بازدید 19366
۲

نگاه شما: امنیت اجتماعی یا امنیت ابتذالی؟

کد خبر: ۲۶۴۲۱۸
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۳ 11 August 2012
عصر روز جمعه ۲۳ /۴/ ۹۱ برای زیارتی دو روزه رهسپار مشهدالرضا شدم. صبح شنبه پیاده برای زیارت به راه می‌افتم. باید از «پنج راه» مشهد بگذرم. اینجا در نزدیکی صحن آزادی! حرم مطهر است. در گوشه‌ای از رضای پیاده‌رو، گروهی در هم تنیده‌اند! سرک می‌کشم. یک جوان روی زمین نشسته و با سه برگ مقوایی در اندازهٔ کارت‌های عابر بانک، بازی می‌کند و آن‌ها را جا به جا می‌کند و به یکباره روی زمین پخش می‌کند.

پشت یکی از این برگ‌های مقوایی هاشور خورده و دو تای دیگر آن سفید است. یک نفر از آن طرف می‌گوید میانی، کارت را برمی‌دارد و همان کارت هاشور خورده است؛ سی هزار تومان دریافت می‌کند!

به همین سادگی و به همین خوشمزگی! برق شادی در چشمان بعضی‌ها دیده می‌شود. بازی از سر گرفته می‌شود. دیگری می‌گوید، کناری! درست درنمی‌آید! پنجاه هزار تومان باید بپردازد. چندین بار این عمل تکرار می‌شود.

جوانی که کنار من ایستاده و ظاهر مرتبی دارد، کارت را برمی‌دارد و با برگرداندن گوشه کارت ـ مثلا ـ نشانه می‌گذارد! بازی گردان بی‌آنکه نشانه را از بین ببرد کارت‌ها را جا به جا می‌کند و همین جوان بدون اجازه و یا خواست من کارت را برای من در مبلغ صدهزار تومان برمی‌دارد و بازی گردان خود‌پرداز، صدهزار تومان پیش روی من قرار می‌دهد.

هاج و واج نگاهشان می‌کنم. پافشاری می‌کند که بگیر! و من سر باز می‌زنم. بازی گردان می‌گوید، باید معلوم شود که ایشان صدهزار تومان دارد یا نه؟ ناراحت می‌شوم. می‌گویم دارم، ولی پول نجس و حرام نمی‌خواهم! بی‌هیچ دلواپسی و نگرانی از برخورد مأموران مبارزه با این جر‌م‌های بزرگ بازی ادامه می‌یابد.

صحنه راترک می‌کنم. به راه ادامه می‌دهم. هنوز دو سه گام برنداشته‌ام که گروهی دیگر از جوانان را می‌بینم که با فاصله از هم ایستاده اند و فروش «پاسور و مشروب و فیلم‌های ویرانگر و...» را در گوش رهگذران ـ که بیشترشان زایر غریب امام غریبند ـ زمزمه می‌کنند! و شگفت آور آنکه رهگذران را به خرید تشویق می‌کنند!

به سوی حرم آقا پر می‌کشم. پیش از ورودی حرم یک دستگاه ماشین پلیس دیده می‌شود. چند مأمور پلیس داخل ماشین در حال گفت‌وگو هستند. با خود می‌اندیشم که لابد به فکر چاره‌اندیشی و نحوه برخورد هستند! اذن دخولی می‌گیرم و وارد می‌شوم.

پس از سلام و نماز و زیارت به زاویه‌ای آرام می‌اندیشم. ناخودآگاه به رواق امام خمینی کشیده می‌شوم. جناب فرحزاد بر فراز منبر از خوش بینی و امیدواری در زندگی سخن می‌گوید و ادامه می‌دهد که حتی اگر گناهکاریم باید از خدا بهترین‌ها را بخواهیم تا نصیبمان شود. با خود می‌گویم، حتما این افراد سخن استاد را به گوش جان دریافته‌اند.

نماز ظهر و عصر برپا می‌شود و به اقامتگاه برمی‌گردم. آنی آرام ندارم و ذهنم سخت درگیراست. عصر همان روز، دوباره به سوی حرم راه می‌افتم. از همان میدان باید بگذرم.‌‌ همان جوانان فریب خورده ـ که زیادشده‌اند ـ دیده می‌شوند.

دورمیدان می‌گردم جا به جا ایستاده‌اند و به بازار پررونق خود مشغول! از کارت بازی خبری نیست. عجیب آنکه‌‌ همان جوانی که صبح دلسوزانه! کارت صدهزار تومانی شانس رابرای من برداشت، اکنون ترک موتوربازی گردان در گوشه میدان جاخوش کرده است. تازه می‌فهمم که اینان دست در یک پیاله نجس دارند. خدا می‌داند که با همین نمایش تمرین شده گوش چند نفر را بریده‌اند والان هم گروهی درمیدان جولان می‌دهند.

به قول جناب مولانا: صد هزاران دام و دانه است ‌ای خدا/ ما چو مرغان حریص و بینوا «سن این افراد به سختی به بالای ۲۵ می‌رسد و تعدادشان در این میدان کمتر از بیست نفر است!

