
در میان نامهای ماندگار تاریخ دفاع مقدس، نام «حسین لشکری» همواره از درخشانترین نامهای فهرست بلند و نورانی نسل حماسه و فداکاری است. او خلبانی شجاع و مؤمن بود که در راه دفاع از میهن اسلامیاش با دشمن متجاوز جنگید و سالهای اسارت او نمونهای افتخارآفرین از وفاداری یاران انقلاب شد.
این مجاهد نستوه که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی به «سید الاسرا» لقب گرفت، قدیمیترین آزاده ایران اسلامی بود که با بردباری و تحمل رنجها و مشقات فراوان در مدتی نزدیک به بیست سال در سلولهای انفرادی و اردوگاههای رژیم بعث عراق، تابلوهایی از ایمان و معنویت و مقام رضا و تسلیم در برابر امتحانات الهی را برای ما به نمایش گذاشت.
امیر سرتیپ خلبان حسین لشکری در سال ۱۳۳۱ در قریه ضیاآباد از توابع قزوین به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۱ وارد نیروی هوایی شد و در سال ۱۳۵۶ با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل از دانشگاه خلبانی شد.
با آغاز جنگ تحمیلی به خیل مدافعان کشور پیوست و پس از انجام دوازده مأموریت هوایپمای وی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیما شد که نهایتاً در خاک دشمن به اسارت نیروی بعث عراق درآمد.
سه ماه اول دوران اسارت در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت هشت سال با حدود شصت نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد.
پس از پذیرش قطعنامه، وی را از دیگر دوستان جدا کردند و بخش دوم دوران اسارت ده سال به طول انجامید.
وی پس از شانزده سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال بعد در هفدهم فروردین ۱۳۷۷ به خاک مقدس وطن بازگشت.
او که لحظهای از پاسداری از خط شهدا و آرمانهای انقلاب غافل نشد، در یکی از گفتوگوهای خود در رابطه با مقابله جدید استکبار جهانی با نظام جمهوری اسلامی در حوزه انرژی هستهای یادآور شده است:
این مسأله هستهای خیلی شبیه قضیه جنگ است، ما باید این جنگ را ببریم. هیچ کشوری دلش به حال ما نسوخته است. ما باید این علم را داشته باشیم، این نقطه جایی است که اگر الان کوتاه بیاییم، وابستگی ما دوباره به غرب شروع میشود، باید بایستیم و مقاومت کنیم و پیروز شویم.
در نهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس (۲۴ آبان ۱۳۸۴)، به پاس روایت خاطراتش در کتاب «۶۴۱۰»، رتبه اول گروه «خاطرات خودنوشت» را از آن خود کرد. این اثر، شامل خاطرات امیر حسین لشکری، از دوران جنگ تحمیلی و اسارت است که در سال ۱۳۸۳، توسط سازمان عقیدتی ـ سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است.
خلبان شهید لشکری، پس از تحمل رنجها و مصائب نزدیک به دو دهه اسارت و تنها یک دهه پس از آزادیاش از زندانهای ارتش بعث عراق نوزدهم مرداد در هجدهم مرداد ۱۳۸۸ بر اثر عارضههای ناشی از اسارت به شهادت رسید و در قطعه ۵۵ بهشت زهرا (س) در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.
خلبان آزاده شادروان حسین لشکری در دوران اسارت خویش سالها به دور از چشم نیروهای صلیب سرخ و بدون آنکه خبری از او در اختیار خانوادهاش گذاشته شود، غریب و تنها بود و در سال ۱۳۷۴ یعنی نزدیک به پانزده سال پس از اسارت، نخستین نامهاش را برای خانواده و همسرش فرستاد.
متن نامه به این شرح است: اولین نامه به ایران برای همسرم
(۱۳ /۳/ ۱۳۷۴) ـ ۱۹۹۵/۶/۴
به نام خدا
همسر عزیزم سلام، حالت چطور است. انشاءالله که خوب هستی. حال علی چطور هست و به یاری خدا او هم که خوب هست.
