سرویس سیاست خارجی ـ از زمان آغاز دوره استعمار سرزمينها توسط كشورهاي اروپايي در آغاز قرن شانزدهم ميلادي، هر يك از اين كشورها از آن خود، حوزه و منطقهاي براي نفوذ برگزیدند و براي به دست آوردن مستعمرات بيشتر تا جنگ جهاني دوم با هم نبرد کردند.
حضور در عرصه دريا و تسلط بر آبهاي بينالمللي، يكي از مهمترين دغدغههاي اين كشورها بوده و هست و با آغاز قرن 21 همچنان كنترل آبهاي بينالمللي و منطقهاي توسط قدرتهاي بزرگ به عنوان مسألهاي حياتي براي آنها به شمار ميرود.
به گزارش «تابناک»، اما در اين ميان، هر يك از كشورهاي جهان، حوزهاي براي نفوذ خود برگزیده و آن را حريم امنيت ملي خود ارزيابي ميكند؛ آمريكاييها در سال 1821 با صدور بيانيه مونرو، نخستين گام در اين راه را برداشتند و با هشدار به كشورهاي اروپايي اعلام كردند كه منطقه آمريكايي لاتين، حيات خلوت آمريكا و منطقه نفوذ اين كشور است.
اين تلاش در دهههاي بعد با حضور در اقيانوس آرام و درگير شدن با ژاپنيها ادامه پيدا كرد و با تصرف فليپين و خريد منطقه آلاسكا از روسيه، عملاً حوزه نفوذ آمريكاييها گسترش پيدا كرد و امروز اين كشور با ناوگان دريايي بزرگ خود درست در مسيرهاي استعماري كهن گام برميدارد و با تعريفي گسترده از حضور و نفوذ دريايي با تقسيم جهان به ده منطقه ميخواهد سلطه ميليتاريستي خود بر جهان را افزايش دهد.
كشورهاي ديگر نيز پس از فروپاشي نظام دو قطبي بيكار ننشسته و هر كدام با تعريف مباني و اصولي در حوزه امنيت ملي خود، تلاش كردهاند به مناطقي از جهان به چشم خاك خود نگريسته و هر تحولي در آن را از نزديك تحت نظر و كنترل داشته باشند.
برای نمونه چين، ژاپن، كره جنوبي كه در دورترين نقطه از آسياي جنوب غربي هستند، به اقيانوس هند و خليج عدن با نگاه امنيتي نگريسته و هر تحولي در اين منطقه را به دقت زير نظر دارند، هنديها هم در اين مورد علاوه بر خليج عدن چشمي به خليج فارس و تنگه هرمز دارند. اکنون پرسش اينجاست كه ايران به عنوان بزرگترين و قدرتمندترين كشور آسياي جنوب غربي حوزه امنيت ملي خود را از كجا در نظر گرفته است.
بیگمان، استراتژيستهاي نظامي و سياسي ايران با علم به اين كه امنيت پايدار در گرو داشتن كنترل بر حوزه گستردهاي از آبهاي منطقهاي و بينالمللي است، از دهه هفتاد راهبرد دورانديشانه نگاه به خليج عدن و باب المندب را در دستور كار خود گذارد و در اين مورد حتي پاي خود را به درياي سرخ و بازديد از بنادر سودان هم كشاند. اين مهم پس از آغاز دزديهاي دريايي توسط شهروندان گرسنه سوماليايي، گونه ديگري به خود گرفت و از دو سال پیش به اين سمت، روزي نبوده كه در آبهاي خليج عدن و اقيانوس هند ناوگان دريايي ايران حضور نداشته باشد.
شايد براي بسياري اين باور پدید آمده باشد كه ايران به تنگه هرمز به چشم منطقه راهبردي و حوزه امنيتي خود نگاه ميكند و مرزهاي كنترلي ايران از مدار 20 درجه آغاز ميشود، اما واقعيت اين است تنگه هرمز در استراتژي كلان ايران به عنوان حوزه داخلي و سرزميني نگريسته ميشود و اين تنگه باب المندب و خليج عدن است كه ابتداي مرزهاي امنيتي ايران را تشكيل ميدهد.
البته عبور ناوگان دريايي ايران از كانال سوئز و باز شدن پاي ايران به درياي مديترانه به همراه عزم ارتش ايران برای حضور در اقيانوس اطلس، ابعاد ديگر اين استراتژي جهت توسعه دايره امنيت ملي ايران را نشان ميدهد، ولي هماکنون و با توجه به امكانات دريايي كشور، اين تنگه باب المندب است كه براي ايران جنبه حياتي داشته و دارد.
در اين صورت، بايد تأكيد كرد كه پاسخ ايران به هر گونه ماجراجويي نظامي عليه خود نه در تنگه هرمز خواهد بود و نه در درياي مكران (عمان)، بلكه ايران ميتواند اين پاسخ را به باب المندب داده و اين حق هر كشوري است كه براي دفاع از منافع راهبردي خود حوزه امنيت ملي خود را تعريف كند.
بنابراين بر خلاف باور رايج، ايران دفاع از منافع خود را نه در آبهاي خليج فارس ـ كه با توجه به قدرت و دايره اطلاعاتي ايران به عنوان آبهاي سرزميني كشور به شمار ميرود ـ آغاز خواهد كرد، بلكه اين دفاع از خليج عدن و تنگه باب المندب شروع خواهد شد و اين نقطه قوت نظامي و راهبري ايران به شمار ميرود. به طور ميانگين، روزانه 57 كشتي بزرگ از اين تنگه عبور ميكنند كه به صورت ميانگين، سالانه رقم 24 هزار كشتي به دست ميآيد كه حجم بزرگي از تجارت جهان را از آن خود اختصاص ميکند.