دکتر "حسین کچویان" عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو هیات علمی دانشگاه تهران است.
وی با ارسال یادداشتی به هفته نامه پنجره، به ذکر ناگفته هایی در مورد ماجرای اصلاح اساسنامه و تغییر رییس دانشگاه آزاد، خانه نشینی رییس جمهور و تغییر نظر احمدی نژاد در مورد مسئله دانشگاه آزاد پرداخته است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
قطعا برای کسانیکه تحولات چند ساله دانشگاه آزاد را از آغاز طرح آن تا هفته جاری دنبال کردهاند، عنوان این مقاله ابهامانگیز و مشکلساز بهنظر میرسد چراکه با رسمیتیابی عملی ریاست جدید دانشگاه آزاد، ظاهرا نبایستی تردیدی در پایان این معضله داشت.
اما دلایل قانعکننده و قابلاتکایی وجود دارد که ما را از نتیجهگیری سریع در این زمینه بازمی دارد؛ این دلایل به میزانی است که حداقل با ایجاد تردید در مضمون و معنای تغییر مدیریتی واقع شده در دانشگاه آزاد، ما را دعوت به احتیاط در این زمینه و ادامه حساسیتها تا زمان مشاهده نتایج عملی این تغییر و تحقق اهداف موردنظر آن میکند.
اما این دلایل چیست و چرا واجد چنین دلالتهای، تردیدآفرینی در مورد توقعات و انتظارات ما از این تغییر و تغییرات بعدی در دانشگاه آزاد است؟
پیش از ورود، بحث تفصیلی از این دلایل و دلالتهای آن، توجه به نکته مهمی لازم است که غفلت از آن موجب بدفهمی و عدم درک اهداف دقیق این نوشتار از طرح این مطالب خواهد شد.
خطا در درک بافت و زمینهای که بحث حاضر بایستی در ربط با آن فهمیده شود، میتواند مخاطب بحث را به غلط ریاست جدید دانشگاه آزاد و اقدامات یا تصمیمات اصلاحی وی قلمداد کند.
نه تنها از بین بردن خوش بینیهای حاصله از تغییر ریاست دانشگاه آزاد و امیدهای ناشی از آن برای اصلاحات ساختاری در دانشگاه، هدف بحث حاضر نیست بلکه تلاش و کمک برای توفیق برنامهها و اقدامات وی در این زمینه نیز فرض و تکلیف تلقی میشود.
بحث حاضر را بهجای این بافت و زمینه محدود داخلی، بایستی در ارتباط با تحولاتی قرار داد که موضوع آن ریاستجمهوری و انحراف از سیاستها و مواضع آغازین وی در کل است.
از این جهت، موضوع دانشگاه آزاد صرفا بایستی بهعنوان نمونه و مصداقی خاص تلقی شود که میتوان در پرتو آن، تحول سیاسی کلی و تغییر دیدگاههای ریاستجمهوری را مورد ارزیابی قرار داد و بر اساس آن معنای تحول مدیریتی اخیر دانشگاه آزاد و احتمالات مربوط به آینده را نیز دریافت.
بنده که علیرغم پیشبینی ستیزهها و منازعات شکاف آفرین ناشی از پیروزی آقای احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری در مجموعه اصولگرا طی همان هفتههای آغازین تیرماه سال 84، تا جلسه اخیر شورای عالی انقلاب فرهنگی از انتقاد علنی از وی اجتناب کرده و حتی ریشه اصلی مشکلات را نوع برخوردها و فشارها بر وی یا عدم درک برنامههای بزرگ اصلاحی ایشان و عدم همراهی مجموعه اصولگرا با آن میدانستم؛ برپایه مجموعه دلایل مربوط به دگردیسی در مواضع ایشان در بحث دانشگاه آزاد طی یکساله اخیر، متأسفانه بایستی به تحولی جدی و اساسی در کلیت دیدگاهها و رفتار سیاسی آقای احمدینژاد اذعان کنم که تصویری متضاد با آنچه از او بهعنوان فردی اصولی، مقید به ارزشهای عدالتخواهانه و ظلمستیزانه و بهدور از بازیهای معمول قدرت و بدهبستانهای قدرتخواهانه در ذهن داشتهایم، بهدست میدهد.
