صحنه سرقت مسلحانه از بانك ملت مشهد از سوي دزدان فريبكار كه تپانچه پلاستيكي همراه داشتند، بازسازي شد. يكي از كارمندان اين بانك عضو پنهان اين باند دزدي بود كه در بازسازي سر به زير انداخته بود تا چشم در چشم همكاران قديمياش نشود.
به گزارش ايران ساعت 15/7 صبح 28 اسفندماه سال گذشته دو دزد مسلح وارد بانك ملت طرق شدند. اين در حالي بود كه دو تن از همدستانش به بهانه كارهاي بانكي وارد ساختمان شده و منتظر كليدخوردن عمليات سرقت بودند.
اين چهار مرد خطرناك در داخل بانك اسلحههايشان را به سمت كارمندان گرفتند و با داد و فرياد از همه خواستند تسليم شوند. سپس همه را در سرويس بهداشتي بانك زنداني كرده و بيش از 100 ميليون تومان پول را برداشته و فراري شدند. با اين سرقت مسلحانه تيم ويژهاي از پليس آگاهي مشهد به اقدامات تخصصي و اطلاعاتي پرداخت و توانست اين دزدان مسلح را كه تصور ميكردند هيچ سرنخي از خود برجاي نگذاشتهاند، يكي پس از ديگري دستگير كنند.
بازسازي صحنه سرقت از بانك
ساعت 30/8 صبح 31 تيرماه سال جاري اين چهار تبهكار كه دستبند آهني روي مچهايشان ديده ميشد به بانك ملت طرق انتقال يافتند و در برابر دوربين فيلمبرداري پليس و در حالي كه بازپرس صبوري و تيم تحقيق حضور داشتند به بازسازي صحنه سرقت پرداختند.
سركرده اين باند كه اميرحسين نام دارد و 33 ساله است در برابر دوربينهاي پليس به نمايش چگونگي سرقت پرداخت و گفت: از يك سال پيش در مغازه پدرم كه نزديك اين بانك بود كار ميكردم. در اين مدت براي انجام امور بانكي بارها به اين شعبه بانك ميآمدم و حتي با يكي از كارمندان بانك آشنا شدم و با وي دوستي عميقي پيدا كردم.
آنقدر رابطهام با وي خوب شده بود كه بعدازظهرها نيم ساعت پيش از شروع ساعت كار به نزد وي ميرفتم و در پايان ساعت كاري وي را تا خانهاش ميرساندم.
وي در ادامه گفت: پدرم در اسفندماه سال گذشته بدهي سنگيني داشت و همين مسئله وي را بشدت دچار استرس كرده بود. بخاطر همين نقشه سرقت از بانك در ذهنم شكل گرفت.
چند روزي با كارمند بانك مشورت كردم و اطلاعاتي درمورد تجهيزات ايمني و امنيتي بانك به دست آوردم ابتدا قرار بود عصر 27 اسفندماه دست به سرقت بزنيم. همه نقشه را كشيده بودم و قرار بود دو تن از دوستانم به نامهاي عباس و امير نيز در اين سرقت ما را همراهي كنند اما وقتي با يك پرايد نقرهاي به محل رفتيم، بخاطر حضور گشت پليس از سرقت صرفنظر كرديم و به همين دليل صبح روز بعد اين نقشه را عملي كرديم.
اين تبهكار در ادامه گفت: موضوع را همان شب با كارمند بانك در ميان گذاشتم و ساعت سرقت را به وي اطلاع دادم.
صبح بود. وقتي در بانك توسط يكي از كارمندان باز شد با يك موتوسيكلت به آنجا رفتم و آن را در گوشهاي پارك كرده و در حالي كه صورت خود را با كلاه كاسكت پوشانده بودم و يك كلت پلاستيكي و يك شوكر همراه داشتم وارد بانك شدم.
عباس 24 ساله ديگر عضو اين باند سرقت مسلحانه نيز در بازسازي صحنه سرقت گفت: من پشت سر امير وارد بانك شدم. صورتم را با شال پوشانده و يك چاقو همراهم بود. بعد از مخفي شدن در پشت باجه كارمندان بانك كه وارد ميشدند را زمينگير ميكردم و آنها را به داخل سرويس بهداشتي كه در انتهاي بانك قرار داشت ميكشاندم.
در ادامه در گاوصندوق و دستگاه خودپرداز توسط كارمند بانك كه دوستمان بود و اسلحه را روي سر وي گذاشته بوديم باز شد و وي پولهاي داخل آن را در ساكي كه در دستم بود ريخت.
امير ديگر دزد نقش خود را نگهباني دانست و گفت: من بيرون از بانك داخل پرايد نشسته و اگر خطري پيش ميآمد به دوستانم كه داخل بانك بودند خبر ميدادم.
وحيد 27 ساله نقش جالبي داشت. وي نيز گفت: جلوي كلانتري طرق ايستاده بودم تا در صورت اعزام پليس بلافاصله به ساير همدستانم كه داخل بانك بودند اطلاع دهم.
سردسته باند در ادامه گفت: پس از سرقت با پرايد كارمند بانك از آنجا فرار كرديم و خودرو را جلوي سازمان نظام وظيفه رها و سواربر پرايد نقرهاي كه از قبل آنجا گذاشته بوديم به سمت خانههايمان رفتيم. ساک پولهادست امير بود وي سر ما كلاه گذاشت و گفت كل پولها 40 ميليون
بوده است.
موسي كارمند بانك كه در بازسازي صحنه حضور داشت و سعي ميكرد چهرهاش را در برابر همكاران قديمياش پنهان كند گفت: قبول دارم اشتباه كردم. نبايد اسير وسوسههاي اميرحسين ميشدم. كاش بعد از سرقت همه چيز را به مسئولان بانك ميگفتم.