مصاحبه با علي جعفری در کتابخانه شخصی علامه محمدتقي جعفري (ره) صورت گرفت و اطراف او پر بود از کتابهایی که زمانی بر دستان استاد بوسه می زدند. علی جعفری، 49 ساله و دومین فرزند پسر علامه جعفری است و 34 سال از زندگی ایشان را درک کرده است و ناگفته های بسیاری از او به یاد دارد.
این گفتوگوی دو ساعته با علی جعفری که هم اکنون مسئولیت مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری را به عهده دارد، فرصتی بود تا بخشی از این ناگفته ها را بیان شود و به مناسبت دوازدهمین سالروز رحلت علامه جعفری، اين گپوگفت صميمي تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
*نخستین خاطرهای که از علامه جعفری(ره) به یاد دارید به چه زمانی بر میگردد؟ـ بنده خیلی خوشحال هستم که سالها پس از رحلت علامه جعفری(ره) خدمت رسانه خبری حوزه هستم، خاستگاه علمی و اخلاقی مرحوم علامه جعفری حوزه است و جای تأسف است که پس از دوازده سال از رحلت ایشان، طلبهها و روحانیونی به ما مراجعه کنند و هنوز نسبت به علامه جعفری و آثار ایشان آشنایی لازم را ندارند، شخصیتهای پر باری مثل ایشان که سالها رشحات فکری و قلمی به جامعه علمی، فرهنگی و دینی کشورمان نفع رسانده و پیامدهای بسیار خوب و مثبتی داشته، باید بیش از این به جامعه معرفی کنیم.
البته منظورم از حوزه، اختصاصا مدیریت حوزههای علمیه نیست، بلکه جای جای حوزه های علمیه و مدارس علمیه کشور است. هم اکنون در بیشتر کتابخانه های مدارس علمیه کشور، کتابهای علامه جعفری(ره) موجود نیست و بارها از مدارس شهرستانها با موسسه حفظ و نشر آثار ایشان تماس گرفته و اظهار میکنند که به آثار علامه دسترسی ندارند و این واقعا جای تأسف دارد و لازم است برای دسترسی طلاب به آثار شخصیتهایی مثل علامه جعفری(ره) که به صورت گسترده به مباحث گوناگون علمی، دینی، حکمت، عرفان و... پرداخته است بیشتر تلاش کنیم؛ تفسیر نهجالبلاغه ایشان، دریایی از معارف است و اگر اینها در دسترس دانشپژوهان به ویژه طلاب نباشد، امکان دارد خسارتهایی در پی داشته باشد. همه ما وظیفه داریم در رفع این کمبودها تلاش کنیم؛ این نه تنها درددل من، بلکه گله بسیاری از طلبههایی است که به ما مراجعه میکنند و امیدوارم مدیریت حوزههای علمیه و شورای عالی حوزه به فکر باشند چرا که با فراموش شدن این گونه شخصیتها که برای آنها جانشین نداریم.
نخستین خاطره من از استاد جعفری(ره) به حضور ایشان در مجالس عزاداری امام حسین(ع) برمیگردد، ایشان با توجه به این که سالها در نجف تحصیل کرده بودند پس از مراجعت از نجف در تهران ساکن بودند و در هیأت عزاداری نجفیهای مقیم تهران شرکت میکردند، این هیات مداح بسیار خوبی داشت به نام هوشنگ ترجمان که استاد دانشگاه نیز بود و از لحاظ هنر شعری تبحر داشت و شعرهایی که در هیات میخواند خودش میسرود. علامه جعفری(ره) به ایشان خیلی علاقه داشتند و در این هیات، با شور و علاقه خاصی حضور مییافتند، ایشان، من و برادر بزرگم دکتر غلامرضا جعفری را هم با خودش همراه می بردند.
این هیات در دهه اول محرم بعد از ساعت 12 نیمه شب شروع میشد و ما در این ایام تا نزدیکیهای اذان صبح به همراه پدر در هیأت بودیم.
*به نظر من مصاحبه از جایی خوبی شروع شد و در این خلال زوایای جدیدی از شخصیت استاد که نوعا مغفول واقع شده، باز شد استاد علیرغم پرداختن به مسایل عمیق علمی و مشغلههای زیادی که داشتند به حضور در مجالس مذهبی و حفظ شعائر اهلبیت(ع) اهتمام داشتند و در بین عامه مردم حضور مییافتند، لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید و از روحیات استاد در این خصوص بگویید.استاد در عین حالی که در مسایل علمی گوناگون از فلسفه و روانشناسی گرفته تا مباحث اقتصاد و .... غور میکردند،در خلال این مباحث ارادتشان را نسبت به اهلبیت(ع) به وفور نشان دادهاند.
علامه در شرح مثنوی به تصریح از مولوی انتقاد کرده چرا ایشان با این که از جریان عاشورا خبر داشته، زیاد به آن نپرداخته و به راحتی از آن گذشته است.
ایشان به رغم پرداخت به مسایل بسیار پیچیده علمی و سفرهای خارجی و ارتباط با شخصیتهای علمی مناطق دنیا، علاقه و ارادتشان نسبت به ائمه اطهار(ع)، به ویژه وجود مقدس سیدالشهدا(ع) مثال زدنی بود.
یادم هست در ایام محرم غیر از ساعاتی که به هیأت میرفتیم، بچهها را در خانه جمع میکردند و راجع به جریان عاشورا و شخصیت سیدالشهدا(ع) برای ما صحبت میکردند؛ این صحنهها برای من فراموش ناشدنی است.
*از ورود استاد به حوزه بگویید و این که هدف و انگیزه او چه بود؟خود مرحوم علامه در مورد ورود به حوزه میگفتند: «من در کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم که در عالم کودکی سوالی برایم پیش آمد که «هستی» چیست؟».
و یک حس هستیشناسی در من موج زد؛ ما در این عالم چه کارهایم و دنیا چیست؟ جرقه ورود استاد به حوزه از اینجا شروع میشود که برای رسیدن به پاسخ این پرسش ایشان را به حوزه راهنمایی میکنند و علامه در پی یافتن پاسخ این سوال وارد حوزه علمیه و مدرسه طالبیه تبریز میشوند و در واقع ورود ایشان با هدف بیشتر دانستن در مورد زندگی و حوزههای فکری اطراف آن صورت گرفته است.
*با توجه به گستردگی و عمق مباحثی که علامه در علوم مختلف به آنها پرداخته است، کمتر کسی با امکانات اندک به این مرتبه از علم میرسد، بفرمایید استاد چگونه به این توانمندی رسیده بودند؟به این پرسش شما در دو بخش میشود پاسخ داد؛ یکی تواناییهای کسبی استاد و علاقه و پشتکاری که نسبت به کسب علم داشتند و بخش دیگر تواناییهایی که به سبب تهذیب نفس و عنایت اهلبیت(ع) به خصوص امیرالمومنین(ع) برای او حاصل شده بود.
