بار دیگر، برداشت نزدیک یک میلیارد دلار دیگر توسط بانک مرکزی از حساب برخی بانکها خبرساز شد. علت این برداشت، دقیقا هماني است که در توجیه برداشت قبلی بانک مرکزی از بانکها گفته شده بود؛ بانک مرکزی با داعیه این که برخی بانکها، ارز دولتی را با نرخ غیر رسمی به فروش میرسانند و از این ناحیه سود میبرند، به برداشت این سود یا همین مبالغ از حساب بانکها اقدام کرده است.
به گزارش «تابناک»، آنچه از این کار بانک مرکزی به ذهن میرسد، این است؛ نخست این که بانک مرکزی پذیرفته است که سرمایههای بانکی در راه غیر تولیدی صرف میشود و نکته دوم آن که بانک مرکزی، نگاه نامشروعی نسبت به این درآمدها نداشته و آنها را مشروع و حق خود میداند.
اکنون پرسش اینجاست که چرا بانک مرکزی، تنها از یک سرچشمه خلق ثروت کثیف بانکها پرده برداشته و آن این که ارزهای دولتی را که بانک مرکزی به او میدهد، با نرخ غیر رسمی میفروشد؟ چرا بانک مرکزی، راه خلق بسیاری از ثروتهای کثیف دیگر را که بانکها باز میکنند، نمیبندد و از سوی دیگر، چرا بانک مرکزی با وجود دانستن این که بانکها در راههای غیر تولیدی، سرمایههای خود را هزینه میکند، سرمایههای آنها را افزایش داده است؟!
برای نمونه، تا پیش از افزایش نرخ بهره، بانکها به علت ناتوانی بخشهای تولیدی در بازپرداخت خود، حتی حاضر نبودند در ازای دریافت سند کارخانه به عنوان وثیقه به بخشهای تولیدی وام دهند. حال بانک مرکزی، چگونه انتظار دارد، بانکها وام گران را به تولید کنندهای که نمیتواند وام ارزان را بازپرداخت کند، بدهند؟ البته این چیزی نبوده که بانک مرکزی نداند، ولی گویا، بانک مرکزی وظیفهای را برای بانکها قرار داده است که این وظیفه با افزایش سرمایههای بانکی به درستی انجام میشود!
چه میخواهیم بگوییم؟اما حساسیت شدید بانک مرکزی به این کار بانکها، از آنجا برای تابناک جای شگفتی دارد که این تنها، گوشهای از درآمدهای کاذب بانکها بوده است. عدم هدایت نقدینگی به تولید و خرج سرمایهها در راه غیر تولیدی و سفته بازی، از دیگر مواردی است که بانکها از این راه به خلق ثروت دروغین میپردازند و این در حالی است که اتفاقا بانک مرکزی، عملا با افزایش نرخ بهره و نبود نظارت، زمینه پدید آمدن این نوع ثروتهای کاذب برای بانکها را فراهم کرده و این دلیلی بر این است که چگونه بانکها پرسودترین فعالیت تولیدی شدهاند!
در هر حال، سخن از شکلگیری یک مثلت در اقتصاد ایران است که رأس بالای آن، بانک مرکزی است و دو رأس دیگر، صرافها و بانکها هستند. بانک مرکزی با این کار خود، سود هر دو نهاد دیگر را به گونهای تنظیم کرده که افزون بر سود خود، آن دو نهاد نیز بهرهمند میشوند.
به این ترتیب، به بانکها اجازه داده است که سرمایههای خود را در راه تجارت پول و خلق پول از پول هزینه کنند. به صرافها نیز میدان داده که ارز گران را به متقاضیان آن ـ که عمده آن وارد کننده هستند ـ بفروشند. در این فرایند، بانک مرکزی به علت التهاب پدید آمده در بازار ارز ـ به دلیل فعالیتهای ضد توسعهای بانکها و وجود صرافها ـ میتواند به راحتی ارز را گران به صرافها بفروشد؛ بنابراین، این که بانکها با ارز دولتی، همان بلایی را درآورند که بانک مرکزی درمیآورد، جزو سیاست بانک مرکزی نبوده و تنها عاملی شده که راه این خلق پول کاذب را ببندد.
