بازدید 40178
ناگفته هایی از ناجوانمردانه ترین حمله به یک مدرسه؛

موضوع انشایی که در تاریخ مقاومت ایران ماندگار شد

بیشتر دانش‌آموزانی که در حیاط مدرسه، مشغول بازی بودند، مجروح و دچار شوک شده بودند. عده‌ای گریه می‌کردند، عده‌ای بهت زده به در و دیوار مدرسه خود نگاه می‌کردند؛ بیشتر اتاق‌های کلاس‌ها فرو ریخته بود...تنها یکی از دانش‌آموزان حاضر در کلاسِ، از آن کلاس زنده بیرون آمد و واقعه را تشریح کرد. او طاقت نیاورد و پس از بهبودی مجروحیتش، بارها به جبهه ها روانه شد و سرانجام سه سال بعد، یعنی در سال 1365 در ...
کد خبر: ۱۲۹۰۱۹
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۷ 05 November 2010
دانش آموزان شهید دفاع مقدس در میان شهدای سرافرازمان از جایگاه ویژه ای برخوردارند. نوجوانانی که با پاکی و مظلومیت به دیدار خدا شتافتند.

به گزارش «تابناک»، در این روزها که سالروز شهادت نوجوانان شهید «محمد حسن فهمیده» و «بهنام محمدی» و روز دانش آموز است خاطره شهدای مدرسه «پیروز» شهرشتان شهید پرور «بهبهان» را مرور می کنیم تا یادمان باشد که ملت ما در اوج مظلومیت به دفاع از انقلاب اسلامی و خاک پاک ایران پرداخت.




به یاد دانش‌آموزان شهید مدرسه پیروز، به ویژه آن شش دانش‌آموزی که در این فاجعه، تنها تکه‌ای از پیراهنشان به ‌دست آمد، به ویژه «رحیم مشیدی».

شادی های  مدرسه

ساعت 5 بعد از ظهر روز چهارم آبان 62 بود. زنگ ورود به کلاس‌های درس نواخته شد و دانش‌آموزان همگی به کلاس‌های خود رفتند. هیچ‌کس نمی‌دانست، تا دقایقی دیگر، فاجعه‌ای رخ خواهد داد که تا قیام قیامت فراموش نخواهد شد. معلمین یکی پس از دیگری بر سرکلاس‌های درس خود حاضر شدند. تعدادی نیز به ‌دلیل زنگ ورزش در حیاط مدرسه مشغول به بازی فوتبال بودند جست و خیزهای کودکانه آنها همراه با سر و صدا حیاط مدرسه را پر کرده بود. «محمدطاهر خلفیان»، که معلم یکی از آن کلاس‌ها بود نیز وارد کلاس خود شد. همه دانش‌آموزان آن کلاس به احترام او از جای خود بلند شدند. آقای «خلفیان» با همان تواضع همیشگی در حالی‌که لبخندی بر لب داشت، از آنها تشکر کرد و از همه آنها خواست بر جای خود بنشینند. سپس مبصر کلاس حضور و غیاب را انجام داد.


موضوع امروز :شهادت

پس از پایان یافتن حضور و غیاب، آقای «خلفیان» تکه گچی را برداشت و به سراغ تخته سیاه رفت و با خط زیبای خود نوشت: «شهادت» صدای تیک تیک ساعت در حال نزدیک شدن به 10/5 بعداز ظهر بود.
سپس رو به دانش‌آموزان حاضر در کلاس خود گفت: عزیزان امروز می‌خواهم راجع به «شهادت» و فلسفه آن و جایگاه شهید و عزت و احترامی که در پیشگاه خدای متعال خواهد داشت صحبت کنم. امروز می‌خواهم ...


ناگهان ، انفجار

ناگهان صدایی فوق‌العاده وحشتناک به ‌گوش رسید و نوری نارنجی در آن کلاس روشن شد و انفجاری بسیار شدید پدید آمد؛ همه جا را دود و خاک و غبار و بوی گوگرد فرا گرفته بود. هیچ کس نفهمید چه اتفاقی افتاد. در یک چشم به هم زدن کلاس درس با خاک یکسان شد و بجز یک نفر همه دانش‌آموزان حاضر در آن کلاس به همراه معلم باصفای خود که آن روز قصد کرده بود تا دانش آموزان خود را با فلسفه «شهادت» آشنا سازد، آسمانی و سندی ابدی شدند بر مظلومیت امت ایران اسلامی.

بیشتر دانش‌آموزانی که در حیاط مدرسه مشغول بازی بودند، مجروح و دچار شوک شده بودند. عده‌ای گریه می‌کردند، عده‌ای بهت زده به در و دیوار مدرسه خود نگاه می‌کردند؛ بیشتر اتاق‌های کلاس‌ها فرو ریخته بود.