مرحوم علامه در مورد نحوه درس خواندنشان در نجف میگفتند: من علاوه بر خواندن دروس معمول حوزه از جمله فقه و اصول و... برای اینکه بدانم فیزیک نظری چیست از نوههای مرحوم کاشفالغطاء که در نجف بودند استفاده میکردم و برای یادگیری مباحث نظری ریاضی به « احمد امین» صاحب کتاب «التکامل فیالاسلام» که در کاظمین بود مراجعه میکردم.
*برنامه شبانه روزی علامه جعفری در نجفزحماتی که علامه جعفری(ره) در راه کسب علم متحمل شده واقعا طاقتفرسا است، برنامه شبانهروزی ایشان به این صورت بوده است که قبل از اذان صبح بیدار شده و به بارگاه مولیالموحدین مشرف میشدند و بعد از اینکه نماز میخواندند، مختصر صبحانهای میخوردند و به مباحث علمی و درسی میپرداختند و وقت بیکاری نداشتند و این هم در شرایطی بوده است که حتی برای تهیه غذا معمولا پول کافی نداشتند.
*کفاشی به خاطر امرار معاش در نجفعلامه میگفتند که در آن موقع ماهیانه سه دینار از آيتالله العظمي سید ابوالحسن اصفهانی دریافت می کردند و این سه دینار، علیرغم قناعتی که داشتند در 7-8 روز اول تمام میشد و اکثر طلبهها حتی آنهایی که در رده اجتهاد بودند مجبور میشدند به کارهایی مثل بنایی و کشاورزی بپردازند تا هزینه زندگی طلبگی خود را تامین کنند من یک بار از علامه پرسیدم، شما برای تامین مخارج چکار میکردید؛ فرمودند: «چون من در نوجوانی در تبریز کار کفاشی انجام داده بودم؛ در نجف نیز چرخ خیاطی کوچکی را تهیه کرده بودم و از مغازهها سفارش گرفته و روزانه 2 یا 3 ساعت کفاشی میکردم.» عمویم آقای رحیم جعفری هم که حدود یک سال در نجف بودند و الان هم زنده هستند از نزدیک شاهد این مسأله بوده است.
علامه میگفتند: گرمای نجف در تابستانها به حدی بود که پرداختن به هیچ کاری ممکن نبود و ما آنقدر به درس علاقه داشتیم که شبها تا نصف بدن و بعضی وقتها تا زیر گردن در آب فرو میرفتیم و در نور چراغ نفتی کتاب به دست تا صبح مطالعه میکردیم.
*تنها خواب زمان بيكاريم بودالان دانشپژوهان حوزوی و دانشگاهی که میخواهند علما را الگوی خود قرار دهند باید بدانند؛ علما بدون زحمت به اینجاها نرسیدهاند و صرف اینکه اینها اینقدر کتاب داشتند و این همه کارهای علمی انجام دادند، بدون توجه به اینکه چگونه این مسیر را پیمودهاند، کافی نخواهد بود، من خودم از علامه جعفری پرسیدم که وقت بیکاری شماها چه زمانهایی بوده است، ایشان گفتند شاید زمان بیکاری من فقط در زمان خواب بوده است.
زمانی که علامه درس میخواندند، وسایل و امکاناتی مثل کامپیوتر، اینترنت، تلویزیون و رسانههای ارتباطی روز نبوده است، اما الان طلبهها و دانشجویان، امکانات بیشتری در دسترس دارند و طبیعتا باید اینها مراتب علمی بیشتری را طی کنند، من از کودکی یادم نمیآید، استاد لحظهای بیکار باشند آن موقع استاد درگیر تلویزیون و خیلی از مشغلههای غیر ضروری که در زندگی امروزی طلاب و دانشجویان هست نبودند.
امروز به جای اینکه امکانات برای پیشرفت علمی دانشپژوهان مفید باشد، برای آنها مشغلهساز شده است و در جهت مناسب مورد استفاده قرار نمیگیرد.
علامه میفرمودند: الان من روحیه درس خواندن را در جوانها نمیبینم.
*علامه حافظه قوی داشتند و اشعار زیادی را حفظ بودند و مطالب عمیق را با یکبار مطالعه کردن میفهمیدند، این استعداد ایشان ذاتی بود یا با تمرین به آن رسیده بودند؟استاد واقعا حافظه قوی داشتند و گاهی در خانه که قدم میزدند، با صدای خوبی که داشتند؛ اشعاری را از حفظ به عربی یا فارسی میخواندند، گاهی میدیدیم 20 یا30 بیت شعر را از حفظ میخوانند یکبار پرسیدم که این شعر را تازه از جایی خواندهای؟ گفتند: نه من یک سالی در یک بلمی به سمت عراق میرفتم در راه یک عربی داشت میخواند و من آن موقع حفظ کردم.
*رمز موفقیتحافظه یکی از عللی است که در فهمیدن و یادگیری کمک میکند، اما آنچه مهم است پشتکار و علاقه است که اگر باشد تقویت حافظه هم حاصل میشود. ایشان رمز موفقیت خود را در علاقهاش به علم میدانست و البته اصل عنایت امیرالمومنین(ع) بوده است که علامه میگفتند: «بعد از جریان دیدار با امام علی(ع)، کتابها را که باز میکردم فکر می کردم؛ اینها را من قبلا خواندهام» و همه اینها به خاطر تهذیب نفس و تزکیه علامه بوده است.
*در اوج مریضی درس تعطیل نمی شدیکی از مهمترین خصوصیاتی که در سراسر زندگی علامه مشهود بود و در موفقیت ایشان نقش زیادی داشت نظم ایشان بود.
علامه جعفری(ره) در درس بسیاری از بزرگان نجف مثل آیات عظام خویی، عبدالهادی شیرازی، شیخ کاظم شیرازی، حکیم، شاهرودی و سید جمالالدین گلپایگانی شرکت کردند، اما همه اینها از روی نظم بود و به قول معروف باری به هر جهت نبود، استاد میفرمودند؛ همه این کلاس رفتنها از روی نظم و برنامه بود؛ این طوری نبود که یک روز درس فلان استاد باشم و یک روز در درس استاد دیگر. ایشان می گفتند؛ در اوج مریضی درسهایم تعطیل نمیشد؛ البته تنها من اینطور نبودم و خیلی از طلبهها این خصلت را داشتند.
*استاد در قید حیات، شیفتگان زیادی داشته و مراجعات زیادی صورت میگرفت با توجه به کثرت مشغله علمی و نظم این مراجعات گاه و بیگاه را چگونه تحمل میکردند و برخوردشان با مراجعین چطور بود؟یک جملهای از ایشان نقل کنم، میگفتند:«جای بسی تاسف است که بعضی از جوامع با داشتن مبانی فکری فراگیر عقلانی، به جهت بیتوجهی به مساله نظم، بر هیچ مبنای صحیحی زندگی نمیکنند.» میتوانم بگویم که مساله نظم با پوست و گوشت و خون ایشان عجین شده بود و زندگی ایشان از روی برنامه بود.
