قدس: قهر پسر یک تاجر ثروتمند با دخترمورد علاقهاش، سناریوی یک پرونده درگیری خونین را کلید زد.
این پسر خشمگین در کورس خیابانی با پسری درگیر شد و با قفل فرمان به سمت وی حمله کرد.
24 مردادماه سال جاری ساکنان میدان تجریش شاهد درگیری 2 پسر جوان بودند که یکی از آنها با قفل فرمان به سمت دیگری حمله کرده بود. در حالی که آینه خودروی 206 پسر مهاجم شکسته شده بود، وی فریاد میزد که باید خسارتش را 2 برابر پرداخت کنی و در همین هنگام به سمت پسری که سوار خودروی ریو بود حمله کرد.
هر دو با هم گلاویز شدند تا اینکه راننده خودروی ریو خونآلود روی زمین افتاد و با دخالت پلیس و ماموران این نزاع خیابانی پایان یافت.
پسر مجروح به درمانگاه انتقال یافت و در حالی که از ناحیه دست آسیب دیده بود به طرح شکایت از راننده خودروی 206 پرداخت.
وی گفت: در خیابان ولیعصر بودم و به سمت میدان تجریش میرفتم که ناگهان یک خودروی 206 از من خواست با هم کورس بگذاریم. من هم برای تفریح و سرگرمی پذیرفتم و با هم به حوالی خیابان نیاوران رفتیم. در آنجا وقتی میخواستیم برگردیم ناگهان با هم تصادف کردیم و آینه خودروی او شکست و وی شروع به ناسزاگویی کرد. خیلی عصبانی شد من هم از ترس پایم را روی پدال گاز گذاشتم و فرار کردم. در یک لحظه متوجه شدم که راننده خشمگین در تعقیب من است.
حوالی میدان تجریش خودش را به من رساند و با هم درگیر شدیم. ناگهان از داخل خودرو یک قفل فرمان بیرون آورد و به سمت من حمله کرد. به دستانم ضربه زد، طوری که پزشکان در درمانگاه 15 بخیه زدند و به پایم نیز ضربه شدیدی وارد کرد. پس از شکایت این پسر، پروندهای در شعبه سوم دادیاری دادسرای الهیه تهران تشکیل شد و دادیار عبدی دستور بازداشت متهم را صادر کرد.
راننده خودروی 206 به اتهام ضرب و شتم و ناسزاگویی با قرار قانونی روانه بازداشت شد و پس از مدتی با سپردن وثیقه آزاد شد.
در حالی که پرونده در حال رسیدگی بود و شاکی برای گرفتن طول درمان به پزشکی قانونی معرفی شده بود، راننده جوان خوردوی 206 در دادسرا حاضر شد و ادعای عجیبی را مطرح کرد.
این پسر جوان به نام شهرام که پسر یک تاجر ثروتمند است در دفاع از خود به دادیار عبدی گفت: 2 سال است که با دختری آشنا شدهام و قصد داشتیم با یکدیگر ازدواج کنیم. به یکدیگر علاقه داشتیم و اگر روزی صدای او را نمیشنیدم، عصبی میشدم.
وی افزود: روز حادثه با دختر مورد علاقهام درگیر شده بودم. وقتی به دانشگاه رفته بودم او را همراه پسر دیگری دیدم و بشدت عصبانی شدم. به او تلفن زدم و او با تندی جوابم را داد. میگفت دیگر حاضر نیست با من ازدواج کند و مرد رویاهایش را پیدا کرده است.
بعد از گفتن این حرفها، موبایلش را خاموش کرد، هرچه با او تماس میگرفتم جوابم را نمیداد. حالم خیلی خراب بود. به خانه دوستم رفتم و با هم مشروب خوردیم و من مرتب گریه میکردم. بعد از آن سوار خودروام شدم و در خیابانها پرسه زدم. حالت عادی نداشتم. نمیدانم چطور شد که به سمت راننده خوردوی ریو حمله کردم و... این پسر تاجر پس از مطرح کردن ادعاهایش اظهار داشت که بزودی از شاکی رضایت میگیرد.