هنگامی که پای آمار موفقیتآمیز به میان میآید، بسیاری از مسئولان در قامت مدافع از کارکرد خود و مجموعه تحت امرشان درآمده و با آب و تاب از برنامهریزیشان سخن میگویند؛ اما کافی است آمار روی ناخوش خود را نشان بدهد تا حتی یافتن یک خریدار برای آن ـ اگر نگوییم غیر ممکن ـ دست کم به غایت دشوار شود؛ آماری مانند سقوط نرخ ازدواج در کنار رشد روزافزون طلاق که سالهاست به روند ثابت تبدیل شده، ولی هنوز مشتری ندارد!
کد خبر: ۳۱۶۱۷۴
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۲:۴۳ 30 April 2013
وزارت ورزش و جوانان، وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و...؛ چند وزارت خانه، نهاد، سازمان و ارگان را میتوان شمرد که میتوانند و میبایست در شکلگیری بنیاد ازدواج نقش داشته باشند؟ اگر به دنبال حفظ نهادهای شکل گرفته باشیم، چطور؟!
به گزارش «تابناک»، آمار نامطلوب طلاق در سال گذشته، 7 درصد افزایش داشته است. احمد تویسرکانی، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور با اعلام این خبر گفت: در سال گذشته، ۱۵۱ هزار و ۷۶۳ مورد واقعه طلاق در کشور ثبت شد که متأسفانه حکایت از آن دارد که از هر پنج ازدواج، یک مورد به طلاق منتهی میشود.
بنابراین، با قیاس این آمار با آمار طلاق سال نود (۱۳۹ هزار و ۹۶۳ مورد) درخواهیم یافت که میزان شیوع طلاق افزایش ۷ درصدی داشته است که با نیم نگاهی به آمار سالهای پیشتر، حکایت از ثبات در روند رو به رشد طلاق در کشورمان خواهد داشت.
افزایش واقعه نامطلوب طلاق در حالی رخ میدهد که بر پایه آمار ثبت شده از رویداد ازدواج و شکل گیری نهاد خانواده، نرخ ازدواج در کشورمان طی سالهای ۸۷ تا ۸۹ تقریبا روند ثابت و خطی را تجربه کرده و با کمال تأسف در سال ۹۰ با سقوط روبهرو شده است؛ روندی نومید کننده که گویا در سال ۹۱ نیز تداوم یافته، چراکه بر اساس آمار ارائه شده از سوی رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک، طی سال گذشته ۷۹۱ هزار و ۶۵۶ ازدواج از نوع دایم و موقت به ثبت رسیده که فارغ از ممزوج بودن ازدواج نوع دایم با ازدواجهای موقت، حکایت از روند نزولی آمار ازدواج دارد.
بدین ترتیب آماری که پیش از این، تنها برای کلانشهر تهران بیان میشد، تبدیل به میانگین سراسری قیاس نرخ ازدواج و طلاق شده تا ببینیم که به ازای هر پنج ازدواج ثبت شده در کشور، یک طلاق نیز به ثبت میرسد؛ به عبارتی دیگر، بر پایه آمارهای ارائه شده، از هر پنج ازدواج یکی فرجام شوم مییابد که به زبان ریاضی، شکست 20 درصد ازدواجها را نشان میدهد.
این اتفاق در حالی روز به روز تکوین یافته و بحران را تشدید میکند که از سالها قبل و با توجه به پیشی گرفتن رشد نرخ ازدواج به نسبت نرخ طلاق، زنگ هشدار بحران به صدا درآمده بود؛ اما بیتوجهی به هشدارهای آن موقع در کنار عواملی که بر شدت آن میافزودند، ماجرا را اینقدر پیچیده کرد که اکنون میبینیم، نرخ ازدواج روند نزولی در پیش گرفته، حال آن که آمار طلاق همچنان روند رو به رشد خود را نگه داشته است.
با کمی تأمل در آمارهای ارائه شده از این دو رویداد در سالهای گوناگون، درخواهیم یافت که هر چند ممکن است عامل اقتصادی نقشی انکار ناپذیر در هر دو رویداد داشته باشد، بیگمان باید برای یافتن علت اصلی بروز این پدیده، به سراغ عواملی فراتر از مشکلات اقتصادی رفت؛ موضوعاتی مانند افزایش سن ازدواج و مشکلاتی که به همراه میآورد، معضل بیکاری و پیامدهای جانبی آن و بسیاری مؤلفههای دیگر که شاید تا کنون در حد و اندازه شعار نیز مورد توجه قرار نگرفتهاند.
