دو پسرخاله که مرتکب سه فقره قتل و سرقت از بانک شده بودند، بعد از گذشت 19سال از وقوع اولین جنایت پای میز محاکمه رفتند.
به گزارش شرق، فرزندان مرد 60 سالهای مرداد سال 85 به پلیس خبر دادند پدرشان به نام علی در خانهاش به قتل رسیده است. با انتقال جسد این مرد به پزشکیقانونی و آغاز تحقیقات مشخص شد عامل قتل علی مستاجرش به نام حمید است و متهم بعد از ارتکاب جنایت وسایل خانهاش را به سرقت برده است.
تحقیقات پلیسی همچنین نشان داد متهم بعد از قتل از کرج گریخته و به شهر دیگری رفته است. بازپرس پرونده خانواده حمید را مورد بررسی قرار داد و متوجه شد زنی به نام سحر چند سال قبل با حمید ازدواج کرده و اکنون در خانهای استیجاری در اهواز زندگی میکند و اجارهنامهای به نامش است. ماموران با اخذ قرار نیابت به اهواز رفتند تا با تحقیق از این زن سرنخی از متهم بهدست آورند. سحر در بازجوییها گفت: شوهرم مدتهاست که به خانه من نیامده. او همسر دیگری در شهرستان نوشهر دارد و فکر میکنم به آنجا رفته است چون چند روز قبل از نوشهر با من تماس گرفت.
اینبار ماموران به سمت نوشهر حرکت کردند و توانستند حمید را بازداشت کنند. مرد 46ساله بعد از بازداشت؛ به قتل اعتراف کرد و گفت به دلیل اختلافی که با مقتول داشت او را کشت.
وقتی سوابق حمید مورد بررسی قرار گرفت مشخص شد اثر انگشت این مرد در چند پرونده بلاتکلیف دیگر از جمله دو سرقت مسلحانه در سالهای قبل وجود دارد. متهم اینبار به دلیل جرایمی که 19 سال قبل در اصفهان به وقوع پیوسته بود، تحت بازجویی قرار گرفت. حمید در این مرحله اعتراف کرد بهجز علی دو نفر دیگر را نیز به قتل رسانده، چند خودرو را سرقت کرده و به دو بانک نیز به صورت مسلحانه دستبرد زده است. او گفت:«من در آن جرایم همدستانی داشتم.»
حمید به تشریح جنایاتش پرداخت و گفت: آذر سال 73 با پسرخالهام شاهین تصمیم گرفتیم از بانکی سرقت کنیم. برای این کار به ماشین احتیاج داشتیم، تصمیم گرفتیم خودرویی را بدزدیم. پیکانی را در نجفآباد به صورت دربستی سوار شدیم، در راه با تهدید سلاح راننده را از ماشین پیاده و در صندوق عقب حبسش کردیم. ماشین را به خانه آوردیم. میدانستیم راننده برایمان دردسر درست خواهد کرد به همین دلیل هم تصمیم گرفتیم او را بکشیم. رانندگی من و شاهین خوب نبود باید کاری میکردیم. اول صاحب ماشین را به بیابان بردیم و با شلیک گلوله به سرش وی را به قتل رساندیم. بعد ماشین را دوباره به خانه بردیم و در پارکینگ گذاشتیم. نمیتوانستیم رانندگی کنیم و برای سرقت از بانک نیاز بود راننده ماهر داشته باشیم. برای این کار با پسرعمویم در اصفهان تماس گرفتم و از او خواستم همدیگر را ببینیم. میدانستم رانندگیاش خوب است و میتواند به ما کمک کند. بعد از چند ساعت صحبت کردن توانستم او را راضی کنم.
متهم ادامه داد: مدت زمان زیادی از سرقت ماشین گذشته بود و میدانستم به محض سرقت پلیس آن را ردیابی کرده و بهزودی ما را بازداشت میکند به همین دلیل پیکان را رها کردیم و تصمیم گرفتیم خودرو دیگری را سرقت کنیم. روزی که قرار بود دزدی انجام شود، به شیوه قبلی در یکی از شهرهای اطراف نجفآباد پیکانی را به صورت دربستی کرایه و بعد راننده را زخمی و ماشینش را سرقت کردیم. سپس به اتفاق داوود پسرعمویم و شاهین برای سرقت بانک رفتیم. صورتهایمان را پوشانده بودیم. وارد بانک شدیم و با تهدید کارمندان و مشتریان آنها را وادار کردیم پولها را بدهند. در آن لحظه من چاقو را از دست شاهین گرفتم و چند نفر را زخمی کردم و بعد مردی را که گفته میشد معاون بانک است به قتل رساندم. از آن بانک حدود یکمیلیونو700 هزارتومان سرقت کردیم.
