بازدید 18904
18904 بازدید
خداوند «شمر» را چگونه عذاب میدهد؟
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۲ 03 February 2011
کد خبر: ۱۴۶۰۱۳
| ۱۴ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۶:۲۲ 03 February 2011
| 18904 بازدید
18904 بازدید
فرزند گرامی مرحوم علامه امینی(ره) میگویند: روزی پدرم در بستر بیماری رو به من کرد و گفت، رضاجان، من این داغ و عقده دلم را از کربلا نگشوده ام و برای سیدالشهدا گریه سیری نکرده ام ولی با خدا عهد بسته ام که اگر خوب شدم، پنج سال در کربلا ساکن شوم شاید بتوانم گریه کنم و این عقده را بگشایم.
ایشان یک روز در حالی که گریه میکردند، فرمودند: مدتها فکر میکردم که خداوند چگونه شمر را عذاب میکند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگرسوختگی حضرت امام حسین(ع) را چگونه به او میدهد؟
شب هنگام در خواب دیدم آقا امیرالمومنین(ع) در مکانی خوش آب و هوا روی صندلی نشسته و من هم خدمت ایشان ایستاده ام. دو کوزه نزد ایشان بود فرمود: امینی کوزهها را بردار و برو از آنجا آب بیاور. اشاره فرمود به محلی که بسیار باصفا و باطراوت بود. استخری پر آب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نبود.
کوزهها را برداشتم و به آن محل رفتم و آنها را پر از آب نموده تا حرکت کنم و به خدمت حضرت امیر(ع) بازگردم، ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر میشد دیدم از دور کسی به طرف من میآید و هر چه به من نزدیکتر میشود، هوا گرمتر میشود؛ گویی همه این حرارت از اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده که دیگر قابل تحمل نیست. آن ملعون (شمر) هم از شدت تشنگی نزدیک بود هلاک شود. رو به من کرد و تقاضای آب کرد. گفتم اگر هلاک هم بشوم نمیگذارم از این آب قطرهای بنوشی.
ناگهان به من حمله ور شد من دیدم الان است که کوزه را از من بگیرد و آب بخورد با اینکه میدانستم کوزهها متعلق به حضرت امیر(ع) است آنها را زمین زده و شکستم. تا کوزهها شکست آبهای درون کوزه بخار شد انگار قطره آبی در کوزهها نبوده است.
او که از من ناامید شد، به طرف استخر رفت. من بیاندازه غمگین و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بنوشد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر آب استخر خشک شد که گویی سال هاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان کنار استخر هم خشک شدند او از استخر مایوس شد و از همان راه که آمده بود برگشت.
هرچه دورتر میشد هوا رو به صافی و شادابی گذاشت و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور حضرت علی(ع) شرفیاب شدم. حضرت همراه با لبخند رو به من کرد و فرمود: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عذاب میدهد. اگر یک قطره از آن آب مینوشید از هر زهری برایش تلخ تر و از هر عذابی برایش دردناکتر بود بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.
منبع: مشرق
سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.