اینجاست که پرداختن به نقش مؤلفههایی از این دست، ما را به راهی رهنمون میسازد که از یک سو در بعد ازدواج هزاران مسئول دارد اما به گواه آمار، سقوطی را نشان میدهد که بیمسئول رها شده و از سوی دیگر، در بعد طلاق که در سخنان بسیاری از مسئولان نگران کننده خوانده میشود، ولی در مقام عمل حتی منجر به یک طرح مختصر ـ که قصد تقویت بنیان خانواده و جلوگیری از بروز طلاق شود ـ نشده است!
این مهم را میشود از آمار یازده میلیون نفری دریافت که به رغم قرار داشتن در سن ازدواج، هرگز ازدواج نکردهاند؛ حال آنکه یکی از دلایل شکلگیری نهادهایی مانند وزارت ورزش و جوانان، سامان دادن مشکلاتی از این دست بوده است. چه بسا با چنین آمار نگران کنندهای در حوزه ازدواج، رشد واقعه نامطلوبی همچون طلاق ـ که از قضا متولی هم ندارد ـ بدیهیترین رخدادی باشد که باید منتظر شنیدن آمارهای نگران کنندهتر درباره آن باشیم!
دلایلش زیاد سخت نیست:من جوان دهه 60تا حالا دغدغه تحصیل داشتم(که حالا با واشدن در دانشگاهابی ارزش شده) اما الان دغدغه کار دارم و تنها کارهای نچندان مربوط با حقوق پایه پیش رومه.معلومه که با 500هزار تومن درآمد تا ابدهم نمی تونم شرایط ازدواج رو مهیا کنم.اما حالا که دارم به دهه سوم زندگی میرسم دیگه از تبش افتادم و برام مهم نیست.ومیبینم اونایی که ازدواج کردن تحت چه فشاری هستن و میبینم زوجهایی که هر سال وام جدید میگیرن واضافه میکنن به پول رهن خونه گران شده.
وقتی غم مردم نون شبه معلومه به بهداشت جسمی و روانی خودشون اهمیت نمیدن و کارشون به اختلاف و طلاق می کشه.
عزیزم با این گرونی و نبود کار مناسب و ( پول و دستمزد ) میشه ازدواج کرد.؟!؟!
مسئولین هیچ کاری نمیکنن.
وقتی من نمیتونم شکم خودمم سیر کنم که فکر کردن به ازدواج برام حرام میشه.
تازه از توقع خانمها هم صحبت نمیکنم...
مشکلات اقتصادی ، فرهنگی ، ساختاری و... واقعا ما برای ازدواج چه استانداردی داریم تو کشورمون؟
یکی تئوری بگه یه ازدواج صفر تا صدش چطوری پیش میره؟
یه بچه هم میفهمه چقدر مشکل هست!
پاسخ ها
ناشناس
||
۱۸:۱۰ - ۱۳۹۲/۰۲/۱۱
مشکلات موضوع زندگی اند.
دریای آرام ناخدای قابل نمیسازد.
آنچه که ژرفای این ناهنجاری را هر چه بیشتر گویا تر و تأسفبار تر می کند آن آست که طبق همین آمار های رسمی موثق ، شمار و در صد بسیار بالائی از این طلاق ها زود تر از دومین !!!! سالروز ازدواج رخ می دهد و باز هم خیلی بد تر آنکه ، باز هم رقم بسیار بالائی از همین ها هم در قالب " طلاق توافقی " صورت می گیرد :
یعنی اینکه هر یک از دو تازه-عروس و تازه-دامادی که هنوز گل- کاری روی ماشین شب پیوند آسمونیشون خشک نشده !!!! به این نتیجه می رسند که علیرغم آن همه هزینه های مادی و معنوی تحمل و تحمیل شده به هر دو طرف ، متأسفانه در انتخاب خود کاملا اشتباه کرده اند و دیگر قادر به ادامۀ زندگی مشترک نیستند و پس- آمد های ناخوشایند جدائی را به تداوم این هم-سرنوشتی ترجیح می دهند ؛
فقط با ايجاد كار و ارزانى ميشود كارى كرد وام و قرض الحسنه و حتى پول مجانى كارى از پيش نخواهد برد !! بايد هزينه مردم را كاهش دهيد وگرنه وضع از اين هم بدتر خواهد شد