هرچند در هیچکجای دنیا، فرهنگ و هنر نمیتوانند از مناسبات سیاسی کشورها عاری باشند اما قرار هم نیست که تا این حد با برنامههای سیاسی اخت شوند و به نوعی شاهد بندگی کردن قدرت از سوی فرهنگ باشیم. قرار نبوده و نیست که هنر و فرهنگ، ابزار سیاسان شود و کوچکترین استقلالی از خودشان نداشته باشند. حداقل از صاحبان ادعای آزادی بعید است که تا این حد، پشت هنر را به سیاست گرم کنند و به این شدت، آشکارا اعلام کنند که همهی هنر ما را سیاست ما شکل میدهد.
به گزارش بولتن نیوز، انگار دشمنان ما در گذشته حرفهایتر بودند. چون نمیشد به این راحتی ثابت کرد که: «آقا، پشت این همه فیلم و آهنگ و رمان، دستهای کثیف سیاستمداران غربی و امریکایی خوابیده.» تا دیروزها، خیلی غیرمستقیمتر عمل میکردند. خیلی هنریتر و زیرپوستیتر رفتار میکردند. حرفهایتر بر ناخودآگاه مخاطبانشان تأثیر میگذاشتند. اما این روزها خیلی تابلو شدهاند. عین بعضی از دوستان ما شدهاند که بجای ساخت فیلم دینی، بیانیهای مذهبی میسازند.
همه چیز از اسکار "جدایی نادر از سیمین" شروع شد و اوجش هم در اسکار "آرگو" بود. اما بلوغ این رفتار تابلو را باید در آکادمی گوگوش دید که جایزهی بهترین خواننده را به دختری محجبه میدهد به نام ارمیا. حرف زدن از پیام این رفتارها دیگر چیز تازهای نیست. اینکه این کارها سیاسیست و اینکه این کارها نشان از ابزاری دانستن هنر از سوی مدعیان هنر برای هنر دارد. اما وقتی به دامنهی این رفتارها نگاه میکنیم، به یک چیز جدید میرسیم و آن اینکه از پشت پردهی اسکار آرگو تا پشت پردهی ارمیای گوگوش، یک سیاست نهفته است.
وقتی به تمرکزی که در همهی رفتارهای مثلاً هنری و در اصل سیاسی آنها وجود دارد نگاه میکنیم، متوجه میشویم که اولاً، یک برنامهریز و یک برنامه در کنه این اعمال قرار دارد و ثانیاً، متوجه میشویم که تا چه حد این برنامه برای آنها مهم است. تا جایی که اینقدر شتاب زده و عریان، تمنای خویش را فریاد میزنند. اگر در گذشته، موضوعات مختلفی که البته وجه اشتراکشان ایران و اسلام بود، مورد توجه سفارش دهندگان آثار هنری غربی قرار میگرفت، این روزها تنها یک موضوع در کانون توجه آنها قرار گرفته و آن، رابطهی غرب و امریکا با ایران است.
معلوم است که این برنامه، تنها یک برنامهریز دارد، اما جالب اینجاست که این برنامه، چقدر برای صاحبانش مهم است. اینکه غرب و امریکا بتوانند با ایران رابطه داشته باشند. یک رابطهی عمیق و پر از همکاریهای اقتصادی و سیاسی. و حالا با روشهای مختلف دنبال این هستند که به گوش عالم و آدم برسانند که ما دنبال چه هستیم. یکبار از اسکار مایه میگذارند و یکبار از گوگوش.
این وسط میماند تکلیف ما و هنرمندانمان. هرچند از الان تکلیف بعضیهایشان که دل به جوایز آن طرف آبی بستهاند معلوم است، اما باید تکلیف هنرمدان داخل در گفتمان انقلاب اسلامی با رویکرد جدید بنگاههای فرهنگی-هنری غرب معلوم شود. در این میان، توجه ویژهی ایشان به بیانات رهبر انقلاب در حرم رضوی بسیار راهگشاست، به ویژه آنجا که فرمودند: «ملت ما ثابت کرد که وابسته نبودن به آمریکا و قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقبافتادگی نیست، بلکه موجب پیشرفت است.»
به نظر میرسد نشان دادن "این پیشرفت بدون آن وابستگی" یکی از مهمترین موضوعاتیست که هنرمندان متعلق به گفتمان انقلاب اسلامی باید به آن بپردازند و از اساسیترین روشهای ایجابی برخورد با تولیدات غربی و امریکایی، پرداختن به این واقعیت غیرقابل انکار است.