از انتشار نخستين بخش از اين سلسله مقالات که هشت نوشتار اول آن در نقد برخي سياستهاي رايج در کشور و باقي آن ناظر به رفتار اجتماعي مردم بود، بيش از هفت ماه ميگذرد. به دليل پارهاي اشتغالات، تا مدتي توفيق تحرير ادامه اين مقالات از نويسنده سلب شده است. از اين رو مناسب ديدم اهم مطالب گذشته را به اختصار يادآوري کنم. طبيعي است تلخيص تمام نکاتي که در قالب سيزده مقاله و با بهره گيري از حدود پنجاه تصوير ارائه شد در چند صفحه ميسر نيست.
بي ترديد نظام ما که از آن به «مردم سالاري ديني» تعبير ميشود، بدون تکيه بر اسلام و حمايت جدي مردم، نه ميتوانست پديد آيد و نه ميتواند به حيات خود ادامه دهد. اما برخي «مردمي بودن» نظام را منحصر در اين ميدانند که هر وقت نياز به حضور مردم در انتخابات و راهپيمايي بود آنان در صحنه حاضر شوند - چنانکه تا کنون شدهاند - و در مقابل، مسئولان به وضع معيشتي و نيازهاي روزمره مردم اهتمام ورزند و قضيه در همين جا تمام ميشود.
ديديم «از پارهاي جهات» نظام اطلاع رساني کشور ما به گونهاي عمل ميکند که نه با «ديني» بودن نظام سازگار است و نه با «سالار بودن» مردم، گر چه عزيز بودن مردم در شعارها بسيار پر رنگ است. برخي مواردي که به اميد جلب توجه مسئولان همراه با راهکارها تشريح شد از اين قرار بود:
1. مانند همه انسانها، مردم ايران به کمتر موضوعي مثل امنيت ناموس و کودکان خود حساسند. هرگز کسي ده سال پيش باور نميکرد که روزي تجاوز آنهم دسته جمعي به يک خبر مکرر در روزنامهها و يک بلوتوث تفريحي در متروها تبديل شود. جالب اينکه تقريبا هيچکدام از مسئولان قضايي و غيرقضايي حتي به وحشتناکترين موارد آن در سخنان خود اشارهاي نميکنند و از سرنوشت پروندهها هم سراغي نميگيرند، گويي اينها در مريخ اتفاق ميافتد.
سرنوشت پرونده تعرض به دختري 5 ساله در رستوراني در قلب تهران در روز روشن عليرغم حضور ده عضو خانواده که تنها در سايت تابناک حدود 70 هزار کليک خورد، پس از شش ماه مانند پروندههاي مشابه ـ که در مقاله دوم بهاندکي از آنها اشاره شد ـ هنوز در تاريکخانههاي خبري دستگاه قضايي باقي مانده است. اين همان دستگاهي است که وقتي در جلسه پرهياهوي يک استيضاح، جملهاي نادرست درباره يک مصوبه قضايي ـ يعني درباره خودش ـ مطرح ميشود در کمتر از چند ساعت اطلاعيه صادر ميکند.
2. متأسفانه برخي عملکردها اين شائبه را به وجود آورده است تا کسي با نظام مسأله دار نشود آبرويش تقريبا با هر نوع تخلف محفوظ است؛ تفاوتي نميکند که چه بلايي بر سر مردم آورده باشد: با جعل عنوان مأمور انتظامي يا اطلاعاتي دمار از روزگار مردم درآورده باشد، در قرارداد نفتي مبالغ هنگفتي اختلاس کرده باشد، رباينده 100 نوزاد از بيمارستان باشد، مفسد بزرگ اخلاقي باشد يا قاضي اي باشد که با رشوه جاي متهم و شاکي را عوض کرده است. با اين نوع مجرمان بعضا برخورد صورت ميگيرد ولي چون عملا يک نحو تضمين آبرو به آنان داده شده است مجازاتها بازدارندگي لازم را ندارد.
چنانکه بارها تأکيد شد در مورد بسياري از جرايم يکي از بزرگترين اهرمهاي بازدارنده مجازات «تشهير» (معرفي متخلفان به جامعه) است. اگر مجازات اسلامي تشهير که امروز غربيها از آن بهره کامل ميبرند در جامعه ما اجرا ميشد نه مدرک تقلبي، نه فساد مالي آقازادگان، نه زمين خواري، نه پخش فيلمهاي خصوصي و نه دهها جرم ديگر امروز به صورت يک معضل لاينحل در نميآمد (مقاله پنجم).
3. اگر قرار بر مشارکت مردم در حل مشکلات است، آمار ناهنجاريهاي جامعه - کم باشد يا زياد - بايد ماه به ماه و گاهي زودتر به اطلاع آنان برسد. «واقع نمايي» هيچگاه منجر به «سياه نمايي» نميشود، بلکه نتيجه آن هشياري جامعه و به حرکت درآمدن آن در جهت اصلاح است. ارائه نکردن چنين آماري منجر به «سفيد نمايي» ميشود که در بلند مدت ضرر آن براي کشور از «سياه نمايي» بسي بيشتر است (مقاله هفتم).
