی است، اما بعد از این اتفاق‎ها می‎فهمد که روح این ملک دچار مشکلاتی است و روحی ندارد. در ادامه سلیمان (علیه‎السلام) از خداوند می‎خواهد که از آن ملکی که قرار است روح این حکومت باشد، از آن ملک ایده‎آل و بهشت اصلی به من بده؛ از آن ملکی که قرار نیست به کس دیگری هم داده شود. این درخواست اجابت می‎شود و به این منجر می‎شود که در اولین مرحله بدی‎ها، شرارت‎ها و ناجوری‎هایی که در عالم اجنه است و به موازات عالم بشری وجود دارد، به تسخیر حضرت سلیمان (علیه‎السلام) در‎آید. سلیمان (علیه‎السلام) برای به تسخیر درآوردن عالم بدی‎ها مجبور است از آتش سختی‎ها عبور کند و مردم را با تعالیم الهی رشد بدهد. این هسته اصلی داستان ملک سلیمان نبی (علیه‎السلام) در قسمت اول است و در قسمت‎های بعدی برپایی این ملک و خطرهایی که آن را تهدید می‎کند، به نمایش درمی‎آید. تهدیدهای بعدی دیگر تهدید اجنه و شیطان‎ها نیست، تهدید خود آدم‎هاست. این‎بار انسان‎ها هستند که اجنه را به خدمت می‎گیرند، تا از آن‎ها نیرو بگیرند و خیلی‎ها کافر می‎شوند. کاهنان یهود به القای شیطان‎ها اهمیت می‎دهند و برخلاف دستورات دین خودشان سراغ اجنه و شیطان‎ها می‎روند و در این مرحله هم باز حضرت سلیمان (علیه‎السلام) تنها می‎ماند و در نهایت خداوند ماجرای بلقیس را بیان می‎کند که ملکه حاکم سرزمین خورشیدپرستان است. در قسمت‎های دوم و سوم بیشتر بر این داستان‎ها تأکید می‎کنیم.

- به نظر می‎رسد این میزان از داستان که برای قسمت اول در نظر گرفته‎اید، متناسب با یک فیلم بلند سینمایی نیست. داستان‎های فرعی فیلم هم خیلی موجز است و زیاد به‎پیش بردن داستان اصلی کمک نمی‎کند. آیا آگاهانه به سمت این ایجاز حرکت کرده‎اید؟

این مطلب درست است. فیلم خیلی موجز کار شده است. چون مفهوم مدنظر ما مفهوم سنگینی است. مفهوم ملک چیزی نیست که مدام در سینما با آن درگیر باشیم. در سینما به‎صورت عام تماشاچی ما به دیدن فیلم‎های خانوادگی و ماجرای مثلث‎های عشقی عادت کرد‎ه است. آن‎چه رایج است، نشان دادن روابط ساده‎ای است که همه می‎فهمند. سطح سلیقه تماشاچی را خیلی پایین آورده‎ایم. حالا وقتی قرار است مفهوم سنگینی مثل ملک برای او گفته شود، شاید او نتواند راحت همراهی کند. اما این دلیل نمی‎شود که فیلم را به‎صورت نازل بسازیم. ما فیلم‎نامه را 39 بار بازنویسی کردیم و در بازنویسی‎های آخر به اجماع رسیدیم که دیالوگ‎هایی که قرار است مفاهیم سخت را توضیح دهد، وارد فضای تصویری کرده و از حجم آن‎ها کم کنیم. خواستیم از تکرار گفت‎وگوها کم شود. سینما یعنی تصویر و داستان؛ نمی‎شود که مدام به تماشاچی اطلاعات بدهیم. مجبور شدیم از فیلم‎نامه صد و چند صفحه‎ای به فیلم‎نامه‎ای حدود 50 صفحه برسیم. هر اطلاعاتی فقط یک‎بار و آن‎هم در موقع نیاز به مخاطب داده می‎شود. سعی کردیم به سمت محاوره‎ها حرکت نکنیم تا برای تماشاچی سخت نشود.

- یعنی پذیرفته‎اید که با این ایجاز، بخشی از مخاطب را از دست بدهید؟

ما پذیرفته‎ایم که با این کار دریافت مخاطب سخت‎تر می‎شود و او باید خودش را بالا بکشد.