در هر حال، در رابطه با مدعای این نوشتار میتوان به دلایل متعددی اشاره داشت. اما برای اختصار و پرهیز از طولانی شدن کلام، تنها به بیان سه دلیل و تحلیل آن اکتفا میشود که بهلحاظ دلالت، به اندازه کافی روشن و صریح است.
آخرین این دلایل، درخواست آقای احمدینژاد از رهبری برای صدور حکم عضویت آقای جاسبی در شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان عضو حقیقی است.
دلیل دوم، استنکاف ایشان از امضای حکم ریاست آقای فرهاد دانشجو بر دانشگاه آزاد و احاله آن به وزیر علوم است.
اما دلیل سوم به تحولات رفتاری ریاستجمهوری از زمان خانهنشینی 11 روزه در رابطه با اقدامات شورای عالی انقلاب فرهنگی برای حل و فصل معضله دانشگاه آزاد برمیگردد که دو موضوع قبلی نیز در همین راستا و بخشی از آن است.
بگذارید از موضوع سوم آغاز کنیم که برای فهم رفتار آقای احمدینژاد در دو موضوع یا دلیل دیگر نیز نقشی زمینهساز و روشنگر دارد.
اولین نشانه تغییر موضع آقای احمدینژاد در بحث دانشگاه آزاد - که ظرف چندین سال، با اهتمامی جدی و تعهدی ارزشمند به اهداف اصلاحگرانه و وعدههای انتخاباتی، علیرغم فشارها و دشواریها آن را تا تصویب اساسنامه جدید دنبال میکرد - بیمیلی به پیگیری و رها ساختن آن بعد از تصویب، از زمان خانهنشینی 11 روزه بود؛ البته مسأله به همینجا نیز محدود نماند، بلکه با خودداری از امضای مصوبه شورا در مورد اساسنامه تازه و عدم ابلاغ آن تا حدود نه ماه پس ازتصویب پیش رفت.
این نوع رفتار که خلاف وظایف قانونی و واجد شبهه نقض قانون نیز بود، دلالتهایی ضمنی بر تغییر کلی موضع ایشان در این زمینه داشت.
آنچه این فهم را تقویت میکرد، اخبار و گزارشهای متعددی بود که خبر از نوعی سازش در این زمینه پس از ملاقاتهای نمایندگان ایشان و آقای هاشمی رفسنجانی یا نمایندگان وی میداد.
اما دلالتهای موجود در این زمینه زمانی به صراحت نزدیک شد که نهایتا بعضی از اعضاء با حساس شدن نسبت به این تغییر مواضع و ناخشنودی از هدر رفتن تلاشهای چند ساله، در صحن شورا، خواهان ابلاغ مصوبه و پیگیری اجرای آن شدند.
برخورد وی با خواست پیگیری کار و اقدامات بعدی در صحن شورا - که کاملا خنثی و بدون هرگونه موضعگیری له و یا علیه آن بود - با نوع مشارکت وی در رأیگیریها درمورد تغییرات جدید اساسنامه تکمیل میشد.
در هر زمان که با توجه به چالشها، از جمله خودداری آقای رفسنجانی از اجرای مصوبه، انجام تغییراتی در اساسنامه به پیشنهاد بعضی از اعضاء به رأی گذاشته میشد، آرای ایشان مصداق نذر روغن ریخته برای امامزاده بود.
ایشان نمیخواست موضوعات مذکور رأی بیاورد و بالأخص نمیخواست در تصویب آنها مدخلیتی داشته باشد؛ اما چون مایل نبود این موضوع فهمیده شود، با روشن شدن آرای مثبت شورا به اصلاحات پیشنهادی، وی خواهان احتساب رأی مثبت خود میشد تا مانع از آگاهی دیگران از موضع حقیقی خود شود.
در هر حال، ایشان تنها بعد از آگاهی به رأی مثبت اعضا به تغییرات - که در وضعیتی بسیار شکننده و با احتمال رد شدن بهدست میآمد - میگفت که رأی مثبت بنده را نیز اضافه کنید.
