محمد ايماني در رونامه کیهان نوشت:
انتشار خبر استعفاي! وزير اطلاعات در ساعات پاياني يكشنبه شب- ساعتي كه روزنامه ها زير چاپ رفته اند و توزيع آنها آغاز مي شود- قدري عجيب بود، درست مانند زمان انتشار خبر تغيير وزير امور خارجه در شب تاسوعا كه چند روز تعطيلي پشت سر هم افتاده بود و در حالي كه او در سفر سنگال به سر مي برد.
اصلا انتشار خبر چرا تحت عنوان «استعفا»؟ چرا در خبر منتشره متن استعفايي وجود نداشت؟
بركناري يك مقام مهم بدون هيچ توجيه روشن و واگذاري تحليل آن به رسانه هاي خارجي؟!...
ناگهان روز سه شنبه آقاي اسفنديار رحيم مشايي آفتابي مي شود و با الفاظي دوپهلو مي گويد «ابعاد تحولات و قيام هاي مردم منطقه را بايد با علم به قصد و طرح قدرت هاي بزرگ براي تسلط به منطقه تحليل كرد و در لايه هاي پايين تحولات متوقف نشويم. دستگاه هاي مسئول بايد در اسرع وقت ضعف هاي اطلاعاتي و ارتباطي خود را در خصوص تحولات منطقه جبران كنند».
او همچنين مي گويد «نمي توانيم با قاطعيت نتيجه بگيريم كه خواسته و افق آرمان مردم اين كشورها دقيقاً همان مطالبات و خواسته هاي ملت ايران است... نداشتن اخبار و تحليل صحيح و دقيق درباره هر يك از اين كشورها و ارتباط همه اين رويدادها با طرح كلان سلطه گران [ارتباط همه اين رويدادها با طرح كلان سلطه گران!!؟]
ما را در موضع گيري ها و تصميم گيري ها به اشتباه خواهد انداخت». آيا عزيمت مشايي به دربار شاه اردن و همزمان، گسيل دستيار ارشد او- بقايي- به كاخ علي عبدالله صالح در يمن در راستاي آگاهي از «طرح كلان سلطه گران در ارتباط با همين انقلاب هاي منطقه» بوده است؟! مي توان با چينش چند معلوم در كنار هم، پرده از روي برخي مجهولات برداشت. اظهارات اخير آقاي مشايي را كه همزمان در قواره وزير خارجه و اطلاعات ظاهر شده- مانند مواقعي كه از موضع وزير فرهنگ و ارشاد يا وزير كشور و رئيس سازمان مديريت و برنامه ريزي سخن مي گويد!- مي توان در كنار اظهارات چندي پيش وي نهاد كه از اسلام ايراني دم زد و سندي به دست جريان هاي ضدايراني منطقه ساخت تا بگويند غصه ايراني ها، اسلام نيست، كشورگشايي است! يا در كنار اظهارات ملك عبدالله اردن كه گفت ايران در حال تشكيل هلال شيعي و تسخير منطقه است. به راستي سؤال مهمي است كه «اردن» كجاي نقشه سياسي خاورميانه جديد و در حال تحول قرار دارد، همچنان كه يمن.
ماجراي بركناري وزير اطلاعات يا تغيير وزير خارجه را از دو منظر مي توان ارزيابي كرد. يكي از زاويه تلقي رئيس جمهور محترم، و ديگري از منظر پازل بزرگي به نام تحولات خاورميانه و نگراني جبهه دشمن از نقش ويژه ايران در اين تحولات و آرايش جبهه دشمن.
چه نامي بر تحولات خاورميانه مي توان نهاد؟ 10 سال پيش، استراتژيست هاي تيم بوش از «جنگ جهاني چهارم» و خاورميانه جديد و قرن جديد آمريكايي سخن گفتند؟ كارشان كه به بن بست خورد، پاي عنوان جنگ نرم به ميان كشيده شد. امروز سخن از «انقلاب»هاست.