چگونه ممکن است این قدر آزادانه گردن کشی و هنجارشکنی در سایه علی بن موسی الرضا انجام دهند؟ خوب که نگاه می‌کنم، می‌بینم چند نفر موتورسوار نیز اینجا و آنجا ایستاده اند و آماده اند تا درچشم به هم زدنی کالای درخواستی! را به صحنه بیاورندو یا همدستان خود را از دسترس دور نگه دارند. پل ارتباطی این افراد، بیشتر سوت دهنی است. با یک سوت همهٔ نگاه‌ها برمی‌گردد. دور زدن و درنگ‌های من ظاهرا به مذاقشان خوش نیامده است.

چند نفری از آنان به من نزدیک شده و مرا در نظر دارند. نگاه تهدیدآمیزشان را روی بدنم کاملا حس می‌کنم. اینجا آزادی مفهومی دیگر یافته است! کامل مردی ـ که با جابه جایی مسافر با موتورسیکلتش امرار معاش می‌کند و در گوشه‌ای از میدان ایستاده به من می‌گوید، اینان همدست و خطرناکند و اینجا از ناامن‌ترین مناطق مشهدالرضاست.

خودم را به صحن آزادی می‌رسانم. احساس امنیت می‌کنم. برای جماعت به صحن رضوی می‌روم. جناب سرلک بر فراز منبر از دعا و توکل سخن می‌گوید! بعد از نماز مغرب و عشا به اقامتگاه برمی‌گردم. ساعت ۴۵/۲۲ تلویزیون را روشن می‌کنم تا اخبار استان خراسان رضوی را ببینم.
خیلی جالب است نخستین و مهمترین خبر این است: فرمانده نیروی انتظامی استان گفت: از دو روز پیش طرح ارتقای امنیت اجتماعی را آغازکردیم! به راستی نتیجهٔ این طرح‌های مقطعی و هرازگاهی چیست؟ چرا در اندیشه امنیت پایدار در جامعه نیستیم؟ پاکسازی همیشگی این میدان در نزدیکی حرم امن امام هشتم مگر چقدر نیرو می‌‌خواهد؟ چرا باید این همه احساس امنیت و آزادی برای این جوانان فریب خورده فراهم شود؟ بی‌هیچ تردید یکی از عوامل اصلی چنین مفاسدی رشد روزافزون بیکاری است، اما یک عامل مهم دیگر برخورد ضعیف دستگاه‌های پلیسی و قضایی است، وگرنه صرف بیکاری و نیازمندی دلیل ابتذال وحرام‌خوری علنی نیست! درگوشه گوشه پنج راه مشهد، ابتذال به رخ دختران و پسران کشیده می‌شود و به همین سادگی، جامعه در مسیر تخریب بنیان‌های اخلاقی قرار می‌گیرد. من این بیت جناب حافظ را از بان حال پلیس و دستگاه‌های مسئول می‌بینم که:  

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش      هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت                 

فرستنده: جواد عبداللهی پور ـ قم   
     

مخاطبان محترم می توانند مطالب دلخواه خود را در موضوعات مختلف، به آدرس negaheshoma@tabnak.ir ارسال نمایند.

مخاطبان محترم برای ارسال مطالب خود باید چند نکته  را در نظر داشته باشند:

1. این قالب جدید برای ارائه و معرفی «نگاه بییندگان به تمام موضوعات» می باشد.

2.مطالب اختصاصی یا گردآوری شده می تواند در قالب: ایده ، فیلم، عکس، گزارش تحلیلی، گزارش خبری، کاریکاتور و... باشد.

3. مطالب ارسال شده حتی الامکان با ذکر نام و نام خانوادگی فرستنده باشد.

4. موارد ارسالی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین جاری نداشته باشد.

5. مطالب ارسالی به زبان و فونت فارسی باشد.

6.مطالب ارسال شده حتی الامکان حاوی اطلاعات دقیق باشد.

مشخصات فنی

1. از ارسال تصاویر در متن فایلهای word خودداری شود.

2. حجم فایل تصویری ارسالی( به صورت gif یا jpg ) بیشتر از 5 مگابایت نباشد.

3. حداکثر حجم فایل صوتی یا ویدیو پنجاه مگابایت باشد. (نوع فایل: wmv,  flv, wav, mp3, wma)
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
خرید چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳۸
انتشار یافته: ۲
جانا سخن از زبان ما می گویی! اما فعلا پلیس وظیفه مهم تری برای برخورد با بدحجاب های ان منطقه دارد و لذا مزاحم نشو!!
وظیفه ذاتی و همیشگی پلیس برخورد باجرایم مشهود است .چگونه می شود فقط بااجرای باصطلاح طرح ودر مدت محدود وباسیاست شل کن سفت کن به انجام وظیفه پرداخت آن هم اگر واقعا اجرا شود.لذا باید گفت جانا سخن از زبان ما می گویی.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # توماج صالحی # خیزش دانشجویان ضد صهیونیست # روز معلم