ایشان قبل از نماز صبح بیدار میشدند، یک دعا و تهجدی داشتند و بعد از نماز هم پیادهروی میکردند، خانهای که استاد در سالهای آخر عمرشان در آنجا زندگی میکردند و الان از آن به عنوان موسسه تدوین و نشر آثار ایشان استفاده میشود در غرب تهران قرار دارد، منطقهای کوهستانی است و معمولا با 5 ـ 6 نفر از شاگردان و ارادتمندان استاد همراه میشدیم و در اطراف پیادهروی میکردیم. ایشان پیادهروی و ورزش را زیاد دوست داشتند و تا ماههای آخر عمرشان که کسالت شدید داشتند؛ پیادهروی را ترک نمی کردند؛ حتی روزهایی که از شدت سرما پیادهروی در بیرون ممکن نبود در اتاق مرتب قدم میزدند و حرکات ورزشی انجام میدادند.
علامه بعد از صرف صبحانه بلافاصله به کارهای روزانهشان میپرداختند؛ اگر به کسی وقت داده بودند ملاقاتشان را انجام میدادند و اگر جلساتی در بیرون یا خانه داشتند برگزار می شد وگرنه به کار نوشتن و مطالعهشان میپرداختند.
ایشان نسبت به کارشان تعهد کامل داشتند و در جایجای نوشتههایشان در اهمیت تعهد جملاتی دارند؛ در جایی مینویسند: «فرار از تعهد، فرار از خویشتن است» بحث تعهد در افکار ایشان بسیار ریشهدار و دامنهدار است ایشان در جایی دیگر میفرمایند: «زندگی باید پیوسته در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد وگرنه باری است بردوش انسان» همچنین گفتهاند: «اساسیترین عامل شکست انسانیت در دوران ما به شوخی گرفتن و بیاعتنایی به موضوع تعهد است، همه اینها در جایجای زندگی ایشان نهادینه شده بود.
*مرگز فرزند نظم او را به هم نريختما یک خواهری داشتیم در سن 38 سالگی سرطان گرفت و در پاییز 72 به رحمت خدا رفتند؛ در حال انجام مقدمات کفن و دفن ایشان بودیم. تصمیم بر این شد که مراسم تشییع را یک روز به تاخیر بیندازیم تا بستگان و آشنایانی که در شهرستان هستند بتوانند حضور داشته باشند، علامه همان روز 10 صبح در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی داشتند و چیزی به ساعت سخنرانیشان نمانده بود، گفتند؛ حالا که تشییع برای فردا موکول شده است تا شما مشغول کار مقدمات هستید، من بروم سخنرانی را انجام بدهم و برگردم؛ این در حالی بود که پدر بین فرزندانش این خواهرمان را بیشتر از همه دوست داشت و او را وزیر خود میدانستند، با اینکه از مرگ ایشان خیلی متاثر بودند، جلسه سخنرانیشان را ترک نکردند و پس از پایان جلسه در پاسخ به اصرار دانشجویان برای ادامه جلسه، اظهار کرده بودند که مصیبتی بر ایشان پیش آمده و دخترشان وفات کرده است این مصداق بارز تعهد و نظم ایشان است.
*علامه و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی گهگاهی که در مسیر سخنرانی یا دیدار با بستگان با ایشان همراه میشدیم، کسی که افتخار داشت در کنار ایشان رانندگی کند موظف بود که تمام قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کند، چرا که علامه راهنمایی و رانندگی را به خوبی میشناختند و دقیق بودندکه تخلفی صورت نگیرد و تخلف از قوانین مساوی بود، با اینکه استاد او را از رانندگی منع کند.
*برخورد استاد با افرادی که بدون وقت قبلی به استاد مراجعه میکردند چگونه بود؟اگر کارهای ایشان را مختل نمیکرد، معمولا پذیرا بودند و اگر کار ضروری داشتند و یا در حال دیدار بودند باز هم رد نمیکرد، اگر فرد میتوانست صبر کند به اتاق انتظار راهنمایی میشد. گاهی ایشان به این هم راضی نمیشدند و میگفتند؛ فرد را راهنمایی کنیم تا او هم در جلسه حضور داشته باشد. البته اگر جلسهشان خصوصی نبود.
یک روز استاد در حال ملاقات با تعدادی از اساتید دانشگاههای شوروی سابق بودند، یکی از علاقمندان استاد بدون وقت قبلی مراجعه کردند، استاد از صدای زنگ درب فهمیدند؛ کسی مراجعه کرده است صدا کردند و پرسیدند کسی وارد شده است؟ گفتم که فلانی آمده است، استاد گفتند؛ ایشان را به اتاق دیگری راهنمایی کنیم تا جلسه تمام شود. ده دقیقه نگذشته بود که استاد دلشان تاب نیاورد و گفتند: ایشان را به اتاق راهنمایی کنیم تا در جلسه حضور داشته باشد.
تا حد امکان کسی را رد نمیکرد و اگر کار خیلی ضروری داشتند و نمیتوانستند شخص را ببینند می گفتند که مثلا یک ساعت دیگر مراجعه کند.
*با اینکه استاد چهره حوزوی به حساب میآید، ولی بین دانشگاهیها محبوبیت زیادی داشتند و در دانشگاه خیلی موثر بودند، ایشان چطور شد وارد فضای دانشگاهی شدند؟من از خودشان شنیدم میگفتند: من وقتی از نجف برگشتم در قم خدمت آیتالله بروجردی رسیدم ایشان پیشنهاد دادند که در قم بمانم و مشغول فعالیت شوم.
علامه به آیتالله بروجردی عرض میکند: « جوانان ما بلاتکلیف هستند من یک تعهدی احساس میکنم که اگر در تهران پیش جوانها و دانشگاهیها باشم مفیدتر خواهم بود، الحمدلله در جامعه حوزوی خیلیها هستند و میتوانند در حوزه مثمر ثمر باشند، ولی در دانشگاه فضای خالی زیادی احساس میشود.»
*جهاد علمی و ایثاردر دوران قبل از انقلاب در محیطهای دانشگاهی گروههای مختلفی با افکار التقاطی و مارکسیستی فعالیت داشتند و علامه هم احساس تعهد و نیاز کردند تا همراه با شهید مطهری و آیتالله طالقانی در دانشگاه حضور بیشتری داشته باشند؛ با این حال هم شهید مطهری و هم علامه جعفری ارتباطشان با حوزه برقرار بود و با توجه به عطشی که اینها نسبت به حوزه داشتند، حضورشان در دانشگاه نوعی جهاد علمی و ایثار محسوب میشود.
*استاد علاوه بر علوم مرسوم حوزه، در علوم روز هم تبحر زیادی داشتند و از جامعیت بالایی برخوردار بودند بفرمایید چگونه این توانایی را کسب کرده بودند؟بعضیها انتقاد دارند چرا استاد، فقه و اصول را ترک کرده و وارد علوم کلاسیک دانشگاهی شدهاند، اما باید بگویم که سابقه درسی علامه در حوزه کتمان ناپذیر است چرا که خاستگاه ایشان حوزه است و خودشان میگفتند؛ «نمیدانید حوزه چیزهای با ارزشی دارد و به اساتیدی که در نجف و در ایام جوانی در قم داشتند غبطه میخوردند.»
