مسجد امین الدوله تهران سال ها شاهد دردانه ای بود که علم و عمل و اخلاق را سرلوحه تمام کارهای خود قرار داده بود و مشتاقان آسمانی شدن را از سرچشمه ناب و زلال حقیقت سیراب می نمود. امروز اگرچه او در میان ما نیست تا از نفس حقش ما را بهره مند سازد اما بدون شک کلام و گفتاری که از او به یادگار مانده می تواند ما را در این غربت واماندگی، رهنمون باشد.
آنچه که در ادامه می آید گوشه ای از سخنان این نادره روزگار است: در كتاب غوالي اللئالي تاليف ابن ابي جمهور احسائي روايت شده است كه نبي اكرم(ص) ميفرمايد: «اغد عالماً او متعلماً اومستمعاً او محباً لهم ولاتكن الخامس فتهلك».
يا بايد دانشمند باشي و راه را بداني، داداش جون! يا متعلم باشي مثل شماها، یا مستمع و شنونده علم، ـ البته در شما دو حيثيت جمع است، هم متعلمايد هم مستمع و شنونده ـ يا اينكه دوستدار اهل علم باشید و پنجمی نباشید که هلاک خواهید شد.
بناي پروردگار عزيز ـ جلوعز ـ بر آمرزش است. اين روايت را شايد بعضي از آقايان اهل علم بنا بر مصالحي كه در نظر دارند، نميخوانند.
سؤال میشود: خوب باباجان! تو عالم بودي؟ جواب میدهد: نه!
متعلم چطور؟ نه!
مستمع چطور؟ نه!
دوستدار اهل علم چطور؟ نه!
در يك سفرهاي با عالم همخوراك بودهاي؟ نه!
همهاش نه! منفي!
با عالمي همنام هستي؟ بله، اسمم مثلاً عبدالله، حسن، تقي است.
خطاب میشود: خيلي خوب ببريدش بهشت.
رحمت خدا تا اين حد است، آقاجان من!
نسبت عالم به غیر عالم، نسبت پیغمبر(ص) به امت
یا عالم باش، يا متعلم، يا مستمع، یا دوستدار اهل علم.
الحمدلله دو حيثيت در شما جمع است، هم متعلمايد هم مستمع. يعني هم گوش ميدهيد و هم ياد ميگيرید. اگر پنجمي باشي، هلاك خواهی شد.
شخصی عرض كرد: يا رسول الله! يك نفر بعد از آنکه نمازش را در مسجد میخواند، عبا را بر سرش کشیده و ميرود. يك نفر ديگر هم وقتي كه نمازش تمام شد، براي ما مسئله شرعي ميگويد و حديث ميخواند.
حضرت فرمود: نسبت دومي به اولي، مثل نسبت ما به شماست!
ببين داداش جون! تعلیم علم، شغل انبياست. شهيد(ره) در کتاب آدابُ المتعلمين ميفرمايد: آن عالم عاملي كه اسلام را در ميان مردم پياده ميكند، نسبت به مقام پيامبران يك درجه فاصله دارد. اينقدر درجهاش بالاست. بله، باباجان من! پس بنابراين، اول انبياء شفاعت ميكنند، بعد علماء، بعد شهداء. اين هم اشارهای بود به موقعيت شما.
طلب علم نافعآن علمي را بايد طلب كرد كه مورد نظر خاندان عصمت بوده و مورد دستور و خطاب پروردگار است.
نبي اكرم(ص) عرض ميكردند: «اللهمّ إنّي اعوذ بك من علمٍ لا ينفع». از بیان حضرت معلوم ميشود که يك علم غیر نافع داريم و يك علم نافعی كه نفع ميبخشد.
اوحي الله تعالی الي داود: «تعلّم العلم النافع قال: ما العلم النافع؟ قال أن تعرف جلالي و عظمتي و كبريائي و كمال قدرتي عليكل شيء فهذا الذي يقربك الي».
من هر چه بگويم: علم، كسي كه علم اصول ميخواند زور ميآورد به علم اصول. آن كس كه فيزيك يا شيمي ميخواند، زور ميآورد به فيزيك و شيمي.
اما هيچ كدام از اينها علم نافع نيست، اينها تمامشان طريقيّت دارد، آنچه موضوعيّت دارد، آن علمي است كه ما را به پروردگار نزديك كند.
علم واجب، علم به اصلاح قلب و کمال نفساز تو سوال ميشود، چرا اين كارها را نكردي؟ «ما دلك علي صلاح قلبك»، یعنی آن علمی که برای اصلاح قلب تو مفید است، مورد سؤال و مؤاخذه قرار میگیرد که چرا نرفتي ياد بگيري؟
در بعضي از روايات هم بیان شده كه «طلب العلم فريضة علي كل مسلمٍ و مسلمة و هو علم الانفس».[1] يعني علمي واجب است كه به واسطهی آن در صدد استكمال نفس خود باشي.
[1] - قال رسول الله صلی الله عليه وآله: طلب العلم فريضة علی کل مسلم و مسلمة و هو علم الانفس. مصباح الشريعة المنسوب للامام الصادق عليه السلام /22