«کاندیداتوری برای ریاست جمهوری لیاقت میخواهد»؛ این جمله، یکی از نادرترین جملاتی است که ممکن است، یک سیاستمدار ایرانی ـ که از وی درباره حضور یافتن یا نیافتنش در انتخابات ریاست جمهوری میپرسند ـ آن را بر زبان آورد.
به گزارش «تابناک»، علی اکبر صالحی، وزیر خارجه ایران در پاسخ به این پرسش که کاندیدای رئیسجمهوری میشوید، گفت: «آیا به من میآید که کاندیدای ریاستجمهوری شوم؟ و افزود: «کاندیداتوری برای ریاست جمهوری لیاقت میخواهد». این جمله بدان معناست که وی بر این باور است که البته خاضعانه در حد ریاستجمهوری نیست.
این را بگذارید در کنار برخی از سخنان، همچون این سخن که فردی ناشناس گفته است: «اگر اصولگرایان به اجماع نرسند، من میآیم»؛ یا آن دیگری که «اگر اصلاحطلبان نیایند، من میآیم»؛ یا فلان گروه سیاسی که از همین اکنون کاندیدای خود را هم معرفی نموده و منتظر پردهبرداری از وی هستند، تا در روزی که لازم است، این کاندیدا را قربانی پستی از کابینه احتمالی بکنند.
اما مگر کاندیداتوری برای ریاستجمهوری لیاقت میخواهد؟!رئیسجمهور، شخص اول اجرایی مملکت و همچنین نماینده یک ملت در عرصههای جهانی است. لیاقت داشتن برای چنین پستی به غیر از صلاحیت داشتن است. زمانی است که چندین نفر صلاحیت لازم برای رئیسجمهور شدن را دارند؛ اما این صلاحیت، تنها شرط لازم برای ریاست جمهوری است، نه شرط تمام. به همین دلیل، فرق است بین صلاحیت و لیاقت. فردی لیاقت ریاست جمهوری را دارد که افزون بر داشتن صلاحیت، از این پست اعتبار بگیرد و به آن اعتبار بخشد.
برخی از اشخاص که پستهای گوناگونی را در کشور تجربه کردهاند، همه اعتبار خود را از پست سیاسی یا اجرایی خویش گرفتهاند و تا مدتها با همان اعتبار بازی کرده و البته ناگفته نماند اعتباری به آن پستها ندادهاند.
زمانی که رئیسجمهور، عصاره انتخاب یک ملت و نماینده آن است، تنها از اعتبار پست عالیترین مقام اجرایی کشور، اعتبار گرفته و استفاده یکطرفه میکند؛ بنابراین و طبیعتا آن بالاترین پست، تضعیف میشود و پستی که بناست، عصاره یک ملت را به دنیا معرفی کند، به گونهای میشود که هر کس ادعا میکند، ممکن است کاندیدای آن شود.
طبیعی است که این مسأله در تضاد با حق انتخاب شدن و انتخاب کردن نیست. مسأله اصلی، وزن و اعتبار پستی است که لازم است هم از اعتبارش استفاده شود و هم به آن اعتبار داده شود.
از سوی دیگر، این لیاقت داشتن برای تصاحب پستی در حد ریاستجمهوری، پیامدهایی هم دارد؛ بدین معنا که یک فرد سیاسی ـ که خود را در حد کاندیدای ریاست جمهوری میبیند ـ باید محاسبات بسیاری کند، مبنی بر این که پس از قدرت گرفتن و ناکامی احتمالی، مدعی نشود که نگذاشتهاند کار کند و به اصطلاح امروزی جا بزند؛ باید یاد بگیرد که مصلحت یک کشور با این همه جمعیت را نمیتوان خرج لجبازی کرد؛ باید یاد بگیرد که کار مملکت یا او یا هیچ کس نیست، بلکه منفعت شخصی رئیسجمهور باید بارها فدای منفعت ملی و کشور شود؛ باید بیاموزد شکست برخی برنامههای کشور ـ که در نهادهای دیگر پیگیری و اجرا میشود ـ ناکامی و شکست اوست و نیز یاد بگیرد رئیسجمهور در هیچ یک از برنامههای ملی کشور، فرد جناح خاصی نیست.
چنین فردی باید بیاموزد همیشه رئیسجمهور همه ایرانیان است، نه اینکه تا برههای رئیسجمهور عدهای باشد و زمانی که منفعتش به دست آمد، خود را رئیسجمهور برخی دیگر بداند. رئیسجمهور ایران، هیچ گاه ریاستجمهوری ایران را هزینه مانورهای بینالمللی و بیسود نمیکند.
و خلاصه آن که کاندیدای لایق آن است که وقتی در درون این نظام بالا آمد، چندی بعد بر امواج هیجانات سوار نشود و چهره اپوزیسیون به خود نگیرد؛ اپوزیسیونی که البته گدایی رأی کند و البته هیچ کس تاریخ را فراموش نمیکند؛ سخن درست همین بس که گفته شد، «ریاست جمهوری لیاقت میخواهد».