به هر حال ما نمیتوانیم ایشان را از حوزه جدا بدانیم، چرا که خاستگاه علمی، اخلاقی و روحی ایشان حوزه است وقتی از ایشان پرسیدم کدام یک از اساتیدتان در زندگی شما نقش و تاثیر بیشتری داشتند؛ با تمام احترامی که نسبت به اساتیدشان داشتند از شیخ مرتضی طالقانی(ره) نام بردند.
گاهی میشنوم بعضیها میگویند؛ علامه فقیه نبوده، بلکه دانشگاهی هستند؛ من این مساله را قبول ندارم ایشان کتابی دارند به نام منابع فقه که بعدها توسط خودشان به «رسائل فقهی» تغییر نام پیدا کرد، علامه جعفری در این کتاب مباحث فقهی مختلفی از جمله «عدم انحصار مواد نهگانه زکات»، «طهارت اهلکتاب» و«ذبایح اهلکتاب» پرداخته و نکات بدیعی را در فقه ذکر کردهاند؛ علاوه بر این علامه از شخصیت های بزرگی مثل آیتالله میلانی(ره) و شیخ کاظم شیرازی اجازه اجتهاد دارند؛ اینها نشان میدهد این حرف درست نیست و استاد هیچ وقت از حوزه جدا نبوده اند.
اما اینکه چرا ایشان علاوه بر فقه و اصول به علوم دیگر پرداختند؛ بحث دیگری است، در این رابطه عرض کنم اولا تقسیم علوم به علوم اسلامی و غیر اسلامی اصولا صحیح نیست و در روایات معصومین به علم نافع و علم غیر نافع اشاره شده است اینکه رسول اکرم(ص) میفرمایند: «اطلبوا العلم و لو بالصین» (دنبال علم باشید و لو در چین باشد) آیا منظورشان این بوده است که در مناطق دور دست دنبال فقه و اصول باشیم، حال آنکه مدینه و شهرهای اسلامی خودشان مرکز نشر فقه و اصول بودند.
اینکه مرحوم علامه جعفری(ره) دنبال علوم مختلف رفته است، مصداق این بحث است که ما باید دنبال علومی باشیم که به مردم نفع برساند و این میتواند شامل علوم حوزوی و هم علوم غیر حوزوی شود.
خود استاد میگفتند: من وقتی از نجف مراجعت کرده و در تهران ساکن شدم، شنیدم که در منزل شخصی به نام دکتر حسابی در مورد مباحثی راجع به «فیزیک نظری» بحث میشود، چون من هم راجع به مباحث فیزیک نظری مطالعاتی داشتم، بنابراین وارد جلسات علمی پروفسور حسابی شدم و این دو بزرگوار حدود 25 سال با همدیگر جلسات علمی داشتند. علامه جعفری در این جلسات راجع به مباحث فلسفی و حوزه علوم انسانی بحث میکردند و مرحوم پروفسور حسابی هم مباحث مربوط به فیزیک نظری را ارائه میکردند.
البته این نوع مباحث در طول تاریخ توسط اندیشمندان اسلامی دنبال شده است و شاگردان امام صادق(ع) هر یک در بخشی از علوم، چون ریاضی، نجوم، طب، شیمی تبحر داشتند.
ورود علامه جعفری(ره) به حوزههای مختلف علوم به اقتضای نیاز جامعه صورت گرفته است، چرا که در زمان فعلی صرفا با تمرکز روی فقه و اصول نمیشود به نیازهای علمی جامعه پاسخگو بود و دست عالم باید در علوم مختلف باز باشد.
انسانشناسی یکی از اصلیترین ارکان مباحث فکری علامه جعفری(ره) است و ایشان به دنبال این بودند که اصولا جایگاه انسان چیست؟ و در فقه چه جایگاهی دارد؟ و همچنین در مباحث دیگر از چه جایگاهی برخوردار است؟ بنابراین به طور کلی در مباحث فکری بحث «جایگاه و نقش انسان در زندگی» از اهمیت بیشتری برخوردار است.
مرحوم علامه جعفری(ره) به جایگاه انسان پیبرده بودند و برای همین میگفتند: ما تا وقتی که انسان را تعریف نکنیم نمیتوانیم کاری را پیش ببریم و برای تعریف انسان به تمام علومی که او را احاطه کرده است نیاز داریم، به نظر علامه، اگر بخواهیم دغدغههای زندگی انسان را برطرف کنیم، باید در علومی تبحر داشته باشیم، بنابراین در کتب ایشان از جمله تفسیر نهجالبلاغه مباحث مختلفی از شاخههای مختلف علمی مثل روانشناسی، هنر، ادبیات، انسانشناسی، اقتصاد، سیاست، و... را شاهد هستیم. مباحثی که رواشناسان معاصری مثل «زیگموند فروید» مطرح کرده اند و علامه، آنها را از مثنوی مولوی که از قرآن و احادیث بهره برده و صدها سال پیش نوشته شده، درآورده است.
*علامه از میان شخصیتهای علمی معاصر با چه کسانی بیشتر ارتباط داشتند و مانوس بودند؟از جمله شخصیتهایی که علامه جعفری(ره) با ایشان ارتباط داشت، شهید مطهری(ره) بودندکه این دو بزرگوار، برای رفع معضلات اجتماعی جامعه، خصوصا دانشگاهها ارتباط تنگاتنگی داشتند.
قبل از انقلاب دو تشکل با عنوان «انجمن اسلامی» در دانشگاهها فعال بودند، یکی انجمن اسلامی مهندسین و دیگری انجمن اسلامی پزشکان بود. شهید مطهری و علامه جعفری هر کدام یکی از انجمنها را هدایت فکری میکردند. البته این انجمنها، دانشگاههای مختلفی را تحت پوشش داشتند و در دانشگاههای مختلف سراسر کشور جلسات سخنرانی برگزار میکردند و شهید مطهری و علامه جعفری از وجود همدیگر در این جلسات بهره میبردند.
تبادل افکار شهید مطهری و علامه جعفری زیاد بود و من خاطرات بسیاری در این خصوص به یاد دارم. شهید مطهری مکرر به خانه ما میآمدند و علامه جعفری هم به منزل آنها میرفتند و این ارتباط تنگاتنگ با هدف روشنگری جوانها خصوصا دانشگاهیها صورت میگرفت.
*استاد جعفری(ره) از بین اساتید دوران طلبگیشان از مرحوم شیخ مرتضی طالقانی تاثیر بیشتری داشتند در این خصوص صحبت کنید؟مرحوم علامه جعفری نزد شیخ مرتضی طالقانی مقداری درس معارف خوانده بودند و همچنین بخشی از فلسفه و عرفان را از ایشان آموخته بودند؛ در واقع استاد مسلّم علامه در عرفان عملی شیخ مرتضی طالقانی بوده است و از گفتههای علامه جعفری(ره) استفاده میشود، تاثیر ایشان از شیخ مرتضی طالقانی قابل وصف نیست و هر وقت علامه از ایشان یاد میکردند اشک از چشمانشان جاری میشد.
