بازگشت واقعی از دنيای مردگان

گفتگو با مردی که 24 ساعت در سردخانه بود
کد خبر: ۲۳۴۳۵۱
|
۰۴ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۹:۱۸ 23 March 2012
|
236862 بازدید
|
تصور شما از جهان پس از مرگ چيست؟ اين پرسشي است كه از همان ابتداي خلقت، بشريت را به تفكر واداشته است و هر كس با توجه به باورهايي كه در فطرت خود دارد، جهان پس از مرگ را براي خود ترسيم كرده است.

بوده‌اند انسان‌هايي كه چند ساعت و حتي سه روز پس از مرگ زنده شده‌اند و اظهارات آنها در حالي كه همه تصور مي‌كرده‌اند براي هميشه كالبد خاكي را ترك گفته‌اند، دستمايه گزارش‌ها و فيلم‌هايي شده كه مخاطبان را به فكر فرو برده است.

مي‌گويند مرگ دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد و هر موجود زنده‌اي روزي شاهد شتر مرگ خواهد شد كه مقابل پاي او به زمين نشسته و راه فراري از آن وجود ندارد.

برخي زندگي پس از مرگ را شيرين و برخي سخت و طاقت‌فرسا مي‌دانند. تاريخ تاكنون تجربه‌هاي زيادي از انسان‌هايي داشته كه پس از مرگ و در حالي كه آماده تدفين بوده‌اند، به يكباره زنده شده‌اند و پس از گذشت سال‌ها از اتفاقي كه برايشان رخ داده است با شگفتي ياد مي‌كنند.

يكي از كساني كه از دنياي مردگان بار ديگر به جهان هستي بازگشته «مازيار كشاورز» است؛ مرد 52 ساله‌اي كه پس از يك تصادف وحشتناك 24 ساعت بعد در سردخانه بيمارستان زنده شد و اكنون نيز از اعضاي هيات مديره شركت پست جمهوري اسلامي ايران است.

براي شنيدن حرف‌‌هاي او از آن 24 ساعت يخ‌زده به ديدارش رفتيم.

مي‌گويند كسي كه يك‌بار مرگ را تجربه كرده ديگر از مرگ نمي‌ترسد؛ آيا شما هنوز از مرگ واهمه داريد؟

در اين دنيا نمي‌توان كسي را يافت كه از مرگ نهراسد. شايد بخش عمده‌اي از اين ترس به دليل دلبستگي‌هايي است كه در جهان خاكي به وجود مي‌آيد و دل كندن از آن بسيار سخت و مشكل مي‌شود. واقعيت اين است كه من هم از مرگ مي‌ترسم.

دليل عمده اين ترس چيست؟

شايد به اين دليل كه نمي‌دانم در آن جهان چگونه بايد پاسخگوي اعمال خود باشم. باور كنيد از وقتي كه اين حادثه برايم رخ داد روزي نيست كه به آن فكر نكنم. مي‌دانم كه خداوند مرا دوست دارد و بازگشت من از دنياي مردگان فرصت دوباره‌اي است كه كمتر نصيب كسي مي‌شود.

حادثه چگونه و در چه سالي براي شما رخ داد؟

آذر 1374. آن روز هم مانند امروز برف مي‌باريد و من كه آن زمان مديركل پست استان كردستان بودم، ساعت 8 صبح به اتفاق راننده، حبيب‌الله كشاورز سوار يك پاترول شديم تا به قروه برويم. وقتي حركت كرديم، متوجه شدم او شب قبل به دليل آن كه به خانه‌اش مهمان آمده خوب نخوابيده بود. از او خواستم تا اجازه دهد من رانندگي كنم. برف بشدت مي‌باريد، به طوري كه پنج ساعت طول كشيد تا از سنندج به قروه رسيديم. خيلي خسته بودم. وقتي براي سوختگيري در پمپ بنزين توقف كردم، او از خواب بيدار شد و خواست رانندگي كند، من نيز در صندلي عقب خوابيدم و 42 روز بعد چشم باز كردم.