دلیل این وضعیت شکننده در توازن آراء این بود که تعدادی از اعضای سرشناس و متعلق به جبهه مخالف سیاسی آقای احمدینژاد نیز با آگاهی از دیدارهای پنهان و اعتقاد به وقوع نوعی مصالحه میان وی و آقای هاشمی رفسنجانی، پیگیری بحث دانشگاه آزاد را بیحاصل و یا بهنفع طرحهای سیاسی رقیب تلقی کرده و از شرکت در جلسات و یا دادن رأی خودداری میکردند.
در هر حال، برای درک کامل دلیل اول باید اصرار آقای احمدینژاد بر خودداری از اجرای مصوبات تازه شورا برای تشکیل هیأتامنا و انتخاب ریاست جدید بدون موافقت آقای هاشمی رفسنجانی را نیز در تحلیل نهایی لحاظ کنیم.
پس از رأیگیری هیأتامنا در مورد ریاست جدید، ریاست هیأتامنا و هیأت مؤسس از امضای حکم وی خودداری کرد.
بعد از آن دو جلسه برای ملاقات با وی ترتیب داده شد که در هر دو مورد در موضعگیریهای علنی در صحن شورا، آقای احمدینژاد با تأکید بر ضرورت حفظ حرمت آقای هاشمی رفسنجانی از تداوم بحث و گفتوگو با ایشان و خودداری از اجرای تصمیمات شورا بدون جلب موافقت وی سخن گفت و تأخیرهای دو ماهه اخیر در روند امور را بهوجود آورد.
لازم نیست ناسازگاری این مواضع با نوع تلقی وی از نقش دوران آقای هاشمی رفسنجانی در نهادینهسازی فساد و ایجاد شبکههای ناسالم قدرت و ثروت را یادآور شویم که معنایی جز چرخشی ماهوی در دیدگاههای آقای احمدینژاد ندارد. این احتمال که این نوع مواضع را به ارزش اسمی آن و از باب رعایت اخلاق تلقی کنیم، با توجه به رویههای قبلی وی در برکناری و عزل همکاران منتفی است.
اما برای درک کامل این موضع و تازگی غریب آن لازم است به اظهارات صریح و روشن وی در مورد لزوم برخورد و ضرورت حذف کامل آقای هاشمی رفسنجانی از عرصه عمومی و نظام اشاره کنم که وی پس از انتخابات 88 در گفتوگویی شفاهی خطاب به شخص بنده بیان کرد.
در آن زمان حدودا چند ماه پس از انتخابات، وی با اظهار ناخشنودی از نوع مواجهه با آقای هاشمی رفسنجانی و عدم همراهی نظام با خواست ایشان ( احمدینژاد) در مورد تعیین تکلیف نهایی این مشکل، با اشاره به اینکه آقای هاشمی رفسنجانی فاقد هرگونه حمایت و نفوذ اجتماعی و بلکه مورد نفرت و خشم عمومی است، از ترسهای ناموجه در این زمینه بهعنوان دلایل این عدم همراهی سخن گفت که موجب تداوم مشکل و استخوان لای زخم هستند.
اما دلیل دومی که کاملا در پیوند با این موضع اخیر آقای احمدینژاد در مورد آقای هاشمی رفسنجانی و لزوم حفظ وی در عرصه سیاسی قرار دارد، خودداری وی از امضای حکم ریاست جدید دانشگاه آزاد و احاله آن به وزیر علوم است.
گرچه احاله این کار به وزیر فاقد محمل قانونی نبوده و حداقل امکان توجیه قانونی آن وجود دارد، تخالف آن با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه نیز صریح و بیابهام است.
اما نکته مهم این است که چرا آقای احمدینژاد که مصوبه جلسه قبلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، ایشان را بهعنوان ریاست شورا مسؤل و مأمور امضای حکم قلمدا کرده بود، از انجام اینکار استنکاف ورزید و آن را به شخص دیگری احاله کرد. اهمیت این تحول در صورتی بهدرستی درک میشود که اقدامات و تلاشهای انجام شده برای امضای حکم توسط شخص وی را در نظر بگیریم.
