مرد جنايتكار كه به دنبال اختلافهاي شديد خانوادگي و رابطه پنهاني همسر جوان و دختر خردسالش را به قتل رسانده در حالي، سه سال پس از جنايت، قفل سكوتش را شكست كه از سرنوشت اجساد قربانيان هيچ اثري نيست.
هشتم مهر سال 87 مردي با حضور در اداره آگاهي شهرستان اسلامشهر با تسليم شکايتي از ناپديد شدن مرموز خواهر و خواهرزادهاش خبر داد. او به کارآگاهان گفت: خواهرم رقيه - 28 ساله - و حديثه دختر سه سالهاش از ديروز به طرز مرموزي ناپديد شدهاند و جستوجوهايمان براي يافتن آنها بينتيجه مانده است. حالا هم بشدت نگران سرنوشت آنها هستيم و تقاضاي كمك داريم.
پس از اين شکايت تحقيقات براي يافتن زن جوان و دخترش آغاز شد و مأموران در نخستين گام شوهر رقيه را براي بازجويي فراخواندند محسن با اظهار بياطلاعي از سرنوشت همسرش گفت: من و رقيه با يکديگر اختلاف داشتيم و او هميشه ميگفت قصد دارد خانه را ترک کند. اما من به تهديدهايش توجه نميکردم تا اينکه ديروز وقتي به خانه آمدم پسر 12 سالهام تنها بود. زماني كه سراغ مادر و خواهرش را گرفتم او نيز اظهار بياطلاعي کرد. حالا هم احتمال ميدهم طبق معمول قهر کرده و به خانه يکي از دوستان و يا بستگانش رفته باشد.
پس از اين اظهارات مأموران به تجسسها ادامه دادند اما هيچ ردي از مادر و دختر بدست نيامد. در حالي که تحقيقات بينتيجه مانده بود عکس و مشخصات رقيه و حديثه براي شناسايي و كشف پرونده در اختيار مأموران پليس سراسر کشور قرار گرفت. همزمان با تجسسهاي گسترده زن ناشناسي در تماس تلفني با خانواده رقيه ادعا کرد مادر و دختر سه ساله به دست محسن به قتل رسيده و او شاهد اين ماجرا بوده است. با کشف اين سرنخ مظنون شماره يك پرونده براي دومين بار دستگير شد اما در جريان تحقيقات با تکرار ادعاهاي قبلي خود منکر قتل و اطلاع از سرنوشت مرموز همسر و دخترش شد. با گذشت سه سال از اين ماجرا پرونده براي رسيدگي بيشتر در اختيار مأموران پليس آگاهي استان تهران قرار گرفت.
مرد جوان در ابتداي تحقيقات قصد داشت با تغيير مسير بررسيهاي پليس، خود را بيگناه نشان دهد اما پس از روبهرو شدن با مدارک و مستندات پليس چارهاي جز شكستن قفل سكوت سه ساله نديد و به قتل همسر و دخترش اعتراف كرد و گفت: «15سال قبل با رقيه ازدواج کردم که حاصل زندگي مشتركمان پسر 12 ساله و دختري سه ساله بود. من و همسرم طي اين سالها بخاطر مسائل مختلف بشدت اختلاف داشتيم. او به هيچ عنوان حاضر به طلاق نبود. در چنين شرايطي براي فرار از مشكلات خانه جهنمي با دختر جواني آشنا شدم اما همسرم مدتي بعد از موضوع مطلع شد و اختلافها و درگيريهاي ما شدت گرفت.
روز حادثه نيز بر سر همين مسائل جر و بحث تندي بين ما درگرفت و در اوج خشم و ناراحتي او را كشتم. از آنجا كه دختر كوچولويمان نيز شاهد قتل مادرش بود به ناچار او را نيز كشتم تا هيچ ردي از خودم باقي نگذارم و بعد هم جسد همسر و دخترم را در فرصتي مناسب و به دور از چشم همسايهها به خودرويم انتقال داده و هر دو را كنار رودخانهاي به آتش كشيدم.»
بدينترتيب مأموران با شنيدن اعترافهاي تكاندهنده و هولناك مرد جنايتكار همراه وي راهي محل شدند. اما هيچ اثري از اجساد قربانيان نبود. در حال حاضر متهم در بازداشت بسر ميبرد و تحقيقات از او ادامه دارد.
برادر رقيه نيز در اين باره گفت: سه سال منتظر مانديم تا محسن به قتل رقيه و حديثه اعتراف کند. اما هنوز اجساد آنها پيدا نشده است. او يک بار ادعا کرده اجساد را در يك مزرعه دفن کرده اما در بازرسي آنجا هيچ اثري کشف نشد. او يك بار هم گفته اجساد را در کنار رودخانه آتش زده است. که اين هم دروغ بود.در آخرين اعترافات هم ادعا کرده جسد خواهر و خواهرزادهام را با اسيد سوزانده است. با اين حال او بايد هرچه زودتر بسزاي جنايت خود برسد زيرا همسر و دخترش را قرباني وسوسههاي شوم خود کرده است.
منبع: ایران