وقتي شما خواب بوديد حادثه رخ داد؟

بله، بعد شنيدم كه در نزديكي صالح‌آباد، خودروي ما با يك تريلي حاوي سنگ برخورد كرده و شدت اين تصادف به حدي بود كه از شيشه عقب خودرو به ميان جاده پرتاب شده بودم. پس از حادثه من نفس نمي‌كشيدم و به تصور اين كه فوت كرده‌ام رويم پتو انداخته بودند.

آن روز جسد مرا پشت يك وانت‌بار عبوري قرار داده و به اميد نجات به بيمارستان برده بودند كه در آنجا پس از معاينه و به دليل آن كه آثار و علائم حياتي در من وجود نداشت، مرا تحويل سردخانه مي‌دهند.

چگونه متوجه شدند شما زنده هستيد؟

ظاهرا 24 ساعت بعد يكي از كارگران سردخانه بيمارستان كه مشغول جابه‌جايي اجساد بوده در يك لحظه متوجه مي‌شود انگشت شست پايم تكان مي‌خورد. او سراسيمه موضوع را به پزشكان اطلاع مي‌دهد. وقتي مرا از سردخانه خارج مي‌كنند، ظاهرا تنها پزشك جراح نيز پس از چند ساعت عمل بيمارستان را ترك كرده بود، اما تقدير چنين بود كه من زنده بمانم.

مگر چه اتفاقي رخ داده بود؟

پزشك جراح پس از خروج از بيمارستان و در نزديكي‌ خانه‌اش متوجه مي‌شود سررسيد خود را در بيمارستان جا گذاشته و چون نياز به آن داشت، ‌براي برداشتن سررسيد به بيمارستان مي‌آيد كه با مشاهده وضعيت من بلافاصله 7 عمل جراحي سخت روي من انجام مي‌دهد و سپس مرا به بخش مراقبت‌هاي ويژه بيمارستان منتقل مي‌كنند.

در اين مدت چه احساسي داشتي؟

تصادف را كه به ياد نمي‌آورم، اما در بخش مراقبت‌هاي ويژه بيمارستان خود را مي‌ديدم كه در اتاق به پرواز درآمده بودم. مدام در گوشه‌‌اي از سقف كه حالت زاويه را داشت قرار مي‌گرفتم و پيكر خود را مي‌ديدم كه در زير دستگاه تقلا مي‌كند. احساس سبكي خاصي داشتم و خيلي خوشحال بودم. هر بار كه همسر و فرزندانم را مي‌ديدم كه با ديدنم گريه مي‌كنند، به آنها مي‌خنديدم و از آنها مي‌خواستم گريه نكنند، اما صداي مرا نمي‌شنيدند. دلم مي‌خواست اتاق را ترك كنم. خيلي تلاش مي‌كردم، اما نمي‌توانستم.

چرا؟

پدربزرگم را مي‌ديدم كه او نيز پس از سال‌ها كه از زمان مرگش مي‌گذشت به ملاقاتم آمده بود. من او را خيلي دوست داشتم. از او پرسيدم كجا زندگي مي‌كند، اما تنها به من لبخند مي‌زد و مي‌گفت در جايي خيلي خوب. وقتي از او خواستم مرا هم همراه خود ببرد، گفت نه، تو بايد برگردي. التماس‌هايم بي‌فايده بود و او توجهي نمي‌كرد.

چه مدت در اين حالت قرار داشتي؟

42 روز بيهوش بودم و سرانجام وقتي به كالبدم بازگشتم با گرماي آفتابي كه از پنجره اتاق بيمارستان به صورتم افتاده بود، از خواب بيدار شدم.

اين تجربه را چگونه مي‌بيني، چه حسي به آن داري؟

شيرين بود و شيرين‌تر از آن ديدار با فرزندانم و يكي از دخترانم كه بسيار به او علاقه دارم.

چند فرزند داريد؟

سه فرزند؛ دو دختر و يك پسر.

پس از اين حادثه به مرگ فكر مي‌كني؟

هر روز و مي‌دانم كه خداوند به من فرصت زندگي دوباره‌ داده است. باور كنيد براي كار خوب خيلي زود دير مي‌شود.