- مثلا در صحنه‎ای که سلیمان (علیه‎السلام) از خدا درخواست ملک وسیع می‎کند، به‎نظر می‎رسد که منطق این درخواست درست از کار درنیامده؛ او وضعیت آشفته ملک خودش را می‎بیند و بعد از خدا درخواست ملک وسیع‎تر و با عظمت‎تر می‎کند! این ایجاز در بعضی از صحنه‎ها به منطق فیلم ضربه زده است؛ یعنی نمی‎شد این وضعیت را کمی شفاف‎تر توضیح داد؟

شاید باید فیلم را یک‎بار دیگر ببینیم. فیلم‎نامه بارها بازنویسی شده و تنها من هم نبودم، بلکه یک تیم در این‎کار مشارکت داشته است. خیلی از استادان دانشگاه، علما، بچه‎های سینما، دانشجویان و... در این کار مشارکت داشته‎‎اند. دیالوگ‎ها را فشرده کرده‎ایم. دیالوگ‎ها را می‎شود مثل یک کتاب خواند و آن را فهمید. اگر چندبار این دیالوگ‎ها مرور شود، متوجه می‎شویم که منطق کار درست است. اول سلیمان توضیح می‎دهد که ملک من مانند جسدی بی‎روح است و می‎فهمد که ملک او روح ندارد. بعد به او وحی می‎شود به او می‎گوید بدان که خیلی از مردم از شیطان پیروی می‎کنند و پس از آن سلیمان (علیه‎السلام) می‎گوید که پس خداوندا! قدرتی و سرزمینی به من بده که شیطان در آن دخیل نباشد. مشکل این است که تماشاچی باید بتواند همراهی کند با فیلم‎هایی که ساخته می‎شود، این فرصت تأمل از مخاطب گرفته شده و او دیگر عادت به تأمل ندارد. قبول دارم که مفاهیم فیلم کمی فشرده است. اصلا مفاهیم قرآنی مفاهیم پیچیده‎ای است. و مفهوم ملک هم مفهوم بسیار پیچیده‎ای است. ملک اصلی زمانی است که حکومت الله در زمین پیاده می‎شود. و همه رشد پیدا می‎کنند. این فیلم فتنه‎هایی است که ملک سلیمان (علیه‎السلام) را در بر می‎گیرد.

- با بعضی از شخصیت‎های فیلم سطحی برخورد شده است و خیلی نمی‎توانیم آن‎ها را بشناسیم. حتی مواجهه مخاطب با خود سلیمان (علیه‎السلام) هم توقع را از پیامبری با آن همه ماجراهای مختلف برآورده نمی‎کند. قبول دارید؟

شخصیت کجا خودش را نشان می‎دهد؛ این به اهمیت وظیفه شخصیت در داستان بستگی دارد. آیا قرار است او عاشق بشود؟ آیا دچار کینه شود؟ در چه حدی ما به شخصیت می‎پردازیم و وظیفه او چیست؟ تعامل او با اطراف، شخصیت را شکل می‎دهد و کم‎کم او بروز پیدا می‎کند. در داستان سلیمان نبی (علیه‎السلام) یک چارت شخصیتی آرام و رو به بالا داریم. از اول نمی‎گوییم که این فرد خیلی خیلی خوب است! تعاملات و رفتار مردم را با یک پادشاه و پیامبری که در میان‎شان زندگی می‎کند، می‎بینیم. رفتار او با بچه‎ها هم رفتار لوسی نیست!