*ارتباط اولیه علامه با شیخ مرتضی طالقانی چگونه صورت گرفته بود؟علامه هنگام ورود به حوزه نجف در مدرسه صدر حجره میگیرند که در آن زمان شیخ مرتضی طالقانی در آن مدرسه حضور داشتهاند و ارتباط اولیهشان در این مدرسه صورت گرفته است.
ارکان وجودی کار و تلاش مرحوم علامه جعفری(ره) یک بیت شعری است که در روز آخر عمر شیخ مرتضی طالقانی از ایشان شنیده است که حکایت این دیدار از بیان علامه بسیار شنیدنی است. علامه میگفتند: «خدمت شیخ مرتضی طالقانی رسیدم و گفتم:« آقا به ما درس بدهید.» ایشان پاسخ دادند: «درس تمام شده است.» من گمان کردم به خاطر فرارسیدن ماه محرم درس را تمام کرده است، گفتم: «آقا چند روز به محرم مانده است.» جواب دادند: «شیخ محمدتقی درس تمام شد؛ خر طالقان رفته و پالانش مانده.» متوجه شدم از مرگشان خبر میدهند و در حال عبور از پل دنیا به ابدیت هستند گفتم: « این دم آخری چیزی بگویید» گفتند:«پس متوجه شدید» و بلافاصله این بیت را خواندند«تا رسد دستت به خود شو کارگر/ تا فُتی از کار خواهی زد به سر» و بعد اشک از چشمان شیخ جاری شد و من روی ایشان را بوسیدم و قطرات اشک ایشان به صورتم نشست» این آخرین ملاقات علامه با شیخ مرتضی طالقانی بود و فرداي آن روز خبر رحلت ایشان در مدرسه منتشر میشود.
از زمانی که من به یاد دارم این یک بیتی که علامه از شیخ مرتضی طالقانی شنیده بودند زینت بخش کتابخانهشان بوده است.
*علامه شخصا دریافتشان از این یک بیت چه بوده است که اینقدر متاثر میشدند؟تفسیر این بیت منش علمی شیخ مرتضی طالقانی بوده است، علامه میگفتند: شیخ مرتضی در عمرش لحظهای از پا نایستادند و هر کس از صرف میر گرفته تا عمیقترین مباحث فلسفی و حِکَمی اشکال داشت، به ایشان مراجعه میکرد و جواب میدادند، هیچ کس را رد نمیکردند و هیچ کس او را در حال بیکاری ندید، لذا عمده تاثیر این بیت به خاطر این بوده که استاد آیینه تمام قد این بیت بوده و همه طلابی که با شیخ مرتضی ارتباط داشتند به نوعی از خان نعمت علمی و عرفانی ایشان متنعم بودند.
علامه علیرغم احترام کاملی که به اساتید دیگرشان داشتند شیخ مرتضی را با یک دید دیگری نگاه میکردند.
*اگر اجازه دهید به منش سیاسی استاد بپردازیم از جمله اینکه حضور علامه جعفری در وقایع انقلاب به چه نحوی بوده است و از نظر فکری چه تاثیري در مردم انقلابی داشتند؟مرحوم علامه با تعریف معمول عرصه سیاست، فرد سیاسی نبودن و اعتقاد داشتند کارهای سیاسی و اجرایی مستلزم تخصص و وقت بسیاری است لذا ایشان خودشان را در فعالیتهای فرهنگی متخصص میدانستند، ولی به عنوان یک فرد متعهد و عالم دینی نسبت به وقایع کشور بیاعتنا نبودند و در یک نگاه ایشان در وقوع انقلاب نقش پر رنگی داشتند چرا که جلسات درسی ایشان انقلابی پرور بود.
ایشان از اوایل دهه 50 شبهای جمعه درسهايي در خانه داشتند که تا پیروزی انقلاب هم ادامه داشت و دانشجویان انقلابی در آن شرکت میکردند و موضوع درسها مشخصا سیاسی نبود و بیشتر صبغه علمی، فرهنگی و دینی داشت، ولی روح مباحث به گونهای بود که جوانان انقلابی را در تداوم مبارزاتشان مصممتر ساخته و ترغیب میکرد که سرنوشتشان را خود به دست بگیرند.
پس از رحلت علامه جعفری، کتابی درباره ایشان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی با عنوان «چراغ فروزان» منتشر شد، شخصیت علامه را بر اساس اسناد ساواک روایت کرده است. در این کتاب اسنادی از ساواک منتشر شده که ما از وجود بسیاری از آنها بیاطلاع بودیم بعد از اینکه این کتاب چاپ شد مشخص گردید که تمامی جلسات استاد از سوی ساواک تحت نظر بوده است و ساواک نسبت به رفت و آمد ایشان به دقت مراقب بوده، حتی تمامی نامههای ایشان به دوستانش در داخل و خارج از کشور تحت کنترل بوده و بازبینی میشده است.
مخبر ساواک در یکی از این گزارشها مینویسد: «در جلسات آقای جعفری هیچگونه حرف سیاسی گفته نمیشود و بر ضد سلطنت هم حرفی به میان نمیآید، ولی جمعیتی که اینجا میآیند همه انقلابی بوده و از اعضای گروههایی هستند که بر ضد سلطنت فعال هستند.» جالب اینجا است که مخبران ساواک از درک مطلب عمیق علمی استاد عاجز بودند و در گزارش مطالب استاد مستاصل میماندند.
شاید ما فکر کنیم شخصیتهایی مثل علامه جعفری(ره) در کارهای سیاسی دخالت ندارند و مستقیما در مسایل سیاسی اظهارنظر نمیکنند، اما جلسات آنها آبشخور فکری بسیاری از گروههای سیاسی است.
استاد در این جلسات از «انسان شناسی» بحث میکردند که در آن شش سوال مطرح است که من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ به کجا آمدهام؟باکیستم؟ برای چه آمدهام؟ و به کجا خواهم رفت؟ مخاطب در انسانشناسی مجبور است به این شش سوال جواب بدهد و راهی که در این مسیر بر او آشکار میشود او را به بیداری فرا میخواند.
ایشان جملهای حکیمانه دارند که میگویند: «اگر سیاستمداران، حکمداران و بزرگان اقتصادی دنیا یک روز وسایل ارتباط جمعی را از مردم بگیرند و بگذارند مردم خودشان تصمیم بگیرند، جوامع بسیار پیشرفت خواهند کرد و بازدهی بیشتری خواهند داشت.»