حالا نگاه شما به زندگي با قبل از حادثه فرق كرده است؟

اعتقاد من بر اين است كه فاصله زندگي تنها ميان اذان و نماز است؛ وقتي فردي متولد مي‌شود در گوش او اذان مي‌گويند و وقتي مي‌ميرد برايش نماز مي‌خوانند. بايد پذيرفت كه زندگي يك نعمت الهي است كه مدام بايد شكر كرد.

مي‌گويند زندگي همراه با آرزوهاست شما به آرزوي خود رسيده‌ايد؟

زندگي هميشه پر از فراز و نشيب است. دوست داشتم فوتباليست شوم، پايم شكست. رفتم كشتي كتفم در رفت. احساس مي‌كنم پس از حادثه‌اي كه برايم رخ داد، برخي از آرزوهايم رنگ باخت و به اين باور رسيدم كه فرصت كوتاه است و نبايد دل كسي را شكست. مگر زندگي چه ارزشي دارد كه به خاطر اين چند روز ديگران را از خود برنجانيم و به همه و حتي دوستان و نزديكان خود بد كنيم.

راستي چه بر سر راننده شما در آن حادثه آمد؟

(چشمانش پر از اشك مي‌شود)‌ او مرا به بيمارستان رسانده بود و به دليل پارگي طحال و خونريزي داخلي جان باخت.

اصالتا كجايي هستيد؟

متولد قائمشهر هستم. شناسنامه‌ام صادره از اردبيل است و از 26 سال پيش نيز يكي از مديران شركت پست هستم.

و كلام آخر.

دعا كنيد همه عاقبت به خير شويم و روزي نيايد كه ببينيم توشه‌اي براي سفر نداريم. از خداوند مي‌خواهم توفيقي دهد تا همديگر را دوست داشته باشيم. همين.

منبع: جام جم
اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱۰
در انتظار بررسی: ۸
انتشار یافته: ۲۹۸
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
شما که همه چیز پرسیدی اینم میپرسیدی که وقتی به هوش اومدن، تمام رفت و آمد هایی که به اتاقش شده بود را وقتی به هوش آمد چک کرد که به همان صورت اتفاق افتاده؟ بهر حال گزارش بسیار جالبی بود
پاسخ ها
امیر
| United States of America |
۰۳:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۹
این داستان شباهت زیادی به بسیاری از گزارش های نزدیک به مرگ داره که خیلی از اونها هم بعد از بازگشت تمام مشاهدات شخص تایید شده.
امیر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
کاش از حس در بالین بودن خودش بیشتر پرسیده میشد
که این حالت چقدر با خواب دیدن فرق داره؟؟؟؟؟
و ایا اختیارش دست خودش بود یا مثل خواب بی اختیار میبوده
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۲۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
اگر تمرین کنید در خواب هم میتوانید اختیار داشته باشید.
ناشناس
|
Canada
|
۲۰:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
Hi
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۸:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
عجب تحلیل پرمغزی!
محمد
|
Netherlands
|
۲۰:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
خدا وکیلی فیلم بالیوودی دیده بودی آقای کشاورز!!!
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۶:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
کاش به جای تمسخر واقعیت ها کمی فقط کمی اهل تحقیق و بررسی و تحلیل بودی. روایت آقای کشاورز، تجربه ای است که هزاران نفر آن را پشت سر گذاشته اند.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
نگران نباش نوبت به نوبت
کامران
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
دروغگو
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۱:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۶/۱۹
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۹:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۶
امان از ناباوران مرگ
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۴
لا اله الا الله
زندگي خيلي قشنگه ، خيلي زيباست
هر لحظه اش شيرينه
به همديگه كمك كنيم
اگر كسي نيازي داره ، كمكش كنيم
آبروي كسي رو تحت هيچ شرايطي نبريم
نگذاريم هيچ لحظه اي از عمرمون بيخودي هدر بشه
مدام تلاش كنيم و به مخلوقات خدا اعم از انسان و حيوان كمك كنيم.
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۲:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۱۳
+
هوشنگ
|
Czechia
|
۰۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
دوستان لطفا توهین نکنید.جالبه که تفریبا 99درصد از کسانی که به دنیا برمیگردند تجربه همانندی دارن. پیشنهاد میکنم درین باره تحقیق کنید
پاسخ ها
سعيد
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۶/۰۵/۲۵
بله سالهاست كه پيگير اين مسائل هستم و دقيقا تمامي افراد سرگذشت حدودا يكساني را تجربه كرده اند و همگان آنها نصحيت كرده اند كه در زندگي عشق و محبت به خلق خدا را توشه كنيد
ایرج
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۳۱ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
آن روز جسد مرا پشت يك وانت‌بار عبوري قرار داده و به اميد نجات به بيمارستان برده بودند