- چرا با این صحنه، سلیمان (علیه‎السلام) را معرفی کردید؟

می‎خواستیم سابقه‎ای هم از حضرت داوود (علیه‎السلام) داشته باشیم. علاوه‎بر این، می‎خواستیم بگوییم که سلیمان (علیه‎السلام) در کجا رشد کرده و گذشته او را به‎صورت خلاصه مرور کرده باشیم. این‎گونه خواستیم بچگی‎ سلیمان (علیه‎السلام) را هم مرور کرده باشیم. بعد سلیمان (علیه‎السلام) را در کشتزار می‎بینیم و می‎بینیم که خود سلیمان (علیه‎السلام) هم کار می‎کند. صحنه بعد، حرف‎هایی میان او و همسرش رد و بدل می‎شود و تا این‎جای داستان می‎فهمیم که سلیمان (علیه‎السلام) پیامبری است که با مردم رفیق است، رفتار خوبی با مردم دارد و با آن‎ها کار می‎کند. به‎نظرم این برای معرفی شخصیت سلیمان (علیه‎السلام) کافی است و بعدا در ماجراهای فتنه است که اصل شخصیت سلیمان (علیه‎السلام) دیده می‎شود. سلیمان در وضعیت بحران و خطر، شخصیت خودش را نشان می‎دهد و می‎بینیم که او اتفاقا در صحنه‎های جنگ فطرتا نمی‎تواند آدم بکشد و دنبال راهی می‎گردد که انسان‎ها را نجات دهد، او آمده که نجات بدهد و اصلا برای از بین بردن نیامده است.

- بعضی از شخصیت‎ها مثل آصف بن برخیا خیلی دربسته مانده‎اند و اصلا درباره آن‎ها توضیحی داده نشده است. چرا؟

آصف، در قسمت‎های بعدی شخصیت اصلی داستان می‎شود. سلیمان (علیه‎السلام) آصف را برای گره‎گشایی ماجراها می‎فرستد. آصف در این قسمت کم پرداخت شده. او نمادی از علمای یهود است که به این شناخت رسیده که خود علم ممکن است حجاب باشد. اصلا مشکل قرآن با اهل کتاب است. وقتی که اسلام در شبه‎جزیره عربستان ظهور کرد، یهودیان از قبل به شبه‎جزیره آمده بودند. چون در کتاب مقدس وعده ظهور پیامبر خاتم به آن‎ها داده شده بود. آن‎ها پیامبر را از پسران خودشان هم بهتر می‎شناختند، اما بدترین دشمنی‎ها را از خودشان بروز دادند.

- سنگ مقدس چطور؟ بیننده نمی‎تواند بفهمد که این سنگ همان قبه‎الصخره است. چرا توضیح نداده‎اید؟

قبول دارم. نمی‎توانستیم خیلی درباره آن حرف بزنیم. صخره مقدس است که تا حدودی معرفی شده است که بعدا پیامبر آخرالزمان از این‎جا تا معراج می‎رود. البته می‎دانیم از جایی که اورشلیم تسخیر می‎شود، این صخره دیگر در دست آدم‎های بد فیلم قرار می‎گیرد و اجنه و شیاطین دور صخره هستند؛ مثل موقعیت امروز ما که جبهه منفی، آن نقطه مقدس را گرفته است. ممکن است بعضی از پیام‎ها سیاسی شود، اما ما نمی‎خواهیم فیلم ما سیاسی باشد.

- چرا؟

فیلم اگر قرآنی باشد، سیاسی هم می‎شود؛ اخلاقی هم می‎شود و همه‎چیز در آن خواهد بود. اما اگر هدف را سیاسی انتخاب کنیم، کار را از دست می‎دهیم. این تجربه را در مریم مقدس به دست آوردیم. به ما گفتند که چرا معبد هرود را می‎سازید. این همان معبدی است که یهودی‎ها به آن استناد می‎کنند و خودشان را در سرزمین فلسطین محق می‎دانند.

به ما گفتند شما دارید کاری می‎کنید که آن‎ها می‎خواهند. با ساختن این معبد حرف‎های سیاسی آن‎ها تأیید می‎شود. من می‎گفتم که داستان ما فراتر از این ماجراهاست. اصلا دعوا این نیست که یهودیان در فلسطین بوده‎اند یا نه. بحث اصلی، دعوای حق و باطل است. این معبد وجود داشته و یهودیان هم این‎جا بوده‎اند اما خداوند برخلاف تمام دستگاه‎های رسمی آن‎ها به یک دختر وحی می‎کند و تمام شأن کاخ‎ها و عظمت معابد آن‎ها را به هم می‎ریزد. خداوند در مقابل این ستون‎های عظیم و کاخ بزرگی که برای عبادت خدا بنا کرده‎ بودند، برای یک دختر، مائده نازل می‎کند. و اصلا از وجود او یک پیامبر نازل می‎کند. اگر بشود این مطلب را در فیلم پیاده کرد، دیگر آن‎ها فشل می‎شوند؛ این روشی است که قرآن از آن استفاده می‎کند. رویه قرآن رویه تند سیاسی نیست و در کل سعی می‎کند انسان‎ها را به سمت تفکر استراتژیک حق و باطل یا کفر و ایمان بکشاند. ما باید به دنبال این باشیم که حرف خدا را بزنیم، چون حرف خدا اثر می‎کند. البته صهیونیست‎ها جلوی فیلم را گرفتند و نگذاشتند که پخش بشود.