نکته اساسی در این زمینه که مبین اهمیت تعیینکننده عدم امضای حکم توسط آقای احمدینژاد در چهارچوب برنامهها و طرحهای سیاسی فعلی وی است، صرفا در این نیست که وی علیرغم تلاشها و تماسهای زیاد برای انجام اینکار، از آن استنکاف ورزید، بلکه پاسخ وی به این فشارها یا دلیل وی برای اجتناب از آن، معنادار و شایسته توجه جدی است.
برخلاف تمامی گمانه زنیها و تحلیلهای چندماه گذشته در مورد راهبرد آقای احمدینژاد و مجموعه همراه وی در انتخابات مجلس نهم، دلیل وی این بوده که نمیخواهد بار دیگر تقابل میان خود و آقای هاشمی رفسنجانی را احیا کند و یا یادآور آن در اذهان باشد.
اینکه امضای حکم ریاست جدید دانشگاه آزاد در بستر تحولات چند ساله مربوط به آن - که در قالب تقابل آقایان احمدینژادو هاشمی جریان داشته است - به چه شکل و تا چه حدی میتواند نقشی قابلتوجه در احیای این تقابل و یا یادآوری آن داشته باشد، اساسا موضوع مهمی نیست.
مهم حساسیت آقای احمدینژاد به خودداری از انجام هر اقدامی ولو جزیی و بیاهمیت است که موجب تداوم و استمرار آن سابقه و گذشته سیاسی باشد؛ گرچه آقای احمدینژاد خود میداند منطقا هر اقدامی - با توجه به پیوند مسأله دانشگاه آزاد با تمامی حاشیهها و فروعش با آن تقابل و سابقه - بهطور اجتنابناپذیری آن تقابل را تداعی و احیا میکند.
میتوان گفت برای احمدینژاد، مسأله اصلی این است که از انجام هر عملی مغایر و ناسازگار با برنامه و طرح سیاسی جدیدی که برای فصل تازه حیات سیاسی خود تدوین کرده است، اجتناب ورزد.
از این جهت، اندازه و وزن اقدام یا استنباط عمومی اهمیت ندارد، بلکه مهم این است که طرفهای موردنظر، آن را چنانکه باید درک کنند همانگونه که بیان علنی موضع در صحن شورا در مورد لزوم حفظ حرمت آقای هاشمی رفسنجانی و تلاش برای آگاهی وی از تمایل آقای احمدینژاد به تداوم حضور و نقشآفرینی یا مشارکت و همراهی آن خصم سابق در عرصه سیاسی، واجد دلالت یا مضمونی مشابه است.
اما دلیل سوم، به آخرین اقدام آقای احمدینژاد در چهارچوب برنامه سیاسی تازه برای دلجویی از آقای جاسبی مربوط میشود.
پیش از هر چیزی بایستی متذکر شوم که در این زمینه بهدلیل عدم آگاهی از مبنای تصمیم مقام معظم رهبری و چگونگی آن، بحث حاضر به هیچوجه نمیتواند ناظر به این بخش از مسأله باشد زیرا فاقد کفایت لازم برای داوری در این مورد است.
اما برای درک معنا و مفهوم پیشنهاد آقای احمدینژاد در این مورد، در ابتدا توجه بهنحوه طرح و انجام این اقدام که خلاف تمامی انتظارات و پیشبینیها به وقوع پیوست، لازم است.
انجام چنین اقدامی - که در زمان طرح اولیه یا بیان گذرای آن نیز تعجبانگیز و مسألهساز بود - در دقایق پایانی جلسه قبلی شورای عالی انقلاب فرهنگی و در لحظات برپا خاستن اعضا برای ترک جلسه، توسط آقای احمدینژاد پیشنهاد داده شد.
