ملت ما: مرد سالخوردهاي كه ادعا ميكرد از بدشانسيهايش خسته شده، با حضور در دادگاه خانواده 3 زنش را طلاق داد.
همسران محمد سالها با خوبي و خوشي كنار هم زندگي ميكردند و بر خلاف بسياري از هووها، هرگز كدورتي نداشتند.
اما هميشه در به روي يك پاشنه نميچرخد و درست زماني كه هووها تصور ميكردند زندگي آرام خود را ادامه خواهند داد، اتفاقي عجيبي در زندگيشان افتاد. محمد كه مردي سالخورده بود تصميم گرفته بود بقيه عمرش را تنها زندگي كند و به همين دليل از همسرانش خواست كه در دادگاه خانواده حاضر شوند تا به زندگي مشتركشان خاتمه دهند. اينگونه بود كه مرد سالخورده با 3 زن خود در دادگاه حاضر شد.
قاضي بعد از مطالعه پرونده از محمد سوال كرده بود چرا سه زن گرفتي ؟
محمد جواب داد: زن اولم باردار نميشد بعد از ازدواجمان پس از 5 سال متوجه اين موضوع شدم آن وقت علم پزشكي آنقدر پيشرفت نكرده بود كه بتوانيم مشكلمان را حل كنيم. همسر اول محمد كه حاضر در جلسه بود ضمن تاييد حرف شوهر خود در اظهاراتش گفت: با وجود ميل باطني من بخاطر اينكه همسرم شديدا بچه دوست داشت حاضر شدم مجدد ازدواج كند. محمد ازدواج كرد ولي از شانس بدش متوجه شد همسر دومش نيز به همين مشكل مبتلاست به همين خاطر باز با تقدير خود جنگيده و همسر سومي اختيار كرد. همسر سوم محمد نيز بنا به گفته خودش كه زن جوان و زيبايي بود، بچهدار شد و خدا 2 پسر به وي داد كه يكي از آنها نابينا بود، در اين حين بود كه اين زن نيز دچار يك بيماري خوني بسيار وخيم شد.
همسران محمد همه از وي راضي بودند ولي خودش ميگفت ديگر حوصله تحمل اين زجرها و بدشانسيها را ندارد و ميخواهد تنها زندگي كند.
مرد سالخورده دلش بسيار پر بود و ادعا ميكرد كه ديگر خسته شده و ميخواهد به همه اين اتفاقات پايان دهد و بقيه عمرش را براي خودش زندگي كند.
قاضي با اينكه در اين پرونده بسيار اطاله دادرسي كرده بود تا شايد مرد پشيمان شود ولي او در نهايت، تصميمش تنها زندگي كردن بود. در پايان پرونده حكم طلاق 3 زن را كه قاضي بر آن راي داده بود مشاهده كردم.