                                                              نمایی از مدرسه «پیروز» پس از بمباران

پدرها و مادرها آمدند؛ اما ...


از همه نقاط شهر به سوی محل انفجار روانه شدند. غوغایی به پا شده؛ تو گویی قیامت شده بود. وقتی مردم به محل انفجار رسیدند و کلاس‌های ویران شده را دیدند، سریع خودشان را به میان آجرها و تیرآهن‌های فرو ریخته رساندند الله اکبر، الله اکبر، خون همه جا را فراگرفته بود.
خبر بلافاصله در شهر پیچید، اولیا دانش‌آموزان آن مدرسه پریشان و نگران و با دلهره بسیار زیاد خود را به مدرسه رساندند. خدایا چه می‌دیدند. پیکر عزیزان بی‌گناه خود، به کدامین گناه؟ فریاد پدران و ضجه و شیون مادران گوش آسمان را کر کرده بود.

همان شب اخبار سراسری تلویزیون، خبر حمله موشکی دشمن به شهر «بهبهان» را اعلام کرد.


                                                               حضور مردم در خرابه های مدرسه

خبرنگارها متحیر شدند


فردای آن روز جمع بسیاری از خبرنگاران داخلی و خارجی به سوی شهر «بهبهان» روانه شدند تا از آن واقعه تلخ برای رسانه‌های خود خبر تهیه کنند. به ‌محض حضور خبرنگاران در محیط آن مدرسه که با خاک یکسان شده بود، دانش‌آموزانی که در آن حادثه جانگداز زخمی شده بودند، با تن مجروح خود، در حالی ‌که سر و صورت و دست و پاهایشان باندپیجی شده بود، در محیط مدرسه حضور یافته و شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل و مرگ بر صدام سر داده و یکپارچه و با تمام قدرت فریاد می‌زدند: «جنگ جنگ تا پیروزی. می‌جنگیم، می‌میریم، ذلت نمی‌پذیریم.»

همه خبرنگاران حاضر، تحت تأثیرحضور غیرتمندانه و مقتدرانه آن دانش‌آموزان قرار گرفته و در حالی که به ‌سختی قادر به کنترل احساس خود بودند، از حضور آنان شوکه شده و خبر آن را به سراسر دنیا مخابره کردند.

در آن فاجعه دلخراش، 69 دانش‌آموز، چهار معلم و یک خدمتگزار به شهادت رسیدند. شدت انفجار به حدی بود که بدن شش تن از دانش‌آموزان مظلوم به گونه‌ای متلاشی شده بود که تنها تکه‌هایی از بدن یا لباس‌هایشان به‌ دست آمد. همچنین 130 نفر از دانش‌آموزان و 10 نفر از معلمین در این واقعه مجروح شدند.



                                                        بنای یادبود شهدای دانش آموز در مدریه «پیروز»


نام شهدای مدرسه «پیروز» بهبهان
:

- معلمان شهید: «عبدالرسول صمدی»، «محمد طاهر خلفیان»، «نجفعلی ویسیان» و «منصور آموزش»

- سرایدار شهید  مدرسه: عبدالرسول نژاد صادقی

دانش آموزان شهید: مسعود علویان، حشمت الله علمخانی، بهروز شجاعی، عبدالله پوست کن، عبدالرحیم مسیدی، یدالله شیرعلی، نورالله عوض نژاد، علیمرادشاکری طلاگه، خسرو قنواتی، نعمت الله گچ کوبان، محمد رضا، قنواتی، فرج الله روئین تن، پرویز ماهی زاده، بهروز صفائی اصل، رحمان مویدی، محمد رضا بهادری، سعید علویان، ابراهیم رئیس پور، هوشنگ ابولی، مسعود رنگین کمان، وحید الهی، بارونی، رازقی، یونس جوزاک، اسماعیل عبادار، حسین عبائی باقری، غلامرضا کرم پور، خسرو اقسام، محمد، رضا کرم پور، اردلان بهرام فر، کرم الله اکبر نژاد، حسین پلیم، عبدالرحیم مسکنتی، محمد حسین، شجاع الدینی، نادر امینی، جواد خلیل زاده، عابدین حاجی زاده، احمد نیک نژاد، لطف الله رحمانی، افشین چابک، فرخ دولت خواه، قدرت الله شجاعی، فضل الله روانشادی، سید علیشاه، دویده، حسن یونسی، تورج قناطیر، محسن مراحل، فرخ لایق، سعید پسندیده، اقبال مودت، کورش، پور شریف، شاهپور مکرمیان، احمد حاجوی، عیسی طیبی، علیرضا دانائی، اصغر دردآب، قربان، زارعی، حسین آقاجری، اردشیر شعبانی ابول، یدالله دالمند، سیف الله فرازمند، مهدی دعاوی، بهروز قیصرزاده، بابک زارعی قنواتی، شاهرخ معمار، محسن قدیمی، اسدالله هندیجان زاده، عبدالله خدری، محمد رضا نصرالله زاده، لطف الله اسماعیل نسب.


