به گزارش تابناک و به نقل از خیریه همت، یکی از دوستان امین موردی را معرفی کردند، برای اطمینان بیشترخودم، بعد از پایان ساعت کار باهم قرار گذاشتیم و سرزده خدمتشان رسیدم. خانم م.س ساکن حومه شهر ری، دارای چهار فرزند که همسرش سه روز مانده به فروردین ۹۱ فوت کرد.
پدر مرحوم خانواده وقتی که سلامت بود چند سال راننده پایه یک بود. زمانی برای کسب روزی بیشتر خانه کوچکشان را فروخته بود تا با شراکت یکی دو نفر از همکاران یک ماشین باری بخرد. چندی بعد از خرید ماشین یک روز پلیس ماشینش را توقیف می کند و بعد کاشف بعمل می آید که این ماشین قبل از معامله دزدی بوده ! و دیگر خبری از شرکاء نمی شود.
تنها سرمایه اش از بین می رود. او سکته مغزی می کند و تا مدتها بعد از آن تشنج می کرد اما وضعیت برای پدر زمانی غیر قابل تحمل می شود که علی پسر بزرگشان در اثر حادثه ای دچار شوک شد و به کمارفت. او ۳٫۵ ماه در کما بود، همین مدت کافی بود تا عضلاتش خشک شود، ریه و کلیه هایش آسیب ببیند و هوشیاری اش سلب شود؛ شبیه یک مجسمه زنده که فقط عذاب می کشد.
او هفت ماه را در بیمارستان گذراند و با چکاپ هایی ویژه و داروهایی که هر سه چهارماه یکبار حداقل ۹۰۰ هزار تومان بود مرخص شد. هنوز سوراخی را که روی گلویش ایجاد کرده بودند جراحی نکرده اند.
وقتی ما به خانه شان رفتیم، علی را روی یک صندلی نشانده بودند، دستهایش که خشک شده با تمرین های خواهرش تا جلوی سینه پایین آمده بود. سرش را مدام بالا و پایین می برد، تمام مدتی که آنجا بودیم فقط یک بار نجوایی غیر قابل فهم داشت. او توان حرکت و ایستادن روی پا ندارد و هم به لحاظ ذهنی و هم جسمی کاملا آسیب دیده است. از خواهرش پرسیدم هیچ عکس العملی ندارد؟ گفت فقط گاهی وقتی من و مادر می آییم خانه خوشحال می شود و نجوایی دارد.
پدر هرطور بود با کارگری و مادر با پرستاری در منزل دیگران نمی گذاشتند در درمان علی وقفه ای اتفاق بیفتد، هرچند سفره خانواده خالی باشد و دو خواهر و برادر کوچک دیگر نیز تلاششان را در نگهداری از برادرشان در خانه می کردند.
به قول خانم م.س؛ آخر غصه علی باعث بیماری شبیه آلزایمر برای پدر شد، و آخرین بار که خانه را ترک کرد تا سه روز همه را چشم به راه گذاشت و بعد از سه روز خبری از پیدا کردن جسدش یکباره امیدشان را…
دو دختر معصوم و پسر جوان خانواده، که چهارماه از اتمام سربازی اش مانده و به خاطر نداشتن کرایه چند روز یکبار به خانه می آید، هنوز غم از دست دادن پدر را در چهره داشتند و با سکوت بغض خشکشان را فرو می بردند.
پدرشان هفت سال بیشتر بیمه پرداخت نکرده، بنابراین حقوق و بیمه درمانی ندارند.یک ماه بعد از فوت پدر دوباره جستجوی کار را آغاز کردند،مادر و دختر بزرگتربا آگهی روزنامه در آشپزخانه یک بیمارستان در جنوب تهران کار پیدا کردند، اگر حقوقشان را روی هم جمع کنیم هنوزحقوق۲ الی ۳ماه دیگر لازم است تا بتوانند بدهی دفن و کفن پدر را بدهند!در طول روز دختر کوچکتر پیش برادر بیمارش می ماند.
از زمانی که پدر فوت کرده، تزریق های ماهیانه علی به تاخیر افتاده، این برای او بسیار خطرناک است.
مشکلی که فعلا همه آنها از آن در هراسند، نگرانی از پایان قرارداد مسکن شان است که صاحبخانه تا ۱۵ مرداد بیشتر نمی تواند صبر کند، چون یک ماه است که موعد اجاره خودش نیز سر آمده است و قصد سکونت در همین منزل را دارد. در محل سکونت فعلی شان ۳ میلیون تومان پیش و سیصد تومان اجاره می دادند، با درنظر گرفتن چهار ماه اجاره عقب افتاده شان ۱ میلیون و هشتصد هزار تومان تا آلان برایشان باقی مانده، در حالی که فراهم کردن بدترین خانه ها نیز اکنون با این پول پیش، به خاطر عدم توان پرداخت اجاره،غیر ممکن است.
غیر از موضوع داروهای ضروری علی و نداشتن مسکن، دختر بزرگتر نیز حدود یکسال است که عقد کرده، هرچند احتمالا بخاطر فوت پدر دوست ندارد بزودی به خانه همسرش برود، اما مادر از نداشتن امکان تهیه چند وسیله ضروری برای دخترش نیز بسیار نگران است.
برای مشکلات ضروری و فراوان این خانواده چه می توانیم بکنیم؟ برای چشم هایی که تر می شدند و نگاهشان را از حیا می دزدیدند؟ برای مادر صبور و مهربانی که بنیه کار کردن ندارد و به قول همکارش، هرکاری در آشپزخانه می کند به نفس تنگی می افتد، برای زن آرامی که بعد از هرچند جمله که می گفتیم، می گفت: توکل به خدا!
من از صبر این خانواده شرمنده شدم و از سختی هایشان به شدت آزرده شدم، و بسیار نگران، که آیا ما می توانیم برای هیچیک از مشکلات این خانواده کاری بکنیم؛ می گویم: توکل به خدا!
رفقا هــــــــــمـت کنیم…
تذکر مهم:
در صورت عبور کمکهای اهدایی از سقف مورد نیاز، در موارد خیر بعدی صرف خواهد شد.
از همراهی و همت شما سپاسگذاریم.
شماره کارت
7825 4471 9914 6037
شماره حساب
010-2396820-008
شماره شبا
IR94 0170 0000 0010 2396 8200 08
(به نام : مهدی قمصریان) (بانک ملی)