مرد عاشق وقتی که فهمید زنش قصد دارد او را ترک کند طاقت نیاورد و او را به قتل رساند.
به گزارش قانون، صبح یکی از روزهای شهریورماه سال گذشته مردی سراسیمه با پلیس ۱۱۰ تماس گرفت و عنوان کرد که زنی از بستگانشان غرق در خون کف اتاق افتاده است. با حضور ماموران اداره آگاهی ورامین در محل مشخص شد زنی ۳۵ ساله به نام مریم در رختخوابش افتاده است در حالی که سرش خونریزی کرده و صورتش به خاطر برخورد جسم سخت له شده بود. بلافاصله جسد به پزشکی قانونی منتقل شد.
بازجویی از فرد تماس گیرنده با پلیس نخستین قدم ماموران برای فهمیدن جریان اصلی ماجرا بود. او که خود را پسر دایی مریم معرفی کرده بود گفت: «قرار بود آن روز من برای بردن مریم به ترمینال به دنبالش بیایم اما او خیلی دیر سر قرار حاضر شد به همین خاطر مجبور شدم به خانهاش بروم. چند بار که زنگ زدم کسی در را باز نکرد مجبور شدم از صاحبخانه بخواهم در را بازکند. صاحبخانه به من گفت که دیشب از خانهشان صدای درگیری شنیده است. وقتی داخل خانه شدم مریم را در آن حال دیدم و با پلیس تماس گرفتم.»
بررسیهای پزشکی قانونی علت مرگ مریم را خورد شدن جمجمه، له شدگی مغز و آسیب شدید به این بخش حیاتی بدن اعلام کرد. در ادامه جریان تحقیقات معلوم شد که مریم با شوهرش در آن خانه ساکن بودند و از آنجایی که هیچ اثری از شوهرش نبود این گمان ایجاد شد که ممکن است شوهرش در قتل او دست داشته باشد. همزمان با این موضوع فردی با مراجعه به پلیس خودش را معرفی کرد و ادعا کرد که همسرش را کشته است. با استعلام قتلهای اتفاق افتاده معلوم شد که این مرد که محمدرضا نام دارد همان شوهر مریم است که او را به قتل رسانده است.
محمد رضا در اظهاراتش در اداره آگاهی عنوان کرد: «من و مریم هم دانشگاهی بودیم و در اراک درس میخواندیم. آن زمان من نامزد داشتم و مریم هم ازدواج کرده بود. اما به محض اینکه همدیگر را دیدیم عاشق هم شدیم. مریم میگفت که با شوهرش اختلاف دارد و در آستانه جدا شدن از اوست. قرار گذاشتیم که با هم ازدواج کنیم اما خانواده من به شدت مخالف بودند تا حدی که مجبور شدم برای راضی کردن آنها یک بار اقدام به خودکشی کنم. آن اوایل زندگی خوبی داشتیم اما نمیدانم چرا مریم دائما رنگ عوض میکرد و اخلاقش تغییر پیدا میکرد. ما از همان اول قرار گذاشته بودیم که در تهران زندگی کنیم اما بعد از گذشت مدتی مریم بهانه آورد که دلش برای خانوادهاش تنگ میشود به همین خاطر باید برویم اراک زندگی کنیم اما من نمیتوانستم چون کارم اینجا بود. به همین خاطر او دائما و برای مدت طولانی به اراک میرفت و بر میگشت. این رفت و آمدها برای او مشکلی نداشت اما برای من تحمل نبودن مریم را مشکل میکرد. این اواخر هم سر بچه دار شدن با هم جر و بحثمان شد. قبل از ازدواج قرار گذاشته بودیم که هیچ وقت بچه دار نشویم اما مریم به بهانه تنهایی میگفت که دلش بچه میخواست اما ما موقعیت بچه دار شدن را نداشتیم. سر همین قضیه درگیری داشتیم تا همین اواخر که قرار شد مریم باز هم برای دیدن خانوادهاش به اراک برود. قرار بود صبح او را پیش پسر داییاش ببرم تا با هم به اراک بروند. شب حادثه او در اتاق بود و من داشتم تلویزیون تماشا میکردم. فکر میکردم که خوابیده است اما از اتاق بیرون آمد و به من گفت که اگر چیزی بگویم ناراحت نمیشوی؟ گفتم نه. مریم هم حلقهاش را در آورد و گفت این بار که رفتم خانه پدرم دیگر برنمی گردم. میخواهم از تو جدا شوم پس حلقهات را پس بگیر. من فکر میکردم شوخی میکند اما جدی بود. به او گفتم حلقه پیشت باشد بعدا صحبت میکنیم. او دوباره به اتاق برگشت. خیلی عصبانی بودم. نمیدانم چه شد که رفتم چوبی را که با آن قالیها را میتکاند را برداشتم و چند ضربه به او زدم. او از خواب بیدار شده بود و میخواست فرار کند اما من به او این اجازه را ندادم تا اینکه به خودم آمدم و دیدم او را کشتهام.»
پس ازاعتراف محمدرضا به قتل مریم، بازپرس دادسرای جنایی برای او به اتهام مباشرت در قتل قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قرار است به زودی به این پرونده در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شود.