خراسان: همسرم خسته و بي حوصله بود و هر وقت مي خواستم حرفي بزنم يا مي گفتم بيرون برويم و چند دقيقه اي با هم قدم بزنيم او با لحني تند جواب مي داد و مي گفت: من هم اگر از صبح تا شب در خانه مفت مي خوردم و مي خوابيدم هوس گشت و تفريح به سرم مي زد و...!
برخوردهاي سرد و بي روح مجيد براي من که تازه ۲ ماه از آغاز زندگي مشترک مان مي گذشت خيلي ناراحت کننده بود و از طرفي خانواده ام در مشهد نبودند تا حداقل بتوانم با آن ها رفت و آمد کنم و از تنهايي در بيايم.
در اين شرايط به ناچار تصميم گرفتم بعضي روزها خودم را بدون اطلاع شوهرم با قدم زدن در پارک يا رفتن به خيابان ها سرگرم کنم.
زن جوان در دايره اجتماعي کلانتري شفاي مشهد افزود: متاسفانه شوهرم از نظر روابط عاطفي و زناشويي خيلي سرد بود و هيچ توجهي به من که با هزار اميد و آرزو پا به خانه اش گذاشته بودم نشان نمي داد. دوست داشتم براي يک بار هم که شده از دست پخت، سليقه و خانه داري ام تعريف کند و يا حداقل نظري دهد من با اين همه دلتنگي اشتباه بزرگي کردم و با پسر جواني آشنا شدم که خيلي چرب زبان و حيله گر بود. او در نزديکي خانه ما زندگي مي کند و متاسفانه در مدت کوتاهي آنقدر با هم خودماني شديم که هر موقع دلم مي گرفت با او درددل مي کردم.
پسر جوان ابتدا ادعا مي کرد فقط در حد گفت وگو و ديدار در پارک با هم در ارتباط باشيم اما...؟!
زن جوان چند ثانيه اي مکث کرد و در حالي که اشک مي ريخت افزود:متاسفانه امروز پليس من و آن پسر جوان را در داخل خانه مان دستگير کرد و سرافکنده و شرمسار شده ام. اعتراف مي کنم که به آخر خط رسيده ام و به مجيد هم حق مي دهم که مي گويد طلاقت مي دهم.