اين منطقه همچنان كه 4 جنگ را در كمتر از 8 سال در افغانستان و عراق و لبنان و غزه تجربه كرد، چشم به بيداري «اسلامي» در حدفاصل تركيه و عراق و لبنان و فلسطين و مصر و عربستان و ليبي و تونس و بحرين و يمن و... گشود. در واقع جنگي همه جانبه با مختصات به هم آميخته گرم و سرد، و سخت و نرم در جريان است. يك جنگ بزرگ با جبهه هاي متعدد. بعد از ماتم بزرگ آمريكا در لبنان و غزه و عراق، مصر يكي از 3 ركن مهم سياست خارجي كاخ سفيد در منطقه بود كه فرو ريخت. اضطرابي كه از ناحيه سرنگوني حسني مبارك به جان سران دو ركن ديگر (اسرائيل و رژيم سعودي) افتاده قابل محاسبه نيست.
اين دو ستون ديگر در چه وضعيتي به سر مي برند؟ اگر از اين حقيقت عبور كنيم كه سران دو رژيم هر لحظه منتظرند انتفاضه اسلامي از درون مرزهاي فلسطين و عربستان بجوشد، يك نگراني واقعي در تحليل هاي زمامداران هر دو رژيم موج مي زند و آن اينكه مي گويند اسرائيل يا عربستان توسط جبهه مقاومت و كشورهاي دستخوش انقلاب اسلامي «محاصره» شده اند. اسرائيل خود را در محاصره رو به تقويت از جانب لبنان، سوريه، غزه و اينك مصر جديد مي بيند همچنان كه عربستان مي داند رژيم پوسيده و وابسته و مرتجعي است كه در محاصره عراق، سوريه و به تدريج مصر و بحرين و يمن انقلابي قرار گرفته است. در اين ميان هر دو كشور نگراني ويژه اي نسبت به انتفاضه مشابه در «اردن» دارند، كشوري همجوار اسرائيل و عربستان.
آنها با نگراني، دوام يا اسقاط ملك عبدالله اردني را رصد مي كنند و يقين دارند اگر اين ديوار تيغه اي فرو بريزد چهارراه بزرگي در قلب خاورميانه گشوده مي شود، چندان كه يكي از مقامات ارشد صهيونيستي چند ماه پيش گفته بود فرو ريختن اردن در همسايگي عراق جديد يعني پيش آمدن و رسيدن ايران از شرق به مرزهاي اسرائيل. براساس اين واقعيات، جاي سؤال دارد كه دور زدن وزارت خارجه- دستگاه زير نظر رئيس جمهور محترم- و ارتباط ويژه با پادشاه اسلام ستيز و مطلقاً آمريكايي اردن واجد چه معنايي مي تواند باشد؟ جز بازي در زمين و نقشه دشمن؟
خوش بينانه اگر بنگريم آقاي مشايي به اعتبار خامي و ناپختگي، وارد اين بازي شده كه بايد گفت اگر خامي بوده چرا وارد اين گود شده و به رغم مخالفت وزارت خارجه و ساير نهادهاي ذي ربط، اصرار بر تداوم بازي در زمين دشمن وجود داشته است و چرا بايد آقاي مشايي و تيم وي به جاي توبيخ شدن، وزارت خارجه يا اطلاعات را سرزنش كنند؟ اما اگر از اين خوش گماني عبور كنيم- كه اصرار بر تداوم راه غلط، اين خوش گماني را نقض مي كند- تحليل ديگر اين خواهد بود كه صرف نظر از تصور و تلقي رئيس جمهور محترم، دور زدن وزارت خارجه و بسترسازي براي فشلي و كم كاري آن در طول يك سال اخير، براساس سناريويي شك برانگيز و هماهنگ صورت گرفته است، سناريويي كه فاز ديگر آن از مدت ها قبل متوجه وزارت اطلاعات به عنوان چشم رصدگر و مشت اقتدار نظام در برابر فتنه گران داخلي و خارجي بوده است. اين سناريو يك بار 13 سال پيش- به بهانه قتل هاي زنجيره اي- در دولت اصلاحات به شكل علني و «شمشير از رو» عليه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به اجرا درآمد تا اگر توانست به طور كامل اين نهاد را «قفل» كند اما اگر هم اين هدف حداكثري اجرايي نشد، بتوان وزارت را به انفعال و فشلي كشاند. سناريوي مذكور همواره در دستوركار سرويس هاي سه گانه سيا، موساد و اينتليجنس سرويس قرار داشته است. وزارت اطلاعات به ويژه طي 2 سؤال اخير به خاطر نقش آفريني هاي درخشان و كم سابقه(از جمله در برابر فتنه 88 و شبكه موساد و گروهك ريگي و...) مورد حقد و كينه دشمنان تابلودار نظام و سرويس هاي بيگانه اي قرار داشته كه انهدام سناريوي 20 ساله خود را در فتنه سبز به چشم مي ديدند.
خيال و نقشه دشمنان، به تضعيف دستگاه هايي چون وزارت خارجه و اطلاعات محدود نمي شود. آنها در شطرنج بزرگ خاورميانه و درحالي كه در معرض هزيمت كامل قرار گرفته اند، به كليت دولت اصولگرا و رئيس جمهور آن به چشم يك خاكريز بزرگ مي نگرند. اين تحليل راز مگويي نيست و بارها در كلام سياستمداران و تحليل گران آمريكايي و اسرائيلي و انگليسي منتشر شده كه غرب چه در چالش هسته اي و چه درباره تغيير نقشه وجغرافياي سياسي خاورميانه، پروژه را با اصلاح طلبان بسته و تمام كرده بود اما روي كارآمدن اصولگرايان به ويژه احمدي نژاد و اطاعت و هماهنگي آنها با رهبري كه تدبير و شجاعت را به هم آميخته، هر دو پروژه را به ضدخود تبديل كرد. آنها مي دانند كه ضربه بزرگ را از اضمحلال سناريوي حاكميت دوگانه و انسجام حاكميت زيرلواي ولايت فقيه خورده اند و بنابراين ضربه را بايد به خاكريز اول نظام- يعني دولت و رئيس جمهور- بزنند اما نه از روبرو، بلكه از عمق دولت! و نه با گارد تقابل بلكه با نفوذ به روش اسب تروا. در شطرنج نيز وقتي مهره هاي دو حريف به مقابل هم مي رسند و يكديگر را سد مي كنند، تنها مهره اي كه امكان دور زدن و پريدن از روي مهره هاي حريف را دارد، مهره اسب است. اصطلاح نظامي آن- اگرچه نارسا- پياده كردن چترباز در عمق جبهه حريف و اصطلاح اطلاعاتي آن نفوذ و همرنگي و زدن شبيخون به هنگام غفلت از عمق جبهه مقابل است.
فتنه سال 88 از چنين تحليلي برآمد چرا كه طيفي در غرب مانند شيمون پرز به اين پروژه رسيده بودند كه «جنگ با جمهوري اسلامي از داخل مرزهاي ايران آغاز مي شود و اپوزيسيون سبز به نيابت از ما با رژيم مي جنگند». قرائن و شواهد بسيار نشان مي دهد دشمن پس از هزيمت در آن فتنه، درصدد است به خاكريز اول نظام- دولت مكتبي و اصولگرا - از درون آن و به واسطه ايجاد تقابل و بن بست با نظام آسيب بزند، از جمله به علت كينه اي كه نسبت به خط شكني احمدي نژاد و كليت دولت اصولگرا در برابر جبهه استكبار دارد و فارغ از اين كه رئيس جمهور در ذهن خويش چه تصور و قضاوتي مي كند.
در اين فاز، آشكار است كه فرقه انحرافي چند نفره- و البته وصل شده با عقبه و بقاياي فتنه سبز- تقلا مي كند سناريوي مرده حاكميت دوگانه را به هر قيمت ولو رفتارهاي انتحاري زنده كند. براي آمريكايي كه در وضعيت مرگ و زندگي مجبور شد پشت نوكران 30 ساله را به اعتبار وخامت اوضاع در خاورميانه خالي كند، فرمان انتحار مهره هاي كم بهاتر در ايران به طريق اولي واجب است، اتفاقي كه درباره برخي سران خاكستري فتنه سبز هم رخ داد.
احمدي نژاد در جبهه ولايت بارها به صف دشمن زده و در كنار پرچمداري، خط شكني كرده است.
درست به دليل همين خدمتگزاري و عدالت خواهي و دشمن ستيزي هم بود كه مورد تأييد و حمايت و پشتيباني جبهه بزرگ اصولگرايان و مقتداي فرزانه انقلاب قرار گرفت. اما تحركات روشني در جريان است تا در اين اتفاق و انسجام و اتحاد رخنه اندازد و وقتي ميان دولت و نظام فاصله انداخت، ابتدا با دولت و سپس با اصل نظام جمهوري اسلامي به عنوان خارچشم جبهه استكبار تسويه حساب كند. هدف اين پروژه زدن رگ و ريشه هاي حيات دولت به دست برخي عناصر نفوذي است. كدام درخت با قطع ريشه ها مي تواند ادامه حيات دهد؟ اصولگرايي سرمايه بزرگ نظام ماست و نظام و جبهه اصولگرايان نمي گذارند غباري بر اين سرمايه بنشيند تا چه رسد به آسيب يا غارت اعتبار آن. با اين حال بايد كلام حضرت امام خميني(ره) را متذكر شد كه مي فرمودند اگر غفلت كنيم، توهم پيروزي براي ما سستي مي آورد و ريشه هاي گنديده براي توطئه به هم مي رسند.
ملت و مسئولان ما رمز پيروزي را مي دانند. مكتب ما شاقول روشني دركف مؤمنان قرار داده است. «به پروردگارت سوگند ايمان نمي آورند مگر آن كه در مشاجرات، حكميت نزد تو آورند، سپس در نفس خويش هيچ حرجي نسبت به حكمي كه دادي پيدا نكنند و تسليم كامل باشند (سوره نساء- آيه 65). انقلاب اسلامي ما را همين فرمول معجزه آسا در طوفان هاي بزرگ پيش برد و نگين يكدانه حلقه انقلاب ها و رويدادهاي بزرگ خاورميانه كرد.
در مقابل، زحمت هايي كه در اين سه دهه پديد آمد ناشي از برخي غفلت ها بود كه اصحاب جبهه حق كردند تا زبان بريده دشمنان دراز شد. بارها فتنه از سيماي زشت خود نقاب گشود و شاهد بازاري! شد چون ناشنيده مانده بود هشدار اميرمؤمنان(ع) درباره آغاز تكوين آن؛ «... و اگر حق خالص مي ماند و با باطل نمي آميخت، زبان معاندان از ملامت حق كوتاه و قطع مي شد» (خطبه 50 نهج البلاغه).
احمدي نژاد كه اراده كرد پا جاي پاي شهيد رجايي- مرد مكتبي مقلد امام- بگذارد، بارها دشمن را به عزا نشاند و دوستان انقلاب در جاي جاي خاورميانه را شادمان كرد. اين روزها كه مسلمانان بي پناه در بحرين و يمن و ليبي و عربستان و فلسطين و... به خاك و خون كشيده مي شوند و زير شكنجه دژخيمان مظلومانه و بي سروصدا جان مي سپارند، تنها اميدشان به جمهوري اسلامي است. اكنون اولين و مهم ترين مسئوليت، رسيدن به فرياد آنهاست و هركاري جز اين، خيانت به امت اسلامي و شراكت در ريختن خون آنان است. هيچ روزي - به ويژه امروز- روز شاد كردن دشمن نيست.
امروز روز نااميد كردن دشمنان و شتافتن به ياري مظلومان منطقه است. امروز روز لبيك است نه روز اما و اگر و ليك. خدا نياورد روزي را كه شرمنده رسول خدا، اميرمؤمنان و فاطمه زهرا(عليهم السلام) شويم به خاطر خالي كردن پشت مستضعفان انقلابي جهان و غفلت از مرز جبهه دوست و دشمن. امروز روز شوكت جبهه اميرمؤمنان(ع) به بركت دلاوري مالك اشترها و عمارهاست، اگر از اشعث ها غفلت نشود. انتظار آن است كه احمدي نژاد، مالك اشتر باشد حتي اگر اين بار در تشخيص اين كه تير پرتاب شده از جانب دشمن - با امضاي «م ن عبدالله الناصح»!- از سر خيانت و فريب است، به خطا رفته باشد. بنده خيرخواه خدا و مشق آموزه هاي دشمن؟!