4. چون به جان و ناموس مردم اهميت لازم داده نميشود راديو و تلويزيون به عنوان مهمترين وسيله اطلاع رساني، در جهت تامين امنيت مردم، يافتن مجرمان خطرناک و حتي پيدا کردن گمشدگان مورد استفاده قرار نميگيرد. رسانه ملي که ميتواند در ارتقاي امنيت اجتماعي معجزه کند اساسا «اخبار حوادث» را خبر تلقي نميکند. متاسفانه نيروي انتظامي هم پس از اطلاع از وجود يک مجرم سريالي، تا زمان دستگيري وي مردم را در بي خبري نگه ميدارد و ناخواسته از جان و ناموس مردم به عنوان تلههاي مجاني براي تکميل کار اطلاعاتي خود در دستگيري اين مجرمان استفاده ميکند (مقاله هشتم).
در مقاله نهم به کاستي ديگري در نظام اطلاع رساني پرداخته شد: تجليلهاي مکرر از مردم به عنوان "بهترين مردم دنيا" اين تلقي را پديد ميآورد که مردم ما بهترين مردم جهان «از همه جهات» هستند. ملت ما از جنبههايي مثل برخورداري از روحيه ايثار و مقاومت از بهترينهاست اما از برخي جهات به ويژه در رفتار اجتماعي مشکلاتي دارد. بحث رفتار اجتماعي که بنا بود تنها يک مقاله را به خود اختصاص دهد به دليل استقبال غيرمترقبه خوانندگان تا مقاله سيزدهم ادامه يافت و در ضمن آن از جمله اين نکات يادآوري شد:
1) مردم بيش از «تجليل» نياز به محيط آرام اجتماعي دارند. محيط آرام اجتماعي بدون اهتمام به ترويج رفتارهاي درست اجتماعي و يادآوري صريح ايرادات رفتاري جامعه ميسر نيست. تمجيدها و تجليلهاي بي حساب از مردم و بهترين خواندن آنها از همه جهات، خدمت به خود است نه مردم. متأسفانه از ظرفيت عظيم فرهنگي جامعه ايراني براي اصلاح آن استفاده لازم نميشود.
2) ما ايرانيان غالبا تصور درستي از روابط اجتماعي نداريم. گمان ميکنيم بايد هواي رفقا را داشته باشيم و لذا با رفيق از يار غار هم صميمي تريم اما غريبه را بيگانهاي تصور ميکنيم که نحوه رفتار ما با او هيچ گونه اثري در منافع آينده ما ندارد. غفلت از نقش «دومينوي رفتاري» که از آن به "خودزني" تعبير شد يکي از عوامل عمده بي احترامي ها، حق کشي ها، "زرنگي"ها و بي توجهيهايي است که هر روز در جامعه شاهد بوده و از آن رنج ميبريم (مقاله دهم).
3) ارتقاي سطح رفتار اجتماعي و آموزش آن، در کشور ما متولي ندارد. آموزش رفتار اجتماعي از قبيل آداب پاسخگويي به تلفن، ايستادن در صف، آداب زيارت و ... نه در کتب دانش آموزان جايگاه مشخصي دارد، نه در رسانه ملي و نه در جايي ديگر. حتي مفهوم رانندگي در ايران درست تعريف نشده است. چون اين امر جمعي يک کار فردي تلقي ميشود شيوهاي از خود ابداع کرده و نامش را رانندگي گذاشتهايم. (مقالات يازدهم و دوازدهم)
4) هر وسيلهاي که به جامعه ما پا گذاشته، بدون آموزش فرهنگ استفاده صحيح، به امان خدا رها شده است که نمونه آن نحوه استفاده از اينترنت و موبايل و غفلت از پيامدهاي استفاده «نادرست» از آنها در تنزل رفتارهاي اجتماعي است. هويت پنهان در اينترنت براي بسياري از ما حرمت شکستن حرمتها را شکسته است (مقاله سيزدهم).
چندين موضوع ضروري ديگر چه در زمينه رفتار مسئولان و چه رفتار مردم باقي است که اميدوارم به فضل الهي در فرصت ديگري به آنها بپردازم. چنانکه پيداست آنچه در اين مقالات مطرح شده، تنها ناظر به آسيبهاست و نافي دستاوردهاي بزرگ و تلاشهاي پرثمر مسئولان و مردم در طول سي سال گذشته که همه از آن آگاهيم نيست.
اگر تنها دستاورد اين مقالات نکتهاي باشد که چندين نفر از جوانان امروزي به بيانهاي متفاوت به طور شفاهي و يا از طريق ايميل با نويسنده در ميان گذاشتهاند مرا کفايت ميکند: «اين مقالات اين نکته را روشن کرد که نابسامانيهاي کشورمان از دخالت دين در اداره کشور نشأت نميگيرد بلکه از غفلت از برخي دستورات ديني ناشي ميشود».
از همه خوانندگان داخل و خارج از کشور که در طول اين مدت نويسنده را مورد لطف قرار داده و نيز کساني که با تذکرات، نکات، انتقادات و مشارکت در بحث بر غناي مقالات و آگاهي نويسنده افزودهاند صميمانه قدرداني ميکنم.