چاوز یک روز پس از مرگ، بیش از هر چیزی مورد توجه روزنامههای ایران قرار گرفته است. بررسی شرایط اقتصادی کشور، انتخابات سال آینده و ادامه مذاکرات مربوط به مسأله هستهای، دیگر مطالب مهم امروز روزنامههای ایران هستند.
اقتصاد ایران و سیاهچاله تهرانروزنامه آرمان در تحلیل اوضاع اقتصاد ایران، پای سخنان محسن رنانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه نشسته است. وی در بخشی از این مطلب که با تیتر «گیر اقتصاد در میدان سیاست» منتشر شده است، نوشته: «برای سال ۱۳۹۲ تنها پیشبینی که میتوان کرد این است که دیگر پیشبینی نمیتوان کرد. او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله تکینگی دانست.
رنانی اضافه کرد: امروز اقتصاد ایران در میدان سیاست گرفتار شده است. یعنی سیاست، اقتصاد را آچمز کرده و اقتصاد، جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. در واقع دیگر برای اقتصاد ایران راه حل اقتصادی وجود ندارد. او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله «تکینگی» دانست.
وی در توضیح مفهوم تکینگی اقتصادی گفت: وقتی سیستمی خیلی در مرحله کهولت پیش رود و به آن توجه نشود و برای درمان این کهولت چارهای اندیشیده نشود و به مرحله بیبازگشتی برسد یعنی دیگر امکان اینکه آن را به وضعیتهای پیشین بازگرداند از دست برود و آینده آن نیز قابل پیشبینی نباشد مرحله تکینگی آغاز شده است. او دو شاخصی که با آن میتوان تکینگی را شناسایی کرد، چنین توصیف کرد: یکی بازگشتناپذیری سیستماقتصادی به وضع قبل و دوم نامعین بودن و غیرقابل پیش بینی بودن آینده سیستماقتصادی است. رنانی معتقد است شواهد عینی حاکی از این است که اقتصاد ایران وارد چنین مرحلهای شده است».
وی سپس در توضیح مفهوم تکینگی به سیاه چاله میپردازد و در مورد شهر تهران مینویسد: «تهران با ورود به مرحله تکینگی به یک سیاهچاله تبدیل شده است که همه چیز را در خود میبلعد و دیگر نمیتوان تغییر اساسی در ساختار و روند آن ایجاد کند. تهران هم جمعیت، هم سرمایهها، هم نخبگان و هم بودجههای کشور را در خود میبلعد. دولت نهم چقدر تشویق کرد و پاداش داد تا برخی کارمندان دولتی از تهران بروند اما بنا بر آمار رسمی در این سالها تنها چند هزار نفر استقبال کردند که با گرفتن تشویقها از تهران بروند اما در عوض سالانه دهها هزار نفر به تهران مهاجرت میکنند. اکنون دیگر نه در مورد ترافیک، نه در مورد آلودگی، نه در مورد جمعیت، نه در مورد فرسودگی شبکههای خدمات شهری و نظایر اینها در تهران تحولی نمیتوان ایجاد کرد. اگر واقعا تهران روی گسل زلزله باشد و احتمال زلزله بالا باشد چه میتوان کرد؟ هیچ؟ حتی نخواهند توانست پایتخت را از تهران ببرند، چون این به این معنی است که بخش بزرگی از سرمایههای تهرانیها که همان ارزش مستغلاتشان است را نابود خواهد کرد و قطعا با مخالفت تهرانیها رو به رو خواهد شد؛ به گونهای که هیچ دولتی جرات چنین اقدامی را نخواهد داشت. تهران نه میتواند به وضعیت گذشتهاش برگردد و نه آیندهاش خیلی قابل پیشبینی است. تصور کنید اگر امروز در اصفهان یا شیراز زلزله ۷ ریشتری بیاید میتوان تصور کرد که چه خواهد شد و نهایتا در کل کشور تحول خاصی رخ نمیدهد اما اگر یک زلزله ۷ ریشتری در تهران بیاید خیلی تحولات در کشور در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی رخ خواهد داد».
روزنامهها امروز سخنان معاون اول رئیسجمهور را در مورد نصف شدن کاهش قدرت خرید مردم مورد توجه قرار دادهاند. علاوه بر این قانون با اشاره به سخنان رحیمی در مورد نقش دو نفر در اختلال بازار پسته و با یادآوری ماجرای جمشید بسم الله، گفته است ظاهرا اخلال در بازار پسته، سختتر از اخلال در بازار ارز است. علاوه بر این سخنان الهام معاون رئیس جمهور در مورد گلههای همسرش از قیمتها نیز در بیشتر روزنامههای امروز منعکس شده است.
