مردی که با همدستی دخترش داماد خود را با ضربههای قند شکن به قتل رسانده بود، با صدور حکم قصاص از سوی دادگاه یک قدم به چوبه دارنزدیک شد. بر اساس حکم دادگاه دختر این مرد نیز محکوم است 10 سال در زندان بماند.
به گزارش قانون، در این پرونده پدر و دختری متهم هستند در سال 84 داماد خانواده را با ضربه قند شکن به قتل رساندهاند. آزیتا و پدرش در همان جلسات اولیه به قتل صفر، همسر آزیتا اعتراف کردند.با اعتراف این پدر و دختربه قتل صفر بازپرس دادسرای جنایی برای آنها به اتهام مباشرت در قتل قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
به این پرونده یک بار در شعبه 71 رسیدگی شد اما با نقض حکم صادره دادگاه از سوی دیوان عالی کشور این پرونده بار دیگر برای رسیدگی به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
روز دادگاه زمانی که آزیتا در جایگاه برای دفاع از خودش قرار گرفت عنوان کرد:« من به همان قرآنی که صفر روز خواستگاری با خودش آورد و قسم خورد که من را خوشبخت میکند قسم میخورم که بیگناهم. از آن روزی که وارد زندگی او شدم یک روز خوش ندیدم. فقط ترس از او نبود. من نمیخواستم پدرم و خانوادهام را ناراحت کنم. بعدها طاقت نیاوردم و به پدرم موضوع را گفتم. او هم به خانه آمد و من را به دادگاه خانواده برد ولی تعطیل بود. به همین خاطر به خانه آمدیم. پدرم نمیخواست به خانه ما بیاید اما صفر او را به زور به خانه آورد. قبل از اینکه بخوابیم کميبا هم جر و بحث کردیم. تا اینکه پدرم رفت و در سالن پذیرایی خوابید. صفر هم که از دادگاه رفتن من ناراحت بود به اتاق آمد و به من حرفهایی زد که نمیتوانستم تحمل کنم. او به من گفت که من تو را به خاطر خواهرهایت گرفتهام. فکر میکنم پدرم این حرفها را شنیده بود چون نیم ساعت بعد که صفر رفت بخوابد دیدم پدرم به آشپزخانه آمد و از من سراغ قند شکن را گرفت و من هم قند شکن را به او دادم. تا اینکه شنیدم صدایی آمد. وقتی رفتم دیدم پدرم با قندشکن چند ضربه به سر صفر زده است. برای آنکه خون صفر زمین نریزد یک پلاستیک دور سرش کشید و یک روسری دور گردنش بست. بعد با کمک هم او را داخل کمد گذاشتیم و سوار وانت بار کردیم. در میان راه بودیم که دیدم دو جوان که سوار موتور هستند وانت را نگهداشتند و فهمیدیم که پای صفر از کمد بیرون زده است. همانجا بود که پدرم با پای خودش رفت و اعتراف کرد.»
در ادامه جلسه، جبار پدر آزیتا در جایگاه قرار گرفت و گفت: «آن روز با شنیدن حرفهای صفر انگار جوان شده بودم. وقتی بالای سر صفر رسیدم از او پرسیدم این چه حرفهایی بود که زدی او هم به من نگاه کرد و بعد من با قند شکن چند ضربه به سرش زدم. آن زمان آن قدر عصبانی بودم که فقط همینها را به خاطر میآورم. جزئیات خیلی زیادی هم به خاطرم نمانده تا یادم بیاید دخترم در آن زمان دقیقا کجا بود و چه کار میکرد.»
قضات دادگاه پس از شنیدن اظهارات دو متهم و وکلای دفاع آنها وارد شور شدند و برای جبار به اتهام قتل نفس حکم قصاص و برای آزیتا به اتهام معاونت در قتل حکم 10 سال تحمل حبس را صادر کردند.