راستي چه بر سر راننده شما در آن حادثه آمد؟
چشمانش پر از اشك مي‌شود)‌ او مرا به بيمارستان رسانده بود و به دليل پارگي طحال و خونريزي داخلي جان باخت.

من که نفهمیدم راننده عبوری او را به بیمارستان رسانده یا او ........؟؟؟؟//
پاسخ ها
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
اون خدا بیامرز همراه وانت و جسد رفته.
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
یعنی میگی متوجه نشدی
تورج
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۱:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
راننده ی این آقا همراه وانت عبوری تا بیمارستان رفته بود .
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۹:۱۸ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
ماشينشون كه تركيده بوده!‌
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
چرانفهميدي باباجان ؟
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۳۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
قشنگ . راننده خودش ، اون رو گزاشته تو یه وانت ! افتاد ؟
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۷:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
همراهیش میکرده دیگه
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۸:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
شما تا بحال برات پيش نيومده كه يك كسي رو با تاكس يا آژانس يا ... به بيمارستان يا مطب دكتري برسوني ؟!
زراعتکار
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۴
پسرجان ماشین خودش که تصادف کرده بوده.راننده، اونو با وانت عبوری به بیمارستان میرسونه ولی خوش به علت خونریزی داخلی فوت میشه.
ناشناس
| Romania |
۰۱:۱۶ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۹
دوست عزیز لابد راننده خودش هم زخمی بوده و تو ماشین گذاشتن ولی عمرش به دنیا نبوده...
ناشناس
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۰۵ - ۱۳۹۲/۱۱/۱۸
شاید ب کمک راننده و داخل وانت عبوری.دنبال بهونه نگردبرای فرار ازواقعیت
محمد
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
سلام . عزیز دل وقتی میفرمایندکه با ماشین عبوری مرا به بیمارستان زساندن فقط این معنی را نمیدهد که تنها یک زهگذر ایشان زا به بیمازستان بردند . منظور این بوده که راننده ایشان که زخمی هم بودند با یک وانت عبوری ایشان را بردن به بیمازستان .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
منم تجربه داشتم واقعا مرگ شیرین بود و راحت ، اما ادامه آنرا نمیدانم .....
پاسخ ها
نقره ای
| Iran (Islamic Republic of) |
۰۲:۰۵ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۶
iq نمیشه یکی یکی ببرن خوب حتما اون سرحال تر بود وراننده کس دیگه ای بود هردوشونو بردن وچون بهوش بود حتما بخشی از مسولیت راقبول کرد منظورش این نبود که رانندگی کرد تازش چه دلیلی داره دروغ بگه
سریرا
| Iran (Islamic Republic of) |
۲۰:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۶
واقعا مردی و زنده شدی
mozhgangolzarian
|
United States of America
|
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۱/۰۱/۰۵
من قبلا هم چنین چیزی را ازدوست نزدیکم که براش چنین اتفاقی افتاده بود شنیدم و باور دارم معتقدم تا جایی که امکان دارد دل بدست آوریم دل نشکنیم وظلم نکنیم چرا که زمان کوتاه وقت تنگ است.با سپاس از شما
نظر شما

سایت تابناک از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

captcha
برچسب منتخب
# قیمت دلار # فیلترینگ # قاضی مقیسه # علی رازینی # ترور # ترامپ
الی گشت
نظرسنجی
ترامپ به ایران پیشنهاد رسمی مذاکره مستقیم خواهد داد؟