واکنش رئیسجمهور کشورمان به مرگ رئیسجمهورِ بیمار شمالیترین کشور آمریکای جنوبی، اینقدر دور از باور است که احتمالا تا مدتها نقل محافل گوناگون خواهد ماند؛ اما از آن عجیبتر، هنگامی است که هیأت دولت، در قامت نخبگان قوه اجرائیه تصمیم میگیرند امروز را «به پاس قدرشناسی از هوگو چاوز» و «به احترام ملت این کشور» در سراسر ایران عزا اعلام کنند!
به گزارش «تابناک»، بامداد امروز «هوگو رافائل چاوز فریاس»، رهبر انقلاب بولیواری و رئیس جمهور ونزوئلا پس از مدتی تحمل درد و رنج بیماری درگذشت و به فاصله اندکی از این رخداد، جانشین قانونی وی تعیین شد تا کشور ملقب به ونیز کوچک در عزای عمومی فرو رفته و پرچمهایش نیمه افراشته شود.
این اتفاق اما در کشور ما هم بازتاب فروانی داشت، چراکه بازتاب گسترده سفرهای رئیس جمهور کشورمان به ونزوئلا و بازدیدهایی که چاوز پس داده بود، از او یک چهره مشهور در میدان سیاست خارجی کشورمان ساخته بود؛ به ویژه آن که هر بار با استقبال بسیار گرم مسئولان وطنی و شخص احمدینژاد استقبال و بدرقه میشد.
این نمایههای بیرونی، نشان از دوستی پایدار رئیس جمهور کشورمان با همتای ونزوئلاییاش داشت؛ دوستی ناشناختهای که امروز، با مرگ وی رنگ و بوی دیگری یافت چراکه نه تنها احمدینژاد در پیام تسلیتی که به این مناسبت صادر کرد، چاوز را در قد و قامت اصحاب خاص دوران قرار داد، بلکه به ساعت نکشیده، خبر رسید که نخبگان قوه مجریه در قامت هیأت دولت، تصمیم گرفتهاند به مناسبت درگذشت این عزیز از دست رفته و برای احترام و شاید همدردی با ملتش، امروز را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کنند!
این اتفاق عجیب از این رو که شخص رئیس جمهور به هواخواهی دوستانش (خواه دوستان داخلی و خواه رفقای خارجی، خواه زنده و خواه بدرود حیات گفته!) مشهور شده، تا حدودی قابل رفع و رجوع است؛ اما مگر میشود مرگ رئیس جمهور یک کشور دیگر، هر چقدر هم که خوب، درستکار، استکبار ستیز و... باشد، کشور دیگری را در آن سوی کره خاکی متأثر کرده و عزادار کند؟
شاید بد نیست برای اینکه درک بهتری از ماجرا داشته باشیم، یک بار دیگر مفاهیمی را که در قالب عزای عمومی بیان میشوند، درآورده و بازخوانی کنیم؛ عزای عمومی یعنی چه؟
عزا و عزاداری بر خلاف آنچه برخی تصور میکنند، واژهای برگفته از شرع نیست که شناخت آن نیاز به تعریف شارع مقدس داشته باشد، بلکه واژهای است آیینی که نشان دهنده رفتار و مراسم خاصی است که در مواقع خاصی توسط اقوام و ملل گوناگون انجام میشود؛ آیینی که هر چند متفاوت، تقریبا در سراسر جهان برای سوگواری، گرامی داشت یاد و خاطره و در مرثیه و رثای از دست رفتگان برگزار میشود تا در کنار تسلی بخشیدن به بازماندگان، راهی به سوی کمال باز کند.
این ویژگی متعالی به ویژه در شریعت اسلام تأکید شده و از این روی، میتوان مفهوم عزاداری در کشورمان را تا اندازه بسیاری با فضیلت طلبی و کمال جویی همراه دانست؛ مفهومی عمیق و گره خورده با اعتقادات دینی که بایدها و نبایدهایی بر آن افزوده شده و در قالب مراسم، نوع پوشش، دعاها و مؤلفههای فراوان دیگری به خلق آیینی منجر میشود که عزا یا سوگواری نام دارد.
