وطن امروز: همه عروسکها با دیدن زن افیونی وحشت به جانشان افتاده بود. آنها همراه پدر و مادرشان برای شکایت به دادسرا رفته بودند و نمیخواستند پیش روی زن تبهکار ماجرای دزدی را بازگو کنند.
زن افیونی در بازارچه دوم نازیآباد به کمین دختربچههای بازیگوش مینشست تا جواهراتشان را به سرقت ببرد. قرار مجرمیت پرونده از سوی بازپرس محمدنژاد از شعبه هشتم دادسرای بعثت صادر شده و دزد عروسکهای شهر بزودی پای میز محاکمه میرود. وقتی مادری با گم شدن دخترش سراسیمه به جستوجوی وی پرداخت از زنی شنید کودکی بیتاب را در آغوش زنی دیده که ادعا میکرد نوهاش است.
همزمان با پیدا کردن دختربچه، زن میانسالی پا به فرار گذاشت اما خیلی زود خود را در حلقه رهگذران گرفتار دید. شاهدان همه دیده بودند که این زن النگوهای دختربچه را از دستانش درآورده و به همه میگفته که دختربچه نوهاش است، در حالی که دخترک با وحشت به این زن نگاه میکرد و اشک میریخت.
هنوز لحظاتی نگذشته بود که ماموران کلانتری 130 نازیآباد در محل حادثه حاضر شدند و سکینه 45 ساله را بازداشت کردند و ماموران در بازرسی از این زن 6 النگوی دختربچه را پیدا کردند و سکینه چارهای جز اقرار به دزدی ندید.
پرونده زن تبهکار در اختیار بازپرس شعبه هشتم دادسرای بعثت قرار گرفت و تیمی از ماموران پایگاه هفتم پلیس آگاهی پایتخت ماموریت یافتند حقایق پنهان پرونده را آشکار کنند. در حالی که بررسیهای پلیسی و قضایی از این زن مرموز ادامه داشت، مرد دیگری نزد پلیس رفت و مدعی شد که در بازار نازیآباد طلاهای دختربچه 5 سالهاش از سوی زنی به سرقت رفته است.
کارآگاهان در این مرحله پی بردند سکینه با تردد در بازارچه، خانوادههایی را که دختربچهای همراه داشتند، تحت نظر ميگرفته و با استفاده از سهلانگاری پدر و مادرها یا بازیگوشی این کودکان سراغ طعمههای خردسال خود ميرفته و به بهانههای مختلف دست به سرقت جواهرات آنان میزده است. همزمان با انتشار این خبر، تعداد شاکیان پرونده افزایش یافت و دهها دختر خردسال همراه پدر و مادرشان برای شکایت به دادسرا مراجعه کردند.
دختربچهها که با دیدن سکینه وحشتزده شده بودند، حاضر نشدند در برابر بازپرس ماجرای روز حادثه را تعریف کنند. پدر یکی از آنها به بازپرس گفت: روز حادثه همراه دخترم برای خرید به بازار رفته بودیم که در یک لحظه متوجه شدیم دخترمان گم شده است. به جستوجو پرداختیم و وقتی او را پیدا کردیم، متوجه شدیم که النگو، گردنبند و گوشواره او را دزدیدهاند.
دخترم در حالی که گریه میکرد مدعی شد که زنی به سمت او آمده و به بهانه خرید بستی و تنقلات او را با خود به کوچهای خلوت برده و طلاهایش را به زور دزدیده است. وقتی دخترم را دیدم وحشتزده بود و گریه میکرد. سکینه دزد عروسکهای شهر با اعتراف به سرقت جواهرات دختران خردسال گفت: من به مواد اعتیاد دارم و برای تامین مخارج زندگی و خرید مواد ناچار بودم دست به دزدی بزنم.
وی افزود: من همسر دوم یک مرد دستفروش هستم. او وضع مالی خوبی ندارد. من هم در این مدت نتوانستم کار مناسبی پیدا کنم تا خرج مواد خود را تامین کنم، به همین خاطر نقشه کشیدم تا با پرسه زدن در اماکن شلوغ بویژه بازار نازیآباد و شکار دختربچههای خردسال که طلا زیاد داشتند در فرصتی مناسب، جواهرات آنان را سرقت کنم.
این زن ادامه داد: وقتی میدیدم پدر و مادرشان سرگرم خرید هستند به سمتشان میرفتم و میگفتم که مادربزرگشان هستم. هر کس میدید میگفتم نوهام است. در بعضی مواقع هم دختربچهها را به بهانه خرید بستنی، شکلات و پفک فریب میدادم و آنها همراه من میآمدند و من نقشهام را اجرا میکردم. پس از اقرار این زن و تکمیل تحقیقات، بازپرس محمدنژاد سکینه را به اتهام سرقتهای سنگین مجرم شناخت تا وی بزودی در دادگاه عمومی محاکمه شود.