*در صورت امکان خاطراتی از ارتباط استاد با خانواده بفرمایید، اینکه استاد رفتارشان با اعضای خانواده به خصوص با مادرتان چگونه بوده است؟شخصیت مرحوم علامه جعفری(ره) در داخل خانه با شخصیت علمیاش متمایز بود و ایشان علیرغم جایگاه علمی و فکری که داشتند و با علما، اساتید و دانشجویان داخلی و خارجی ارتباط داشتند ولی وقتی از کتابخانه شان وارد اندرونی خانه میشدند دقیقا هم سطح خانواده بودند. مرحوم مادرم سواد چندانی نداشت، ولی زن بسیار با معرفتی بود و پدرم ایشان را بسیار دوست داشتند. علامه پی برده بود که باید شخصیت علمی بیرون را با جایگاهش در داخل خانه تفکیک دهد. بنابراین ما شخصیت علمی استاد را در داخل خانه ملاحظه نمیکردیم؛ با بچههایش بگو بخند داشت، با ما گردش میرفت و وقتی کوچک بودیم، با ایشان الک دولک و توپبازی میکردیم و در داخل خانه به معنای واقعی پدر بودند اما وقتی طبقه بالا در کتابخانهشان بودند، مستمر درگیر فعالیتهای علمی میشدند.
*این خصلت در بسیاری از بزرگان از جمله علامه طباطبایی و دیگر بزرگان دینی دیده میشود که نسبت به همسران خود تواضع خاصی نشان میدهند جنابعالي به عنوان فرزند علامه جعفری(ره) بهتر می توانید در این خصوص حرف بزنید، این روحیه از کجا نشات میگیرد؟علامه معتقد بودند، خانواده خصوصا زن در موفقیت هر شخصی خیلی موثر است، علیرغم اینکه مادرم، سواد چندانی نداشت ولی از معرفت بالایی برخوردار بود و این را فهمیده بود که کارهای فکری و خدمات علمی و اجتماعی ایشان برای مردم مفید است و او به عنوان یک زن باید بستر زندگی را چنان فراهم کند که دغدغه خاطری نداشته باشد؛ بنابراین فشار ما بچهها و رتق و فتق امور خانه بر دوش مادرم بود؛ وقتی علامه این فداکاریها را میدیدند مجذوب او میشدند.
مادرم اواخر عمرش شدیدا مریض و بستری بود، میخواستم بروم بیمارستان پیش مادرم؛ با شگردهای بسیار، استاد را مجاب کردم که در خانه بماند و من از بیمارستان وضعیت مادرم را به ایشان اطلاع دهم.
وقتی رسیدیم بیمارستان، مادرم در حال احتضار بود به کمک خواهرانم، تختش را رو به قبله کردیم دقایقی نگذشته بود که من دستی را روی دوشم احساس کردم؛ برگشتم دیدم علامه است؛ نتوانسته بود منتظر تلفن بماند و حالا حس درونی بود یا ... ایشان را به بیمارستان کشانده بود خدا میداند.
علامه وقتی دیدند مادرم در حال احتضار است از حفظ شروع کردند به خواندن دعای عدیله یادم، هست دست مادرم را گرفته بود و در حالی که اشک از چشمانشان جاری بود دهانشان را به گوش مادرم نزدیک کرده و به زبان آذری پرسیدند«جمیله خانم منی حلال اِئلیسن؟» یعنی جمیله خانم مرا حلال میکنی؟ مادرم حالش به شدت بد بود و در حال احتضار بود و قادر به تکلم نبود و فقط با سر اشاره کرد که بلی حلال میکنم.
شما علاقه این مرد بزرگ را نسبت به همسرش ببینید که در لحظات آخر او هم به دنبال رضایت اوست و این یکی از صحنههایی است که برایم تکان دهنده است و هیچ وقت از یادم نمیرود.
در مراسم شام غربیان مادرم از علامه درخواست کردند که چند دقیقهای صحبت کنند، ایشان پذیرفتند و در خلال صحبتهایشان در مورد مادرم گفتند: « این زن در زندگی دغدغهای برای من ایجاد نکرد و چهلسال با من هم کاروانی کرد».
علامه افزودند: «ما روزانه مهمانان بسیاری داشتیم، ولی ایشان لحظهای از این زندگی شکایت نکرد و من از ایشان در پیشگاه خدا طلب عفو میکنم.»
*در خاطراتی از علامه جعفری(ره) در جایی خواندم که ایشان در زمان جنگ در اکثر سخنرانیهایشان رزمندهها را دعا میکردند. اگر خاطراهای از نحوه برخورد ایشان با رزمندهها و خانوادههای شهدا دارید بفرمایید.اجازه بدهید اول یک خاطره از خودم بگویم، من خودم افتخار داشتم مدتی در جبهه بودم زمانی که جبهه میرفتم خواهرانم اکثرا ازدواج کرده بودند و برادر بزرگم برای تحصیلات پزشکی در خارج بود و برادر دیگرم هم خیلی کوچک بود و کاری از دستش بر نمیآمد و وجود من برای انجام کارهای خانه لازم بود، یک روز که عازم جبهه بودم، مادرم خیلی بیتابی میکرد و اصرار داشت به جبهه نروم؛ علامه گفتند مگر خون ایشان از خون کسان دیگر رنگینتر است؛ این همه جوان از محله ما شهید شدهاند و او هم باید برود، اگر سالم برگشت که برگشت و اگر هم شهید شود در راه خدا شهید شده است.
*ابدا برای شهادت کسی دعا نمیکنمدر یکی از نامههایش برای من نوشته بودند: «شما و دوستانی که در آنجا در مرحله بسیار حساس زندگیتان هستید ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید» مایه تعجب است که ایشان با آن عظمت علمی و معنوی که داشتند به ما التماس دعا می گفتند.
در طول جنگ هم از رزمندههایی که عازم جبهه بودند به صورت دستههای50-60 نفری میآمدند تا علامه برایشان صحبت کند در یکی از این ملاقاتها، عدهای از رزمندگان خواستند علامه برای شهادت آنها دعا کند علامه گفتند: «که من ابدا چنین دعایی نمیکنم و در جواب اظهار تعجب رزمندگان پاسخ دادند که شما وظیفهتان در جنگ این است که جانتان را حفظ کنید و اگر شهادت هم نصیبتان شد خوش آمد، ولی حفظ حیات برای همه واجب است.»
استاد علاوه بر اینکه خانوادههای شهدا خدمتشان میرسیدند، ایشان هم به منزل شهدا میرفتند و از آنها دلجویی کرد و با عطوفت و مهربانی با آنها برخورد میکردند.
در محله قدیمیمان که در جنوب تهران و میدان خراسان بودیم، دوستی داشتیم به نام ابراهیم هادی که قبل از انقلاب قهرمان کشتی نوجوانان کشور بود و در جنگ مفقود الاثر شد. او در جبهه غرب فعال بود و در طول جنگ چند بار مجروح شد. یک بار که ایشان از ناحیه پا به شدت مجروح شده بود، مرحوم علامه برای عیادت او به خانهشان رفته بودند. این رزمنده علیرغم اینکه پایش به شدت مجروح بود به سختی پیش پای استاد نیمخیز شدند و گفتند: استاد شما چرا زحمت کشیدید ما خوب میشدیم خدمتتان میآمدیم، استاد جواب دادند: وظیفه ماست که به شما سر بزنیم شما جانتان را گذاشتهاید و رفتید جبهه و امروز وظیفه ماست که از شما دلجویی کنیم.