- برای پخش ملک سلیمان در خارج از كشور چه‎کار کرده‎اید؟ آیا برنامه‎ای دارید؟

فیلم مشتری‎های خوبی دارد. بعضی از کمپانی‎های آمریکایی هم هستند. گفته‎اند که در درجه‎بندی کیفی تولید فیلم ملک سلیمان (علیه‎السلام) در رده AA قرار می‎گیرد. آن‎ها می‎گفتند که ما باورمان نمی‎شود که این فیلم با این کیفیت در خاورمیانه ساخته شده باشد. فیلم، را می‎خواهند، اما گفته‎اند باید در آن تغییراتی داده شود که در حال مذاکره هستیم. از کشورهای اسلامی هم پیشنهادهای زیادی داریم. می‎خواهیم برای اولین‎بار فيلم را در سینماهای کشورهای دیگر پخش کنیم.

- چگونه می‎شود به زبان تازه‎ای برای بیان حرف‎های دینی در سینما رسید؟

هنوز بین آرمان‎گرایی و واقع‎گرایی تفاوت قایل هستیم و هنوز نمی‎دانیم که موجودی به اسم سینمای دینی چه‎چیزی است. سینمای آرمان‎گرایی که امروز از آن صحبت می‎کنیم در غرب هم هست. آن‎ها هم آرمان‎های خودشان را در فیلم‎ها طرح می‎کنند. در سینمای ایران هم این مسئله از سال‎های قبل وجود داشته است. خیلی از فیلم‎سازهای ما در سال‎های دفاع مقدس به‎دنبال آرمان‎گرایی بودند. موضوع به سمت آرمان‎ها بود و همه می‎خواستند حرف‎هایی را اثبات کنند و از چیزهایی دفاع کنند و غیرتی نشان دهند. اتفاقا آثار خوبی هم از آن‎ها درآمد. غربی‎ها متوجه شدند برای به‎دست آوردن مخاطب جهانی باید به سمت آرمان‎گرایی بروند و واقع‎گرایی، دیگر سینمای آن‎ها را نجات نمی‎دهد. به این نتیجه رسیدند که مگر چقدر می‎شود فحشا و خشونت را نشان داد. آن‎ها در این چند دهه اخیر به سمت سینمایی حرکت کرده‎اند که در واقع، سینمایی آرمان‎گرا و سینمایی آخر‎الزمانی است. سینمایی که در آن موجودات عجیب و غریب هست و از دنیاهایی خبر می‎دهد که ما با شک و تردید به آن نگاه می‎کنیم. آن‎ها می‎خواهند تفکر آرماگدونی خودشان را پیاده کنند و سرمایه‎گذاری‎های کلان در این‎باره می‎کنند. مثلا دنیای آرمانی غرب در تایتان‎ها و آلیس در سرزمین عجایب را می‎شود ردیابی کرد. ما در سینمای خودمان اگر بخواهیم به سمت سینمای آرمانی خودمان حرکت کنیم، ناچاریم که لحن مناسب آن را هم پیدا کنیم. نمی‎توانیم این‎چیزها را کپی کنیم. باید تقلید را کنار بگذاریم و به‎سمت لحن و زبان خودمان حرکت کنیم. چگونه باید كاركرد که تماشاچی همراهی کند و مخاطب جهانی هم بتواند با فیلم ارتباط برقرار کند؟ بیان ما باید طوری باشد که آرمان‎ها قابل وصف باشند و دست‎یافتنی؛ باید بتوانیم طوری کار کنیم که آرمان‎ها در قصه حل شوند. علاوه بر همه این‎ها، حرف‎ها شعاری هم نباید باشد.

منبع: هفته نامه پنجره
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی