بازدید 13019

بلایی به نام سیاست زدگی

محمد مطهري
کد خبر: ۱۶۳۳۱۹
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۰ - ۱۴:۵۰ 08 May 2011
در مقاله اي تحت عنوان «از ايران اسلامي تا اسلام ايراني» وعده داده شد که به برخي بسترهاي پيدايش و نشو و نماي «مکتب ايراني» اشاره شود. مي توان نشان داد که بسياري از عوامل زمينه ساز انديشه هاي انحرافي و از جمله مکتب ايراني، نهايتا ناشي از «سياست زدگي» حاکم بر جامعه است. در اينجا نه در پي ارائه شواهد گوناگوني هستيم که سياست زدگي جامعه ما را اثبات مي کند و نه به دنبال برشمردن خسارات بي شماري که سياست زدگي ها تاکنون بر کشور ما تحميل کرده است، بلکه تنها به ذکر سه عامل زمينه ساز براي ترويج افکار انحرافي که همگي يا از سنخ سياست زدگي بوده يا با آن قرابت نزديک دارند بسنده مي شود.

در ابتدا لازم است مراد از سياست زدگي به اجمال روشن شود. بدين منظور، به جاي پرداختن به مسائل دقيق نظري که خارج از حوصله اين مقاله است، با چند مثال زير مي توان ديد که سياست زدگي چگونه در نحوه پاسخ دهي فرد، خود را نشان مي دهد. اگر در يک بستر سياست زده سؤال شود آيا مي توان با آبروي کسي بازي کرد، پاسخ اين خواهد بود اگر با نظام مسأله پيدا کرده باشد بله و الا کاري است بس قبيح. اگر بپرسيم آيا در يکي از ده شبکه تلويزيوني نبايد يک برنامه ده دقيقه اي درباره «گمشدگان» پخش شود پاسخ فکر و فرد سياست زده اين است که بستگي دارد، اگر اين نقيصه در گزارشهاي سي ان ان مطرح شده، بايد هر چه زودتر رفع شود چون به وجهه نظام مربوط مي شود و الا نقصي به شمار نمي آيد. اگر بپرسيم آيا رسانه ملي وظيفه ندارد با پخش تصاوير شروران فراري که پس از تعرض دسته جمعي به نواميس مردم فيلم آن را هم پخش کرده اند به روند دستگيري آنان توسط پليس کمک کند، مي گويند جوري مسأله را بزرگ مي کنيد که گويي عليه نظام کاري انجام داده اند. اگر بپرسيم با خانواده زنداني از نظر شرعي چگونه بايد رفتار کرد خواهند گفت حد و مرز آن را بي بي سي تعيين مي کند، فقط بايد کاملا مواظب بود راديوهاي بيگانه سوء استفاده نکنند. پاسخهاي فوق گرچه به ظاهر کمتر گفته مي شوند اما در اعماق دل سياست زدگان به خوبي دروني شده اند. بگذريم و به اصل بحث بپردازيم.

عامل اول از عوامل سه گانه دخيل در ترويج انحرافات فکري اين است که ظاهرا برخي چنين استنباط کرده اند که چون سياست ما عين ديانت ماست پس سياستمداران ما لزوما دين شناس هم هستند و به صرف مسئول شدن در يک رده بالا در يک نظام ديني، در امور ديني نيز صاحب نظر مي شوند. اين مقدمه نادرست در کنار مقدمه نادرست ديگري آرام گرفته است که زماني سخت رايج بود و آن اين‌که انتقاد از مسئولان نظام تضعيف نظام است. نتيجه جالبي که به بار آمد اين بود که مسئولان اجرايي اين فرصت را غنيمت شمرده و به پشتوانه قدرت سياسي براي دين تعيين تکليف کردند. يکي اعلام مي کرد نيازي به مانتو نيست، خانمها کت و دامن بپوشند و ديگري دين را چنان عرضه مي کرد که گويي جز آزادي و حق مردم، محتواي ديگري ندارد. اما اين مسئولان لااقل اين تواضع را داشتند که در صورت مخالفت قاطبه علما حرمت روحانيت را حفظ کنند.

سال گذشته اصرار بر وظيفه نداشتن دولت در بحث امر به معروف و نهي از منکر با مخالفت بزرگترين عالمان ديني مواجه گرديد. پاسخ شخص دوم کشور ما پس از آن همه اعتراض بسيار قابل تأمل است: «مطلب همان است که گفتيم». کسي که بعدها کتاب تاريخ انقلاب ما را بخواند اگر نگاهش تنها به اين جمله بيفتد خواهد گفت حتما اين عبارتي است که امام خميني پيش از انقلاب در مورد رفتن شاه به کار برده اند. (اگر سياست زدگي ها اجازه مي داد و در مقابل اين ادبيات جسارت آميز نسبت به مراجع تقليد، عکس العمل مناسب نشان داده مي شد امروز اين جسارت عملي، توجيه ناپذير و بسيار پرهزينه به گونه ديگر در مقابل ولي فقيه تکرار نمي شد).

پس عامل زمينه ساز اول، سنت سيئه بهره گيري از جايگاه سياسي در جهت تحميل سلائق شخصي بر دين است. به همين جهت است که در برنامه ديدار مسئولان بسته به اينکه دوره رياست جمهوري چه کسي باشد پيام بعثت، آن هم در حضور ولي فقيه، در هر دوره به يک نحو تبيين مي شود! البته اينکه کسي تنها درک شخصي خود از مسائل ديني را به بحث بگذارد ممنوع نيست؛ مشکل استفاده از جايگاه سياسي در جهت به کرسي نشاندن يک درک شخصي و در غير آن جهتي است که فرد براي آن مسئوليت پيدا کرده است. صله ارحام امري ممدوح است اما يک وزير حق ندارد در يک برنامه تلويزيوني، ده دقيقه را به حال و احوال با بستگان خود در شهرهاي مختلف بگذراند. اين منع نه به اين سبب است که صله ارحام کار نادرستي است بلکه از اين جنبه است که فرصت و امکاناتي که به وزير داده شده براي صله ارحام نيست.

عامل دوم بسترساز انحرافات فکري، «در ابهام رهاسازي» سخناني است که بايد مورد نقد جدي قرار گيرد. وقتي بحث «مکتب ايراني» مطرح مي شود ـ که به واسطه جذابيت و محبوبيت نام ايران طبعا افراد زياد و خيرخواهي را به خود جذب مي کند ـ اولين وظيفه رسانه ملي روشن ساختن ابعاد آن در گفتگوها و مناظره هاست تا مردم ببينند که مدعيان چه در چنته دارند. اينجا نيز «سياست زدگي» حرف اول را مي زند. چون يک مسئول سياسي چنين حرفي را مطرح کرده است مصلحت سنجي ها هجوم مي آورد و در نهايت اين مجوز صادر نمي شود که در حضور مردم از اين انحرافات پرده برداري شود.

عدم تبيين کامل يک موضوع و دادن اطلاعات ناقص به مردم، همواره رواج سخن‌هاي بي مبنا را در پي داشته است. طرفداران امروز «مکتب ايراني» آن زمان که از «دوستي با مردم اسرائيل» سخن گفته و کشور را به ناکجاآباد مي بردند و در آن نوبت با نهيب رهبر انقلاب عقب نشستند در آن زمان هم از کمبود اطلاعات مخاطبان حداکثر بهره را جسته و در فريب بخشي از مردم ولو به طور موقت توفيق يافتند.

اگر اين سخن که «صهيونيست‌ها چند هزار نفر بيشتر نيستند و ما با مردم اسرائيل مشکلي نداريم» در جامعه مسلمان لبنان مطرح مي شد قطعا بيشتر به عنوان يک لطيفه تلقي مي شد. چرا؟ براي آنکه تلويزيون حزب الله لبنان فقط شعار نمي دهد و علاوه بر جنايات صهيونيستها عمق جامعه اسرائيل را به حاميان خود شناسانده است. پخش مصاحبه با اسرائيلي ها و ميزگردهاي شبکه هاي تلويزيوني اسرائيل از برنامه هاي معمول در تلويزيون حزب الله لبنان است (البته ملاحظات تلويزيون حزب الله با تلويزيون کشور ما متفاوت است). اين جهادگران بي ادعاي صف اول مبارزه، چون اطلاعات عميقي از سياست ها، فضاي جامعه و فرهنگ حاکم بر اسرائيل به مخاطبان خود داده اند مردم را در مقابل حرف هاي سطحي بيمه کرده اند ولي ما متأسفانه بزرگترين دشمن خود را در حد ابتدايي نيز نشناخته و به دست خود اذهان بعضي از مردم را جولانگاه حرف هاي بي مبنا کرده ايم.

عامل سوم و مهمتر که راه را بر انحرافات فکري باز کرده است اين است که کثرت توطئه هاي دشمنان نظام متأسفانه مقابله با انديشه هاي منحرف را از اولويت ساقط کرده است. (مي توان گفت کمتر جمله اي از جملات پر معنا و عميق حضرت امام مانند «حفظ نظام از اوجب واجبات است» مظلوم واقع شده است. بيان معناي صحيح اين جمله و سوء استفاده هايي که از آن براي دفع حداکثري مردم و توجيه خطاها شده است مجال ديگري مي طلبد). آنچه مسلم است و مي توان بر آن استدلال کرد اين است که همواره دفاع از دين و پايبندي به اصول اسلامي و اخلاقي در اولويت اول قرار دارد و مبارزه با انحرافات نبايد به دليل خطر دشمنان و يا احتمال سوء استفاده آنان به تأخير بيفتد. در کنار دلايل متعدد ديگر، سيره اميرالمؤمنين (ع) در اين دو جريان معروف گواه روشني بر اين امر است.

وقتي در روز جنگ جمل مردي اعرابي درباره يک امر اعتقادي (توحيد) از اميرالمؤمنين (ع) پرسش کرد مورد اعتراض ياران حضرت واقع شد که اکنون که در حال مبارزه با دشمن هستيم چه جاي بحث اعتقادي است!؟ پاسخ حضرت ـ که شايسته است درباره آن کتاب نوشته شود ـ اين بود که مگر ما جز براي دين خدا مي جنگيم؟ (فان الذي يريده الاعرابي هو الذي نريده من القوم). نکته مهم اين است که آن فرد تنها يک پرسش اعتقادي مطرح کرده بود و خطر نوعي انحراف يا بدعت در دين در ميان نبود. با اين حال امير المؤمنين(ع) حتي در آن لحظه که نظامش در خطر بود ـ نظامي که قطعا ارزش يک روز آن از ده ها سال نظام ما بيشتر است ـ پاسخ به يک سؤال اعتقادي را با وجود خطر دشمن در اولويت قرار داد.

اهميت حفظ اصول اعتقادي و اخلاقي تا بدانجاست که اميرالمؤمنين (ع) حتي حاضر نيست از جوانمردي دست بردارد ولو نتيجه ترک جوانمردي حفظ نظامش باشد، نظامي که حيات طولاني تر آن چه بسا مي توانست کل مسير تاريخ اسلام را تغيير دهد. به همين جهت، حضرت با آنکه به فرموده خودش «ادهي» (زيرکتر) از معاويه بود حاضر نبود حتي حيله هايي که ايراد شرعي نداشت براي بقاي نظامش به کار گيرد.

سيره علماي حقيقي نيز همين بوده است. آنچه بيش از هر چيز ديگر، مطهري را مطهري و مشمول عنايات ويژه خداوند کرد در اولويت قرار دادن مبارزه با انحرافات بود. ايشان وقتي با تعلل برخي اطرافيان امام در لغو برنامه خوشامدگويي بستگان مجاهدين خلق براي روز ورود ايشان به بهشت زهرا مواجه گرديد براي مبارزه با انحراف سخن درس آموزي گفت. ايشان ابتدا خطاب به حاج احمد آقا چنين گفت: «حاج احمد آقا! اين را که من مي‌گويم ضبط کن و ببر به آقا بده». احمد آقا گويا به ايشان گفته بود کار تمام است و ما داريم حرکت مي‌کنيم و امام هم راه افتاده و سوار ماشين شده است. آن سخن پرمعناي شهيد مطهري اين بود: «من نمي‌دانم، اين جمله‌اي را که من مي‌گويم به امام بگو. مطهري مي‌گويد اگر فردا شما بياييد و تريبون بهشت زهرا دست مجاهدين خلق باشد، من ديگر با شما کاري نخواهم داشت». آري، آنجا که پاي انحراف از اصول اسلام و انقلاب اسلامي در ميان بود همه چيز حتي انقلاب و امام براي شهيد مطهري فرع بود.

سياست زدگي ها در برخي موارد اجازه نداد که اين سيره اسلامي حتي به صورت کمرنگ دنبال شود. هر گاه تلاش براي حفظ اصول اسلامي در اولويت اول قرار گيرد نظام ما نه تنها بهتر حفظ مي شود بلکه عنايات خاص الهي را نيز به دنبال خواهد داشت و الا نظام به تنهايي نه راه توجيه در دنياست و نه رمز عبور در آخرت.

عوامل سه گانه اي که برشمرديم مهمترين عواملند و الا سياست زدگان خدمات زيادي به ترويج امثال مکتب ايراني کرده اند. آن کس که به خود اجازه مي دهد که به دليل پذيرفتن خانواده يک زنداني سياسي، سرمقاله بصيرت افزا براي مراجع تقليد نوشته و به آنان حرام و حلال ياد دهد با شکستن حرمت مراجع آن هم با استدلالي مغالطه آميز، سياست زده و کاملا نابجا، از نفوذ کلام آنان نزد برخي جوانان انقلابي مي کاهد و ناخواسته جبهه مکتب ايراني را تقويت مي کند.

اثرات پديده ناميمون سياست زدگي منحصر به جاده صاف کني براي ترويج افکار انحرافي نيست. ضربه به نظام اسلامي، پايمال شدن حق جامعه و افراد، و مهمتر، ضربه به ديانت مردم و کاهش اعتماد به دين از ديگر آثار نامبارک اين پديده است. قصه پرغصه سياست زدگي در کشور ما که خاموش و آرام ضربات جبران ناپذير خود را وارد ساخته و مي سازد بايد در فرصت ديگري مورد کنکاش قرار گيرد. ريشه بسياري از سياست زدگي ها اگر خوب شکافته شود به اين جمله مي رسد که شاد نساختن «دلهاي دشمنان» بر اقناع «اذهان دوستان» مقدم داشته شده است، اقناعي که بايد بر اساس اصول ديني، اخلاقي و عقلاني شکل گيرد.

سياست زدگي ديروز، امروز به صورت تخريب همزمان جايگاه ولايت فقيه و مرجعيت ثمر داده است. هر کس که دل در گرو اسلام و ايران اسلامي داشته و به آرمان هاي امام قلبا باور دارد، بايد براي دفاع از اين دو جايگاه بزرگ از هيچ تلاشي دريغ نورزد و لو آنکه منتقد وضع موجود باشد. به گفته امام اگر اين نظام شکست بخورد تا چند قرن نمي توان در اين کشور از اسلام سخن به ميان آورد و اين حقيقت، مسئوليت فرد فرد ما را به ويژه در دفاع از عمود خيمه نظام اسلامي دوچندان مي کند.

muhammadmotahari@gmail.com
تور تابستان ۱۴۰۳
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# مسعود پزشکیان # نتایج انتخابات # تنفیذ حکم ریاست جمهوری # انتخابات ریاست جمهوری