مردی که متهم است دوست دامادش را به دلیل سوءظن به وی به قتل رسانده پای میز محاکمه رفت و از خودش دفاع کرد.
به گزارش شرق، رسول مرد میانسال متهم بعد از اینکه دوست دامادش را سوار خودرو کرد، او را با ضربه چاقو به قتل رساند و جسد را در ماشین مقتول به آتش کشید تا آثار جرم را از بین ببرد. پرونده این جنایت با پیدا شدن خودرو سمند به جریان افتاد.
اهالی منطقه حصارک کرج ابتدا به مرکز 125 خبر دادند خودرو سمندی در حال سوختن است. وقتی ماموران آتشنشانی به محل رسیدند و آتش را مهار کردند متوجه شدند جسد سوخته مردی در آن قرار دارد بنابراین موضوع را به ماموران پلیس خبردادند. سپس به دستور بازپرس جنایی جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای پیدا کردن صاحب خودرو آغاز شد.
مدتی بعد خبر رسید سمند متعلق به جوانی به نام پوریا است. با شناسایی خانواده پوریا آنها مورد بازجویی قرار گرفتند و مدعی شدند پوریا از مدتی قبل خانه را ترک کرده بود و آنها از وی خبر نداشتند.
مادر پوریا گفت: «پسرم با ما دچار اختلاف شد و خانه را ترک کرد. او به خانه دوستش به نام حسن رفت، ما در این مدت خبری از پسرمان نداشتیم.»
در ادامه تحقیقات حسن شناسایی و به عنوان مظنون بازداشت شد. او قبول کرد پوریا در خانهاش اقامت داشت اما ادعا کرد از سرنوشت دوستش خبری ندارد. حسن گفت: چند روزی بود پوریا در خانه من زندگی میکرد، همسرم اصلا راضی نبود و میگفت دوست ندارد مرد غریبهای در خانه باشد، با این حال من پوریا را به خانهام آوردم. وقتی پدر همسرم متوجه این موضوع شد دعوا راه انداخت و به من گفت پوریا را بیرون کنم. توجهی نکردم. اصلا برایم مهم نبود چه میگوید. پدر همسرم دو روز بعد دوباره آمد و دعوا راه انداخت ولی باز هم به حرفهایش توجهی نکردم تا اینکه گفت با پوریا کار دارد، به او پیشنهاد داد با هم به خانه وی بروند. آنها رفتند و من دیگر خبرندارم چه اتفاقی افتاد.
ماموران در ادامه تحقیقات رسول، پدرزن حسن را بازداشت کردند. این مرد در تحقیقات به قتل پوریا اعتراف کرد و گفت به دلیل اینکه پوریا به دخترم نظر داشت او را کشتم. رسول گفت: چندین بار به حسن گفتم دوستت را به خانه نیاور، به او توضیح دادم این کار خیلی بد است. نصیحتش کردم که تو زن جوان داری و وقتی دوستت را برای مدتی طولانی در خانهات نگه میداری، قابل قبول نیست. دخترم از پوریا خوشش نمیآمد و به من گفته بود به شوهرش اعتراض کرده و خواسته این مرد را بیرون کند. تصمیم گرفتم خودم با حسن صحبت کنم. به او گفتم نباید پوریا را در خانهات نگه داری؛ میگفت از او میترسد و ممکن است اگر به خواسته پوریا عمل نکند کشته شود. روز حادثه به خانه دامادم رفتم به پوریا گفتم در خانه کار دارم و کمک میخواهم، قبول کرد همراهم بیاید. در راه با هم جروبحث کردیم به او گفتم نباید در خانه دامادم بماند اما او جواب داد از دخترم خوشش آمده و از آنجا نمیرود. من که از شنیدن این حرف ناراحت شده بودم او را با ضربه چاقو کشتم و بعد جسد را داخل ماشین آتش زدم.
با این اعترافات و بازسازی صحنه قتل که توسط متهم انجام شد، پرونده تکمیل و به دادگاه کیفری استان البرز فرستاده و روز گذشته جلسه محاکمه متهم برگزار شد.
در ابتدای جلسه محاکمه بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند، گفت: رسول متهم ردیف اول پرونده با همدستی دامادش حسن و پسرش علی دست به این قتل زده و من برای رسول به اتهام قتل عمدی و برای دو نفر دیگر به اتهام معاونت در قتل درخواست مجازات دارم. سپس اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه جلسه رسیدگی به این پرونده به دستور قاضی، رسول در جایگاه حاضر شد. او اتهامش را قبول کرد و گفت: نمیخواستم پوریا را بکشم حرفهایی که زد آنقدر برایم سنگین بود که نتوانستم کاری بکنم.
متهم گفت: چندباربه دامادم گفتم پوریا را بیرون کن توجهی نکرد. با خود پوریا صحبت کردم گفتم از خانه دخترم برو بیرون. جواب داد این موضوع به تو ربطی ندارد و هرجا بخواهم میمانم. چندروز بعد دوباره به خانه دخترم رفتم و دیدم پوریا هنوز هم آنجاست. تا اینکه روز حادثه به اتفاق پسرم به خانه دخترم رفتم. به پوریا گفتم میخواهم خانهام را نقاشی کنم و به کمک احتیاج دارم، قبول کرد به من کمک کند. سوار ماشین پوریا شدیم و به سمت خانه من راه افتادیم. در راه به او گفتم نباید در خانه دامادم بماند باز هم حرف خودش را زد، تهدید کردم شکایت میکنم و پلیس میآورم. جواب داد هرکاری دوستداری بکن. دستهایش را جلو آورد و گفت بیا من را به پلیس تحویل بده، من هم دستهایش را با طناب بستم، بعد پاهایش را بستم. او یکدفعه به من گفت عاشق دخترم شده و نسبت به او نظر دارد، دیگر نتوانستم خود را کنترل کنم و با چاقو چند ضربه به او زدم، بعد هم جسد را در حالیکه در ماشین بود آتش زدم. من در این جنایت تنها بودم و کسی همراهیام نکرد.
سپس حسن و علی دو متهم دیگر در جایگاه حاضر شدند آنها اتهاماتشان را رد کردند و مدعی شدند در قتل نقشی نداشتند. حسن گفت: اتهامم را قبول ندارم. من با پوریا دوست بودم و اصلا هم نمیدانستم پدرزنم برای کشتنش نقشه کشیده، اگر میدانستم جلوی رفتن پوریا را میگرفتم.
بنا بر این گزارش بعد از پایان جلسه محاکمه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.