پس از ختم مباحثات در مورد اقدام بعدی شورا در تعیین هیأتی برای دیدار با آقای هاشمی رفسنجانی، رأیگیری در مورد آخرین اصلاح اساسنامه و تعیین ضرب الاجل امضای حکم توسط ریاست هیأت امنای دانشگاه آزاد و امضای آن توسط ریاست شورا در پایان ضرب الاجل در صورت استنکاف، آقای احمدینژاد موضوع درخواست از رهبری برای عضویت آقای جاسبی در شورا را مطرح کرد.
بعد از برخاستن همهمهای در میان اعضاء که ناشی از ناباوری بعضی نسبت به این پیشنهاد یا خشنودی بعضی دیگر بود، در لفافه مخالفتهایی از سوی بعضی از اعضا ابراز شد، خصوصا اینکه آقای احمدینژاد خواهان انجام اینکار و ارسال نامه به رهبری بهعنوان درخواست و تمایل کل اعضای شورا بود.
بنده به دلایل مختلف، خاصه تناقض ماهوی آن با کلیت اهداف شورا و اقدامات آن در برخورد با مدیریت دانشگاه آزاد، هم با اصل مطلب و هم با طرح آن بهعنوان خواست شورا مخالفت و خواهان بحث و رأیگیری شدم.
بعد از دقایقی همهمه و اظهارنظرهای پراکنده و جسته و گریخته، مسأله با عدم پیگیری از سوی ریاست شورا، منتفی شد و جلسه خاتمه یافت.
بنده با درک حساسیت مسأله و احتمال اقدام فردی آقای احمدینژاد و اینکه وی با طرح این پیشنهاد به مقام معظم رهبری بهعنوان خواست جمعی شورا ایشان را در محذور قرار دهد، مصمم شدم بحث را به حوزه عمومی بکشانم و با درگیرکردن عموم و افکار عمومی، مانع از تحقق آن شوم اما متأسفانه بیماری مانع از پیگیری کار شد و آقای احمدینژاد آنچه را در سر داشت و طرح کرد، به انجام رساند و در جلسه اخیر شورا با حضور آقای جاسبی در شورا و خیر مقدم ریاست شورا به وی بهعنوان عضو تازه، روبهرو شدیم.
از آنجایی که آقای احمدینژاد در توضیح مسأله گفت که آن را بهعنوان پیشنهاد شورا به رهبری منتقل کرده است و قطعا برپایه همین ابهامآفرینی، به مقصود خود نایل شده است بنده بار دیگر مخالفت خود با این اقدام و با طرح بحثهای جلسه قبل و نیز نادرستی طرح آن بهعنوان پیشنهاد اعضای شورا را متذکر شدم.
همگان میدانند که در مواجهه با چنین پیشنهادهایی که ظاهر انسانی و خیرخواهانه دارد، خاصه در جلسهای در سطح شورا با ویژگیهای آن و متشکل از افراد فرهیخته فرهنگی و اخلاقی و بالاخص در حضور شخص موردنظر، مخالفت با چه دشواریهای عظیم و صعب روحی - روانی همراه است.
با اینحال، علیرغم فشارهای سخت درونی و نیروی عظیم جمعی در شورا که هنوز نیز به سنگینی و سختی حس میشود، بر حسب وظیفه، علیرغم آگاهی از هزینههای کمرشکن آنکه از آغاز بحث در مورد دانشگاه آزاد از جمله در همین جلسه بر دوش بنده با قدرت تمام فشار وارد میکرده است، مخالفت خود را اعلام داشتم زیرا سازگار کردن آن با آنچه شورا در مورد دانشگاه آزاد انجام داده، ناممکن است.
منطقا و عقلا فرض اینکه آقای احمدینژاد این ناسازگاری را درک نمیکند، فرضی غلط و نادرست است. مسأله دانشگاه آزاد، درباره نوع مدیریتی است که با تبدیل علم به مدرک و تبدیل مدرک به کالایی قابلفروش و قابلمعاوضه با پول یا ثروت و قدرت و نفوذ، نهتنها ضربهای مهلک به نظام دانشگاهی و علم کشور وارد آورده، بلکه با فروش مدرک به عموم در برابر پول و معاوضه آن با قدرت یا در کل مدرک فروشی در اشکال مختلف آن، ساختاری فاسد را در عرصه عمومی ایجاد کرده است.