من این نامه را برای اولین بار برایت مینویسم. امروز ملاقات با نمایندهٔ صلیب سرخ داشتم و مشخصات مرا ثبت کرد و گفت که از این به بعد میتوانم نامه برایت بنویسم. من نمیدانم که چقدر این حرفها درست هست و ما میتوانیم نامه برای همدیگر بنویسیم ولی من هنوز شک دارم و اگر آن نامه به دست تو رسید، برایم آدرس محل زندگی خودت را بنویس تا نامههای بعدی را به آنجا بفرستم. از آنجا که نمیدانم هنوز آنجا هستید یا نه و در کجا منزل و مکان دارید، نامه را برای نیروی هوایی نوشتم. امید دارم که آنها هم سعی بکنند و به دست شما برسانند.
خودم هم باور ندارم که نامه مینویسم. وضعیت من معلوم نیست و تو شرعاً و عرفاً اجازه داری که اگر خواستی ازدواج بکنی، میدانم که خیلی سخت هست ولی چاره چیست، در تربیت علی کوشا باش و من راضی به راحتی و آسایش شما هستم.
حسین لشکریهمسر صبور این خلبان آزاده نیز در پاسخ به این نامه این گونه نوشت:
به نام خدا
حسین عزیزم سلام، حالت چطور است؟ نامهات رسید و خیلی خوشحال شدم. پس از ۱۶ سال حیرانی و بیخبری از تو نامه دریافت کردم. نامهات خیلی خشک بود، نمیدانم روزگار چطور برایت میگذرد. من ۱۶ سال در اوج بیخبری برای تو صبر کردم و با مشکلات زندگی مبازه کردم و تو خیلی راحت مینویسی بروم و ازدواج کنم. بنیاد شهید از سالها قبل و همچنین بعضی از اقوام گفتند بروم و ازدواج کنم گرچه تو نوشتی مخیر هستی ولی وقتی خودم فکر میکنم که در این میان علی را داریم، او موجودی بیگناه است، چه تقصیری دارد که باید سرنوشت ناپدری را داشته باشد، من هم وقتی در میهمانیهای فامیل میبینم که هر کس با شوهرش هست و من تنها هستم به این مسئله فکر میکنم، آیا میتوانم ازدواج کنم یا نه؟ ولی چهره معصوم و بیگناه علی را میبینم. آیا سرنوشت برای او چه نوشته است لذا از ازدواج پشیمان میشوم. زندگی برایم سخت شده ولی چه باید بکنم سعی خودم را میکنم، تو هم دعا کن و از خدا کمک بخواه. ناراحت نشوی من هم احساس دارم.
قربانت ـ منیژه لشکریو اما یکی دیگر از نامههای شهید لشکری نیز خواندنی است به ویژه آنجا که پس از گذشت سالها غربت و در اوج تنهایی و رنج دوران سخت اسارت، هنوز تاریخ تولد نخستین فرزندش را به یاد دارد و جشن تولد او را تبریک میگوید. با هم این نامه را میخوانیم:
همسر عزیز و صبورم، سلام. نامهٔ تو را دریافت کردم. بسیار خوشحال شدم. حال من خوب است و دعاگوی شما هستم.
سال نو و عید نوروز را به شما تبریک میگویم.
پنج قطعه عکس میفرستم. مواظب خودتان باشید. میدانم سخت است. ولی چه باید کرد؟ خدا این طور خواسته. ما هم صبر میکنیم. هر وقت دلتنگ شدی، نماز بخوان، قرآن بخوان و توجه به خدا بکن، خدا صبر میدهد. انشاءالله همدیگر را میبینیم.
تاریخ تولد علی ۹ /۲ /۱۳۵۹ میباشد. شانزدهمین سالگرد تولدش را به او تبریک بگو.
همسرت ـ حسین لشکری ۲۸ /۱۲/ ۷۴------------------------------------
منبع: کتاب ۶۴۱۰ / نشر اجا / چاپ سوم ۱۳۸۷ ص ۱۹۷