در این باره باید گفت، این که بانکها، پا جای پای بانک مرکزی گذاشتهاند، برای بانک مرکزی ناراحت کننده است، چرا که این بانک، سود بیشتر را تنها برای خود میخواهد و بس. البته از آنجا که اگر بانکها وارد جرگه سفتهبازان شوند، سبب گرانتر شدن ارز میشوند، سرمایههای سفته بازی را در اختیار آنها گذارده است.
بنابراین، بانک مرکزی برای سود بردن از سفته بازی ارز به هر نهادی نقش خاصی داده است: صرافها را مأمور مبادله ارز با نرخ غیر رسمی، بانکها را مأمور صرف سرمایههای خود در راه غیر تولیدی (و نه بیشتر) کرده و خود را نیز مأمور کرده است که کسری بودجه دولت را با گران فروشی ارز به صرافها تأمین کند.
اکنون در شرایط تحریم که ارز بسیار حیاتی است، آیا نباید پخش ارز را به نهاد دیگری سپرد؛ آ» هم نهادی که ارز را به تولید کننده واقعی برساند؟ چرا که متقاضیان صرافها، بی گمان تولید کنندگان پر هزینه نخواهند بود. ارز گران را کسی از صرافها میخرد که درآمد بالایی به دست بیاورد.
بله. سود بانک مرکزی در منفعت بردن واردکنندگان و قاچاقچیان منطبق شده است. وارد کننده ارز گران را میخرد و بانک مرکزی آن را به صرافها گران میفروشد تا او به وارد کننده گرانتر بفروشد. بازار ارز نیز هر آن ملتهب میشود، چرا که در شرایط دو نرخی بودن ارز، بانکها و دلالان سودهای فراوانی به دست خواهند آورد؛ بنابراین، در چنین شرایطی نهاد بانک، نقش التهاب دهندگی بازار ارز را دارد؛ یعنی با سرمایههای مردم سفته بازی کند، نه این که سود گران فروشی ارز دولتی را از آن خود کند. این سود برای بانک مرکزی است و سود بانکها در زدن سرمایههای مردم در فرایند غیر تولیدی است.
به این ترتیب، بانکها حق ندارند، از سود بانک مرکزی به سود خود بهره گیرند؛ یعنی بانکها حق ندارند ارز دولتی را گران بفروشند، بلکه باید از همان سرمایههای مردمی سفته بازی کنند، چرا که سود بیشتر را بانک مرکزی باید ببرد و این کار بانکها نیز بستر را برای سود دهی بیشتر بانک مرکزی فراهم میآورد؛ بنابراین، نرخ بهره باید افزایش یابد، نه برای حمایت از تولید بلکه برای حمایت بیشتر از سفته بازی، چرا که افزایش سرمایه بانکی به معنای دادن قدرت خرید بیشتر برای سفته بازی بانکهاست.
و خلاصه این که اگر این نحوه درآمدزاییهای نامشروع دولت ادامه داشته باشد، اثری از اخلاق در اقتصاد ایران باقی نخواهد ماند. این که چرا بانک مرکزی این گونه رفتار میکند، پیامدهای ویران کننده برای اقتصاد ایران خواهد داشت، زیرا ارز، درست تخصیص نخواهد شد و این دلالان و وارد کنندگان و صاحبان ارز خواهند بود که از تقویت بسترهای سفته بازی سود خواهند برد.
این اقدامات در کنار برداشتهای بی حساب و کتاب دولت از حساب ذخیره ارزی و صندوق تأمین اجتماعی چشماندازهای توسعه اقتصادی ایران را تهدید خواهد کرد و خوب است کسانی که میتوانند کاری کنند، سکوت را حرام بدانند.