دکتر وحید شقاقی نیز در آرمان در مورد چرایی کاهش قدرت خرید مردم نوشته است: طرح هدفمندی یارانهها اگرچه خود به تنهایی تاثیرات بسیار سوئی در قدرت خرید مردم نگذاشت اما وقتی با کاهش ارزش پول ملی و نوسانات نرخ ارزی همراه شد، تاثیر بسیار نامطلوبی بر کاهش قدرت خرید مردم بر جای گذاشت. اما باید کاهش ارزش پول ملی و نوسانات ارزی را مهمترین عامل دانست. زمانی که فاز اول اجرا شد اگرچه به بخش تولید کشور فشار زیادی وارد شد و دولت قیمتهای دستوری را اعلام کرد اما باز هم چون مشکلات ارزی وجود نداشت هم میشد کالاهایی را وارد کرد و هم دست دولت در کمک به واحدهای تولیدی باز بود اما با بروز مشکلات ارزی دولت توان کمک به واحدهای تولیدی را نداشت و واحدها هم نمیتواستند کالای مورد نیاز را تامین کنند. واردات هم به دلیل نوسان ارز، با مشکلاتی مواجه شدند. به عبارتی اگر چه در فاز اول دولت بازار را به هر نحو ممکن مدیریت کرد اما وقتی هدفمندی و نوسانات ارزی با هم همراه شد مدیریت اقتصادی تقریبا ناهماهنگ شد. نرخ تورم نقطه به نقطه و مقایسه آن با تورم ماه مشابه سال پیش هم همین موضوع را ثابت میکند.
چاوز و ایرانچاوز امروز به مهمترین موضوع روزنامههای ایران تبدیل شده است. یک پرسش مهم، آینده روابط و دوستی ایران و ونزوئلا پس از مرگ وی است که روزنامه آرمان از زبان حسن قشقاوی معاون وزارت خارجه، این پاسخ را شنیده است: «دوستی ایران و ونزوئلا دوستی مبتنی بر شخصیت روسای جمهور دو طرف نبوده که بودن یا نبودن یکی بتواند دیگری را تحتالشعاع قرار دهد. این دوستی بر اساس مشترکات سیاسی و منافع متقابل بوده است. مهم این است که ببینیم بعد از آقای چاوز سیاست در این کشور چه تغییری میکند. به هر حال آقای چاوز در ونزوئلا یک شخصیت کاریزماتیک داشت که کمتر کسی میتواند خلأ آن را در کوتاه مدت پر کند. طبیعی است که حتی نزدیکان وی نیز چنین جایگاهی نداشته باشند. قطعا اگر همبستگی سیاسی در میان حاکمان و طرفداران آنها در میان مردم ونزوئلا حفظ شود، خلأ چاوز لطمهای به روابط ایران و ونزوئلا نخواهد زد. نگرانی جدی این است که مرگ چاوز یکدستی جناح منسوب به ایشان را در حاکمیت تحت تاثیر منفی خود قرار دهد که در آن صورت باید منتظر شرایط جدید بود».
فریدون مجلسی نیز در شرق در توصیف دوران چاوز و روابط این کشور با ایران نوشته است: «چاوز هم خدماتی کرده و هم خطاهایی. خدمات او در توسعه فرهنگی و اجتماعی و اشتباهاتش در توسعه اقتصادی بوده که امید میرود جانشینانش بتوانند جبران کنند. ایراد بزرگ سیاسی چاوز اصلاح قانون انتخابات و از بین بردن محدودیت دو نوبتی ریاستجمهوری بود که امری بسیار غیردموکراتیک است و سرانجام منجر به حکومت خودکامهای میشود که آقای چاوز در چیدن ثمرات آن ناکام ماند. با این حال نباید از ذکر این نکته غافل شد که کارنامه روابط ایران و ونزوئلا برخلاف تصور سیاسی برخی از هر دو طرف در مجموع مثبت بوده است. در کارنامه روابط خارجی ایران، ونزوئلا از مواردی است که برای ایران مثبت بوده است و بر خلاف دوستان دیگر که ایران در رابطه با آنها هزینه پرداخته، ونزوئلا چشمداشتی به داراییهای ایران نداشته است. به نظر میرسد اگر طرف ایران تعاملگرایانه به همکاری اقتصادی ادامه دهد موفق خواهد بود».
افزون بر این، نوع واکنش رئیسجمهور به خبر مرگ چاوز مورد توجه روزنامهها قرار گرفته است. در حالی که سخنان سید مهدی طباطبایی، نماینده سابق مجلس در این مورد را مهم دانسته که رئیس جمهور را فاقد صلاحیت اظهار نظر در مورد مفهوم رجعت دانسته، تهران امروز پاسخ به احمدینژاد را به نمایندگان مجلس سپرده که عوض حیدرپور، نماینده شهرضا پای ثابت آن است؛ صرف نظر از اینکه موضعی که احمدینژاد در مورد آن سوژه شده باشد، چه باشد.