*آیا استاد منش اخلاقی و عرفانی خاص داشتند؛ اخلاق عملی ایشان چگونه بود؟بدون داشتن تهذیب نفس و ریاضت اخلاقی نمیشود، جایی رسید و بزرگان ما همزمان با کسب علم، تهذیب نفس و ریاضت نفسانی داشتند و نسبت به امور دنیوی و مالی بیاعتنا بودند، استاد هم چنین خصوصیاتی داشتند و نسبت به جمع کردن مال دنیا و پرداختن به زخارف دنیوی بیتفاوت بودند.
موقعی که میخواستیم منزل قدیمی جنوب شهر را عوض کنیم، با اینکه ارادتمندان استاد بهترین خانهها و امکانات مالی را برای ایشان فراهم کرده بودند، ایشان قبول نکردند و گفتند: « ما باید همان زندگی طلبگیمان را داشته باشیم.» و این خانه را که الان تشریف دارید و استاد سالهای آخر عمرش در اینجا زندگی میکردند خیلی ساده و معمولی است.
رفتار عملی علامه(ره) به تنهایی درس اخلاق بود. استاد یک روز در یکی از دانشگاهها سخنرانی داشتند؛ معمولا بعد از سخنرانی، دانشجوها خیلی دور استاد را میگرفتند و سوال میپرسیدند. یکی از دانشجویان بعد از سخنرانی اصرار داشت که زیاد خدمت استاد باشد؛ استاد که خیلی خسته بوده، پیشنهاد میدهد جایی بنشینند علامه کف راهرو عبایش را پهن میکنند و به دانشجو میگویند:«حالا بیا بنشین سئوالهایت را بپرس» دانشجو اظهار میکند که جواب سوالهایم را گرفتم. این یکی از مصادیق رفتارهای عملی ایشان است و خودشان در جایی اظهار میکنند: «کردار عملی مربیان بشری بیشتر اثر دارد تا گفتارشان.» و خود علامه هم بهترین روش اخلاقیاش در خانواده و جامعه رفتار عملی ایشان بود.
بررسی وضع خانواده و رصد روحیات بچهها یکی دیگر از نمودهای اخلاقی ایشان بود و در مورد وضع درسی، اخلاقی و رفتاری بچهها دقت داشتند.
علامه داخل خانواده، جلساتی برای بچههایش داشتند که در آن مباحث مختلفی از اخلاق گرفته تا تفسیر قرآن و احادیث مطرح میشد و استاد به اقتضای سن بچهها داستانهای زیادی از ائمه معصومین(ع)، علما و داستانهای قرآنی نقل میکردند.
خیلی وقتها به صورت مستقیم ما را نصیحت نمیکردند، ولی رفتار، راستگویی و عمل به تعهداتش نسبت به بچهها و افراد دیگر برای ما الگو و نمونه رفتاری بود، اگر قول و قراری با بچهها داشتند بلا استثنا عمل میکردند.
از دیگر خصوصیاتی که علامه داشتند تقید به صله ارحام بود، وقتی برای سخنرانی یا کار دیگری به شهرستان میرفتند اگر از بستگان یا فامیل در آن شهر زندگی میکردند مقید بودند که به آنها سربزند.
علامه یک دایی داشتند که خیلی پیر و سالخورده بود و در تبریز زندگی میکرد یادم هست زمانی که برای کنگره علامه طباطبایی تبریز رفته بودیم ایشان به دیدن داییشان که سید هم بود و حدودا 85 سال سن داشت رفتند.
رفتارشان با همسایهها هم بسیار خوب و صمیمانه بود و با آنها مثل اعضای خانواده رفتار میکردند و با همسایهها ملاطفت و مهربانی داشتند؛ به طوری که وقتی خانه را عوض میکردیم، همسایههای محل مانع میشدند و میگفتند ما راضی نیستیم از پیش ما بروید.
دیگر اینکه رفت و آمد استاد در محله خیلی عادی بود. حتی گاهی خودشان خرید میرفتند و با کسبه محل و دیگر همسایهها در ارتباط بودند.
يك خاطره جالبیک خاطرهای از برخورد استاد با همسایهها بگویم اواخر دهه 60 همسایهای داشتیم که چند خانه با ما فاصله داشت و کار آهنگری میکرد و صدای چکش او تا اتاق استاد هم میرسید. یک روز یکی از همسایهها برای دلجویی نزد استاد رسید و گفت: اگر از صدای پتک آهنگری اذیت میشوید؛ بگویم مراعات کنند، علامه در جواب پاسخ میدهند که مبادا کاری در این مورد انجام دهید چرا که من نه تنها اذیت نمیشوم بلکه با هر ضربهای که ایشان با پتک به سندان میزنند من روحیه و انرژی میگیرم و با خود فکر میکنم که من اینجا زیر کولر نشسته و تحقیقات انجام میدهم، ولی او در گرمای تابستان در کنار کوره آتش به خاطر یک لقمه روزی حلال چه زحمتی میکشد.
سالها با همسایهها دعای توسل داشتیم و به صورت دورهای در خانه همسایهها برگزار میشد و معمولا استاد در آن شرکت میکردند و گاهی هم در خانه ما برگزار میشد، این جلسات خیلی با برکت بود علاوه بر تاثیر معنوی استاد در این جلسات، ایشان سعی میکردند با همسایهها تعامل داشته باشند و از وضعیت همسایهها با خبر میشدند و همسایهها مشکلاتشان را با ایشان در میان میگذاشتند و علامه هم تلاش میکردند مشکلاتشان را حل کرده و یا حداقل راهنمایی کنند.
*استاد چگونه مشکلات همسایهها را حل میکردند، این کار چگونه صورت میگرفت؟بعضی مواقع مشکلات با گفت و گو و راهنمایی حل میشد و در بعضی اوقات هم مشکل مادی بود، استاد خودشان کمک میکردند و یا به کسان دیگری که با استاد در ارتباط بودند ارجاع میدادند.
در محله قدیم یک همسایهای داشتیم که فرزندانش زیاد بود و وضع مادی بسیار خرابی داشت. علامه به مشکلات اینها میرسیدند و خیلی اوقات به آنها کمک مالی میکردند البته ایشان این کار را بدون اطلاع دیگران انجام میدادند؛ حتی ما هم خبر نداشتیم و بعد از رحلت استاد آنها خودشان به ما گفتند: بعدها چند خانواده دیگر هم مراجعه کردند که علامه به آنها کمک میکردهاند.
*از عبادت و تهجد ایشان موضوع خاصی در خاطر دارید، مثلا اینکه استاد به عبادت خاصی مقید باشند؟از آنجایی که بنده خاطرم هست، تهجدها عبادات و رفتارهای عرفانی ایشان در حد معمول انجام میشد، ولی بیشترین چیزی که در عبادتشان به آن مقید بودند و ملموس و مشهود بود، نماز شب و نماز اول وقت بود. مادرم نیز خیلی به نماز اول وقت مقید بودند و علامه به ما نصیحت میکردند سه چیز را از مادرتان یاد بگیرید نماز اول وقت، صبر در ناملایمات و مهماننوازی.