دیدار تنها بازمانده با همکلاسی های شهید

تنها یکی از دانش‌آموزان حاضر در کلاسِ «شهادت»، از آن کلاس زنده بیرون آمد و واقعه را تشریح کرد. او طاقت نیاورد و پس از بهبودی مجروحیتش، بارها به جبهه ها روانه شد و سرانجام سه سال بعد، یعنی در سال 1365 در عملیات کربلای 5 به  جمع باصفای معلمان و همکلاسی‌های شهیدش پیوست.


تنظیم: حمید حکیم الهی
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۲
در انتظار بررسی: ۹
انتشار یافته: ۵۱
خداوند درجاتشان رامتعالي گرداند
اما راهنمايي بودند يا دبيرستان ؟
روحشان شاد و خونشان سیراب کننده ریشه های درخت تنومند عزت و آزادگی ملت شریف ایران همیشه سربلند .
دستتون درد نکنه که یاد اون عزیزان رو دوباره زنده کردید. روحشان شاد
من بهبهانیم و همان موقع که این جنایت صورت گرفت در مدرسه دیگری از بهبهان دانش آموز خردسالی بودم که احساساتم به شدت جریحه دار شد. تنها آرزویم این بود که 17 سالم بشود بروم جبهه شهید شوم. پدر و مادرم فقیرم جعبه های قند کوپنی شان را بدون دست زدن به جبهه می فرستادند. من بزرگ شدم و برای خودم کسی!! ........اما گیجم و سر خورده....ما این همه شهید دادیم و سختی کشیدیم برای آزادی و برای استقلال و برای جمهوری اسلامی. الان بد وبیراه به همه دنیا را استقلال تعبیر می کنند در حالی که وابستگی مان به شوروی و... تفاوت چندانی با وابستگی به آمریکا ندارد،د... ای وای بر من و آرزوهای کودکیم!!!
بوی جوی مولیان آیدهمی
یاد یار مهربان آید همی
عجبا که در اینقیل و قال های روزمره فراموش کرده ایم که چه گلهایی را در ساختن این باغ پر پر کرده ایم و باز بی ملاحظه به پاچلانی گلهای دیگری مشغولیم
بیاییم در دلهای مردم امیدی بسازیم که کشور را و میهن عزیزمان را ازخود بدانند و در آبیاری این سرزمین همیاری کنند و آبادانی این سرزمین اهورایی را رسالت خود بدانند البته اگر متولیان بفهمند و بگذارند.................
chera an aks ajsaddanesh amuz hye shahid dar salon varzeshi ra nemigozarid, ta nasl jadid ham kami az moghevemat in mellet agah shavand
هیچوقت آن حادثه را فراموش نمی کنم. کلاس سوم دبستان بودم ما زودتر تعطیل شدیم مدرسه ما فقط یک خیابان با مدرسه پیروز فاصله داشت. تازه به خونه رسیده بودم. مثل همیشه و مثل همه بچه های این سن و سال اول رفتم سراغ تلویزیون و برنامه کودک. درست یادم هست کارتون "خانواده وحوش" داشت پخش میشد. رفتم سراغ یخچال خونه ، هنوز به اتاق برنگشته بودم که صدای مهیب انفجار موشکی که بعدها گفتند موشک 12 متری بود چنان همه را وحشت انداخت که یارای جنبیدن نداشتیم. نمی دانستیم چه اتفاقی افتاده بود. خداخدا می کردیم که اتفاق بدی نباشد. اما به بالای پشت بام که رفتیم دود غلیظ و خاک تا بالاها رفته بود. خدا شهدای این واقعه را بیامرزد و خونشان را بتوانیم پاس بداریم.
از اینکه شما تابناک هم این واقعه را زیبا قلم زدید تشکر میکنیم.
شهر بهبهان و مردمش محروم و مظلوم مانده لطفا به دولتی ها برسانید تا کمی بیشتر به فکر جوانهای دیروز باشند. هرچند مقاومت های اینچنین در جای جای میهن مثال زدنی است.
بیکاری و کمبود بودجه شهر قهرمان پرور بهبهان را رنج میدهد.
اين بلاهائي كه به سر مردم عراق ميآيد نتيجه آه خانواده هاي شهداست
با تشکر و سپاس از شما جهت زنده کردن یاد و خاطره این عزیزان شهرمان
با سلام ؛ خداوند تمامي شهيدان اسلام را مرهون رحمت قرار دهد به خصوص شهداي مدرسه راهنمائي پيروز در بهبهان که در تاريخ چهارم آبان سال شصت و دو توسط صداميان خدا نشناس به خاک و خون کشيده شدند اميدوارم که هيچگاه يادمان از آن عزيزان نرود.
يادشان بخير كه شهادت را زود تفسير كردند.ولعن وذلت بر جانياني كه اينگونه انسانها را به خاك وخون ميكشند.
خوشا به حالشان ... خوشا به حاشان
از اين شهدا زياد هستند مثل دبيرستان دخترانه ميانه بهتر از اين دست مدارس هم يادي شود ضمنا اين مطالب را به آقاي مهاجراني كه جنگ عراق عليه ايران را برادر كشي عنوان كرد بگوييد و آنهايي كه الان به راحتي درس و دانشگاه ميروند و ميگويند بس است ديگر تا كي بايد جور و نام شهدا را بشنوييم روحيه امان خراب شد
راهشان پر رهرو
ضمن تشکر از یاد آوری شهادت این عزیزان میخواستم به فرزندانمان فداکاری واز خود گذشتگی شهدای معززبخصوص شهدای مدرسه راهنمایی پیروز رایادآورشوم خودم شخصاچون درآن زمان دربهبهان بودم تحت تاثیر قرار گرفتم . انشاءالله موفق باشید
ازنويسنده محترم كه خوداز رزمندگان دلاور بهبهان وبرادر شهيد هستند تشكر ميكنم.خوب است از نويسنده تواناي كشورجناب اقاي جعفر كاظمي كه جلد2 نيمكت هاي سوخته رانوشته توسط مسئولين اموزش وپرورش درخواست شودازمدرسه شهيد والامقام پيروز وشهداي مظلو م مدرسه كتاب بنويسد تابراي نسلهاي اينده بهتر بماند. يادشان گرامي باد.
یادم می آید که در بروجرد نیز همین اتفاق برای مدرسه کودکان استثنایی افتاد.
تابناک عزیز لطفا گزارش!
بسمه تعالی زنده کردن یاد وخاطره هایی اینچنین وظیفه همه ماست موفق باشید اما خوب بود نام آن دانش آموزی که تنهابازمانده یک کلاس بود ودرکربلای پنج شهید شد ذکر می کردید
یاد وخاطره ی همه ی شهدای انقلاب ودفاع مقدس گرامی باد.
مدرسه شد قتلگاه دانش آموزان