روزنامههای نزدیک به دولت، همان رویه رئیس جمهور را ادامه دادهاند و ایران در صفحه نخست خود در مطلبی در مورد چاوز به داستان وهب نصرانی و نقش وی در واقعه کربلا پرداخته است.
آینده ونزوئلا نیز مورد توجه روزنامهها قرار گرفته است. اعلمی فریمان، کارشناس آمریکای لاتین برای قانون نوشته است: «در این میان آینده کشور بستگی به مولفههای مختلف از جمله عملکرد جانشینان چاوز در قبال مردم دارد؛ اگر آنها بتوانند برنامههای او را به ویژه در سطوح اجتماعی و معیشتی ادامه دهند و پیوند همه جانبهای با مردم برقرار کند، میراث چاوز به آنها لااقل تا این دوره ریاست جمهوری ادامه مییابد. اما اگر اختلافاتی بین بدنه هواداران او ایجاد شود به هر حال طبیعی است ادامه راهش دشوار خواهد بود و سوسیالیسم قرن۲۱ او هم به سرنوشت نافرجام بقیه سوسیالیستها منتهی خواهد شد. اما آنچه در آینده ونزوئلا روشن است این است که هر دولتی از راستگراها هم بیاید دیگر فضا به سیستم اولیگارشی بیحساب و کتاب باز نمیگردد؛ چون در این دوره از انتخابات، شعارها در حوزه داخلی مخالفان و برنامههایشان شباهت زیادی با برنامههای چاوز داشت. لذا برنامههای مخالفان هم احتمالا تلفیقی از تمام ایدههای توسعه باشد؛ البته به استثنای سیاست خارجی که راستگراها با گرایش به کاخ سفید متفاوتتر عمل میکنند».
آینده مسأله هستهای ایرانتحلیل و بررسی مسأله هستهای همچنان از مسائل مهم کشور است. آرمان در مورد مذاکرات میان ایران و آژانس نوشته است: «علیاصغر سلطانیه با اشاره به مذاکرات ایران و آژانس برای رفع نگرانیها از نبود اختیار کامل تیم مذاکرهکننده آژانس در مذاکرات، به ریاست معاون مدیرکل نیز انتقاد و تصریح کرد: یکی از دلایل اصلی برای طولانی شدن و ناتوانی در جمعبندی گفتوگوها نبود اختیار کامل و کنترل مذاکرات از وین است. او همچنین از راستیآزمایی آژانس مبتنی بر اطلاعات سرویسهای جاسوسی و بر مبنای اطلاعات دریافتی از منابع باز یا عمومی به جای پادمان انتقاد کرد. وی گفت: تیم مذاکرهکننده مشغول کار روی یک موافقتنامه در تهران بود اما با کسب تلفنی دستورالعمل از مدیرکل، آنها گفتوگوها را تعلیق کرده و با وجود برنامهریزی برای روز دوم، تهران را به مقصد وین ترک کردند. یک کشور عضو دارای حق حاکمیت و دبیرخانه آژانس، هم شأن نیستند. کشور ذیربط حق دارد نسبت به متعهد کردن خود به اقداماتی با تاثیر احتمالی روی امنیت ملیاش، حداکثر هوشیاری را به خرج دهد».
جلال ساداتیان نیز در مطلبی دیگر برای آرمان، مسائل منطقه و نوع نگاه خاص ایالات متحده، چین و روسیه را در سرنوشت مذاکرات هستهای مؤثر دانسته است.
در حالی که اعتماد سخنان عباسی، رئیس سازمان انرژی اتمی را مهم دانسته که گفته: مذاکرات آلماتی۲ مثبتتر و روشنتر از مذاکرات قبلی خواهد بود، محمدحسن آصفری عضو کمیسیون امنیت ملی در پاسخ به این که «غرب واقعا به دنبال مذاکره است؟» به تهران امروز گفته است: با یک نگاه حداقلی باید مسئله تعیین زمان و مکان مذاکرات آلماتی ۲ را با نگاه مثبتی دید البته با این امیدواری که غرب مذاکره را برای مذاکره نخواهد. گو اینکه در فاصله نشست هستهای استانبول تا بغداد هم طرف غربی موضع هستهای خود را در قبال ایران تغییر داد و بعد از نشست استانبول که امید میرفت زمینه برای حل و فصل موضوع مهیا شود اما ناگهان غربیها بخصوص آمریکاییها زیر میز بازی زدند و در بغداد همه چیز را به نقطه اول برگرداندند. در حال حاضر هم علایمی دیده میشود که غرب همان سیاست بعد از نشست استانبول را در پیش گرفته است مگر اینکه روزهای آینده بهگونهای رفتار کنند که واقعا شبهات را از بین ببرند».