مرحوم علامه در زندگیشان بسیار مهماننواز بودند و درِ خانهشان چه اندرونی و چه بیرونی به روی همه باز بود.
* ارتباط مرحوم علامه جعفری با حضرت امام خمینی(ره) چگونه بود؟ آیا دیدارهایی با همدیگر داشتند؟من از ارتباط آن دو بزرگوار در دوران طلبگیشان چیزی نمیدانم، ولی یادم هست یک بار با علامه جعفری(ره) به همراه خانواده برای دیدار با حضرت امام(ره) به جماران رفته بودیم. در این دیدار بعد از سلام و احوالپرسی، حضرت امام(ره) سئوال کردند: «مدتی است درسهایتان از تلویزیون پخش نمیشود؟» بعد افزودند: « من درسهایتان را دنبال میکنم». این مساله برایم خیلی جالب بود که امام خمینی(ره) درسهای علامه را از تلویزیون نگاه میکنند.
مدتی بود به دلیل مشغلههای استاد و مشکلاتی که با صدا و سیما پیش آمده بود، درسهای ایشان پخش نمیشد. علامه در پاسخ به حضرت امام(ره) گفتند: « انشالله پخش میشود.» و دیگر از گلهای که داشتند چیزی نگفتند.
حضرت امام(ره) از علامه پرسیدند به چه کارهایی مشغول هستید و از دیدارهایشان پرسیدند؛ علامه هم جریان دیداری که با تعدادی از مسئولان دولتی شوروی سابق و اساتید دانشگاههای آن کشور داشتند را نقل کردند. این که در دیدار مسئولین شوروی مطرح شده بود یکی از دانشمندان آنها اثبات کرده مولوی هم ماتریالیست بوده است!
علامه گفتند: «شما با این کارتان مولوی را خیلی کوچک میکنید و این مثل این میماند که بخواهید یک تریلی بزرگ را با 40 تن بار در یک قوطی کبریت جا بدهید و یک مقدار هم فضای خالی بگذارید که در راه، دوتا هم مسافر سوارکنید.» علامه این حکایت را که به امام(ره) نقل کردند، حضرت امام(ره) به شدت خندیدند. این خاطرهای بود که از دیدار علامه با حضرت امام(ره) داشتم.
* با توجه به اینکه مسئول موسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری(ره) هستید و طبیعتا بسیاری از کتابهای ایشان را مطالعه کردهاید بفرمایید کدام یک از کتابهای ایشان بیشتر برای شخص شما تاثیرگذار بوده است؟از کتابهای ایشان شرح دعای عرفه که با عنوان «نیایش امام حسین(ع)، در صحرای عرفات» منتشر شده است تاثیرگذاری بیشتری برای بنده داشته است و توصیه میکنم کسانی که به آن دسترسی دارند حتما آن را بخوانند ما در این کتاب با یک جهانبینی، و نگاه عرفانی مواجه میشویم که انسان واقعا با خواندن آن پرواز میکند.
* ما در این مصاحبه از هر کجا که شروع کردیم به یک نحوی به نام مبارک امام حسین(ع) رسیدیم، اگر امکان دارد حکایت آخرین لحظههای عمر علامه(ره) را که با نام و یاد امام حسین(ع) گره خورده است برای ما نقل کنید.من این جریان از زبان برادرم دکتر غلامرضا جعفری که در بیمارستان شاهد آن بودند برای شما نقل میکنم تفصیل آن در انتهای کتاب «امام حسین(ع) فرهنگ پیشرو انسانیت» آمده است. برادرم که در آخرین ساعات عمر علامه جعفری(ره) نزد ایشان در بیمارستان بودند نقل میکند: «که چون علامه دچار سکته مغزی شده بود و قدرت تکلم نداشت در آخرین لحظههای عمرشان با ایما و اشاره از من میخواستند که چیزی را بر ایشان بیاورم ولی من هر چه تلاش میکردم نمیفهمیدم که ایشان چه خواستهای دارند، یک پارچه سبزی بود که یکی از دوستان علامه چند ماه قبل از کربلا آورده بود و به ضریح مطهر امام حسین(ع) متبرک شده بود، من متوجه شدم که علامه آن پارچه را میخواهند به سرعت از بیمارستان خارج شدم تا آن پارچه سبز را بیاورم رفت و برگشت حدود یک ساعت طول کشید و من وقتی به بیمارستان رسیدم ایشان، تمام کرده بودند و دکتر ها پارچه سفیدی را به سرش کشیده بودند، از اینکه نتوانسته بودم این خواسته استاد را به موقع اجابت کنم خیلی متاثر شدم پارچه سفید را کنار زدم و پارچه متبرک شده را روی صورت علامه گذاشتم؛ در کمال تعجب مشاهد کردم که ایشان چشمانشان را باز کرده و لبخندی زدند و برای ابد چشمانشان را بستند.»
ارادت ایشان نسبت به حضرت اباعبداللهالحسین(ع) مثال زدنی بود مکرر میفرمودند: «اگر ما امام حسین(ع) را نداشتیم چه چیزی داشتیم که برای مردم بگوییم.» من وقتی کتاب «امام حسین(ع)، فرهنگ پیشرو انسانیت» را میخواندم این واقعیت را درک کردم و دیدم که ایشان چگونه جریان کربلا و رسالت امام حسین(ع) را واکاوی و بیان کرده است و بالاترین مفاهیم انسانشناسی را در خلال این بحث ارایه داده است.
* از اینکه وقتتان را در اختیار سامانه خبری حوزه قرار دادید متشکریم در پایان اگر سخنی راجع به علامه جعفری(ره) دارید که لازم میدانید مطرح شود بگویید.در این مصاحبه خصوصیات گوناگونی از علامه جعفری(ره) مورد بررسی قرار گرفت، اما اینکه علامه جعفری(ره) چه میخواسته بگوید، خیلی مهم است ایشان نزدیک به صد جلد کتاب دارند، ولی متأسفانه خیلی از افراد به صورت مطلوب با ایشان و آثارشان آشنایی ندارند.
اگر بخواهیم مباحث ایشان را در یک جمله خلاصه کنیم این است که علامهجعفری(ره) کوشید انسان امروز را از آنچنان که هست به آنچه که باید باشد فرا بخواند و سعی کرد بشر را به کمالگرایی سوق دهد.
علامه معتقد بودند که هدف از رسالت انبیا و ائمه معصومین(ع) روشن نگه داشتن مشعل انسانیت و خوبیها در رهرو کاروان این بشر سرگشته است.
در واقع کار علامه جعفریها هم تداوم روشن نگه داشتن آن مشعلهاست.
در پایان نیز من هم از همتی که در معرفی علامه جعفری(ره) دارید، سپاسگزارم.
منبع: حوزه نیوز