این در حالی است که با افزودن پسوند «عمومی»، عملا آیین ایرانی ـ اسلامیمان را در ظرف مکانی بزرگتری تصور کرده و به مراتب بر شاخصههای پیش فرض خواهیم افزود، چراکه مفهوم عزای عمومی در کشور ما نه با تغییر حالت پرچمهای برافراشته به نیمه افراشته، که به گونهای سنتی رقم خورده و در هر سطح و اندازهای که برگزار شود، نمودی کوچک از عزاداری بزرگ عاشورایی خواهد بود.
اکنون کافی است تا شاخصههای فوت رئیس جمهور یک کشور هم پیمان را چه در راستای انطباق با سوگواری و عزا در ایران و چه از نظر تعمیم دادن نتایج حاصله از آن به کل کشور، ارزیابی کرده و برای ریشهیابی تصمیم گرفته شده در هیأت دولت تلاش کنیم.
بسیار روشن است که مرگ چاوز در جامعه ایرانی، جدای از اشتراکاتی نظیر روحیه استکبار ستیزی و مقابله با آمریکا، مؤلفه دیگری برای متأثر شدن نخواهد داشت و البته این تأثر به آن اندازه نیست که در نگاه کلان و ملی قابلیت پرداخت داشته و توجیه کننده اقدام دولتمردان باشد، چراکه حتی منجر به عزادار شدن خود دولتمردان نیز نشده است، چه برسد که بتواند در سطح عمومی مطرح شود!
این در حالی است که دولتمردان قدرشناسی و همدردی با مردم ونزوئلا را به عنوان دو مؤلفه برای این تصمیم نام بردهاند، در حالی که هر دو اینها میتوانست در قالب یک پیام تسلیت از جانب بالاترین مقام اجرایی کشور محقق شده و برای نشان دادن آن نیاز به قلب واژه و مفهوم نبود.
اکنون کافی است از منظر اجرایی به تصمیم مدیران اجرایی کشور بنگریم تا در کمال ناباوری دریابیم که با اعلام عزای عمومی به مناسبت درگذشت هوگو چاوز، نه تنها تغییری در روز سپری شده ندیدهایم، بلکه ناخواسته یادآور رخدادهایی مانند زلزله تابستان آذربایجان شده و ابهاماتی پدید آورد که بد نیست دولتمردان در صدد پاسخگویی به آنها باشند.
به عبارتی بهتر، بد نیست که از رئیس جمهور و کابینه وی بپرسیم، چگونه است رویدادی مانند زلزله آذربایجان، منجر به اعلام عزای عمومی توسط ایشان نشده و در اوج انتظار عموم برای واکنش دولتمردان، در نهایت با یک روز تأخیر به عزای عمومی در سطح استان آذربایجان شرقی منجر شده و با پخش یک برنامه طنز در رسانه ملی، همین اندازه ابراز همدردی نیز مخدوش میشود؛ اما مرگ چاوز به سرعت در عالیترین سطح اجرایی کشور تعیین تکلیف میشود؟
چگونه است که واژگونی اتوبوس راهیان نور و جان باختن دانش آموزان بروجنی به عزای عمومی در سراسر کشور تبدیل نشده؛ اما سجایای اخلاقی رئیس جمهور فقید ونزوئلا در کلام رئیس دولت و تصمیم مدیران ارشدش نمود و بروز مییابد؟
چگونه است که درگذشت علمای بزرگ و سرشناس ملی، بروز اتفاقات دلخراشی مثل سوختن نوجوانان شین آبادی، غرق شدن مسافران اتوبوس دریایی در خلیج فارس، سقوط هواپیمای مسافربری در ارومیه و موارد متعددی از این دست به حوزه تصمیم گیری دولتمردان راه نیافته اما وخامت حال و بهبودی نسبی چاوز هر بار با واکنش رئیس جمهور روبهرو شده و سرانجام مرگ وی در چنین سطحی بازخورد میگیرد؟
شاید بهتر است بپرسیم ملاک اعلام عزای عمومی چیست؟ آیا این موضوع نیز نیاز به قانونگذاری در مجلس و بستن راه اعمال سلیقههای شخصی دارد یا میتوان معیاری برای آن در نظر گرفت؟ نکند خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی در آینده رقم خورده و به دنبال اعلام عزای عمومی برای فوت چاوز، همه چیز به قیاس منجر شده و جنجال آفرین شود!