این متهم ادامه داد: بعد از دزدی چند روزی خودمان را مخفی کردیم و وقتی شناسایی نشدیم توانستیم به زندگیمان ادامه بدهیم تا اینکه سال 77 دوباره تصمیم گرفتیم سرقت کنیم. اینبار قصد داشتیم به بانکی در زریندشت دستبرد بزنیم. این فکر زمانی به سرم زد که متوجه شدم یکی از دوستان شاهین از کارمندان بانک سپه زریندشت است. ما میتوانستیم اطلاعات شعبه را از او بگیریم. مدتی روی این نقشه کار کردیم و در نهایت موفق شدیم نقشه را پیاده کنیم. باز هم مشکل قبلی را داشتیم چون من و شاهین رانندگی بلد نبودیم، نیاز به راننده داشتیم باز با داوود تماس گرفتم اما قبول نکرد هرچه گفتم این بار مرتبه آخر است باز هم توجهی نکرد تا اینکه تصمیم گرفتم به یکی از دوستانم پیشنهاد بدهم او هم قبول کرد. دوباره به شیوه سرقتهای قبلی اتومبیلی را سرقت کردیم و به بانک رفتیم و توانستیم بیش از 63میلیونتومان تراولچک سرقت کنیم. موقع فرار ماشین به یک گودال افتاد و مجبور شدیم پولها را برداریم و به سمت یک روستا برویم. در راه راننده پیکانی را متوقف کردیم و با شلیک به پایش او را زخمی کردیم و خودرو را به سرقت بردیم. بعد از آن بود که از هم جدا شدیم و من برای اینکه شناسایی نشوم به کرج آمدم.
در کرج خانه علی را اجاره کردم و در نهایت هم با او درگیر شدم و وی را به قتل رساندم و فرار کردم که اینبار بازداشت شدم.
پس از تکمیل تحقیقات دادستانی کرج و اصفهان با هم اختلافنظر پیدا کردند و هر کدام خود را مکلف به رسیدگی به پرونده دانستند اما بعد از تشکیل استان البرز دیوانعالی کشور اعلام کرد دادگاه این استان باید متهم را محاکمه کند. بنابراین پرونده به شعبه یکم کیفری استان البرز فرستاده شد. روز گذشته جلسه محاکمه متهمان برگزار شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کرج کیفرخواست را خواند، اولیایدم درخواست خود را ارایه کردند و شاکیانی که مورد ضرب و جرح قرار گرفته بودند نیز شکایت خود را مطرح کردند. سپس حمید در جایگاه حاضر شد. او اتهام سه فقره قتل و دو فقره سرقت مسلحانه، آدمربایی و ضربوجرح را قبول کرد و گفت: از کارم پشیمان هستم. همه اتهامات را قبول دارم و به دلیل کاری که کردم شرمنده هستم. سپس شاهین متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. او هم معاونت در دو فقره قتل و مشارکت در سرقت مسلحانه و آدمربایی را قبول کرد و گفت: وقتی خیلی بچه بودم پدرم را از دست دادم و حمید برای من و خانوادهام پدری کرد. او مرد خوبی بود و کمک کرد تا ما بزرگ شویم به همین دلیل هم او را دوست داشتم و احساس میکردم به او دین دارم. به همین دلیل هم وقتی پیشنهاد کرد با او به سرقت بروم نتوانستم نه بگویم و قبول کردم با اینکه خودم به این کار راضی نبودم. بعد از دو سرقتی که انجام دادیم دیگر با او همکاری نکردم و دیگر سرقت مسلحانه نکردیم و در این مدت هم خیلی کم همدیگر را میدیدیم.
بعد از دفاعیات متهمان و وکلای آنها آخرین دفاع از متهمان گرفته شد و هردوی آنها یکبار دیگر اتهامشان را قبول کردند. با پایان گرفتن جلسه دادگاه هیات قضات شعبه دوم دادگاه کیفری استان البرز برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.