حال بایستی دید که بر اساس چه منطق و بر پایه کدام ضرورت، شخصی که حاصل مدیریت وی ایجاد این وضعیت مخرب در نظام دانشگاهی و عمومی کشور بوده است، میتواند از نظر آقای احمدینژاد به عضویت شورایی درآید که مهمترین هدف و وظیفه آن، اصلاح فرهنگی در عرصه آکادمیک و عمومی جامعه است؟ اگر تفکیک آقای جاسبی از آن دیدگاهها و شیوههای مدیریتی که به این وضعیت منتهی شده، ممکن بود، میتوانستیم پیشنهاد و اقدام آقای احمدینژاد را حاصل نیات خیرخواهانه و مقاصد دینی بدانیم.
اما چون اینکار ممکن نیست، با این پیشنهاد و انجام آن، آقای احمدینژاد کل تلاش شورا برای تغییر اساسنامه و مدیریت دانشگاه آزاد را بدل به تناقضی غیرقابلحل ساخته که حل آن تنها در صورتی ممکن است که کل تلاشهای انجام شده در این زمینه را صرفا منازعهای بر سر قدرت بدانیم که از آغاز، بهصورت آشکار و پنهان مسئولین دانشگاه آزاد از جمله آقای جاسبی بر آن اصرار داشتهاند.
اما حاصل این اقدام ناصحیح تنها زیر سؤال بردن تلاشهای شورا برای اصلاح دانشگاه آزاد و ملوث کردن آن به شایبههای آلوده و زشت قدرت خواهانه نیست، بلکه ضربهای است به اعتبار و حیثیت مهمترین و بالاترین نهاد فرهنگی که سرمایه اصلی کشور برای تأمین اهداف و مقاصد متعالیاش است.
به این ترتیب، بر اساس تحولات بهوجود آمده در مواضع و اقدامات در مورد دانشگاه آزاد و مدیریت کلان آن، باید اذعان کرد که ما با احمدینژاد متفاوتی روبهرو هستیم که مهمترین مسأله وی، تغییر موازنه و آرایش نیروهای سیاسی بهنفع خود با ایجاد پیوندهای تازه قدرت و افزایش توان سیاسی - اجتماعی از طریق عضوگیری از شخصیتها و جریانهای سیاسی مختلف، بدون تقید به اصول و قواعدی فراتر از نفس قدرت و اقتضائات عملگرایانه است؛ بهعلاوه بر همین مبنا، دلایل تردید طرح شده در آغاز بحث در مورد پایان معضله دانشگاه آزاد یا احتمال انحراف در دستیابی به اهداف موردنظر از تغییرات مدیریتی در آن، نیز مشخص میشود.
اما با اینحال، همانطوری که در ابتدا تذکر داده شد، تا آنجایی که مسأله به دانشگاه آزاد و مدیریت جدید آن مربوط است، این نوشتار فراتر از نوعی حساسیتآفرینی و هشدار در مورد احتمال فراموشی اهداف موردنظر از چالش چندساله برای اصلاح این دانشگاه و مدیریت کلان آن و خطر تقلیل تغییرات به تغییر افراد؛ متضمن هیچ داوری یا پیشبینی خاص بهویژه منفی در مورد اقدامات و برنامههای مدیریت جدید نیست.
در واقع، برعکس، تأکید میشود که ضمن دعا برای توفیق مدیریت جدید و درخواست کمک و مساعدت تمامی نیروها و افراد به مدیریت جدید برای تحقق اهداف اصلاحی مورد نظر، خود نیز از هیچ کوششی در این زمینه دریغ نخواهم کرد و امیدوار به مشاهده موفقیتهای وی در ایجاد تحول کیفی در بزرگترین دانشگاه جهان، در ابعاد مختلف مدیریتی و آکادمیک هستم؛ گرچه امیدی به اینکه آقای احمدینژاد بهطور مشابه، ریاست جدید دانشگاه آزاد را در جهت انجام این مهم مساعدت و یا همراهی و هدایت کند؛ بهدلیل حساسیتها و دغدغههای تازه وی وجود ندارد.