من چل کیلومتر آنسوتر در مدرسه راهنمایی وحید بهبهانی سردشت زیدون بودم. بعداز ظهر روز قبل صدای موشک را شنیده بودیم صدا که نه شاید یک لرزش خفیف که در آن فاصله هم احساس شده است و شاید هم نه فقط تصور می کنم شنیده ام از ورای آن همه سال که گذشته هنوز آن حادثه تنم را تکان می دهد.صبح که آمدیم همه جا رنگ ماتم گرفته بود.یکی از معلمها فی البداهه شعری سرود و به مرثیه خواند: یارب یارب! مدرسه شد قتلگاه دانش آموزان و بچه ها به سینه زدند و بعد سرکلاس رفتیم و آرام چشم به چشمان اشکبار معلم زبان دوختیم که هیچ وقت چهره اش رنگ جدیت نگرفته بود مگر آن روز که بهت زده از ما می پرسید این بچه ها چه گناهی داشتند؟ ما با چه کسانی طرفیم؟ اینها چه قومی اند؟ و زمان این فرصت را به ما داد تا روزگار خواری و رسوایی آن قوم را ببینیم و بدانیم که این قطعه از بین النهرین سرزمین ستم خیزی است که نابکارترین نامردمان زمین تباهی و فساد را به مسابقه گذاشته اند تا ننگین ترین نامها را برجای نهند.
جناب آقای عطار زاده عزیز
لازم است بدانید در سال 1383 که جناب آقای مودت ریاست آموزش و پرورش بهبهان بودند، جناب آقای جعفر کاظمی با مساعدت آقای مودت، مدتی در بهبهان پیرامون حماسه مدرسه شهید پیروز به تحقیق از خانواده های شهدای مدرسه و بازماندگان آن حادثه پرداختند، و قرار شد جلد سوم کتاب نیمکت های سوخته به مدسه پیروز بهبهان اختصاص یابد. کتاب، یک سال بعد ویرایش و آماده چاپ شد. ولی صرفا به دلیل عدم حمایت مالی از سوی مسئولین بهبهان، علی رغم یاد آوری های مکرر، متاسفانه تا کنون به چاپ نرسیده است.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها
آخرین اخبار