شمارش معکوس برای قصاص یک خواهر و برادر ناتنی که مرد کارخانهداری را در جنوب کشور کشته و پیکرش را به چاه انداخته بودند، آغاز شد.
به گزارش فرهیختگان، پنجم فروردین ۱۳۸۷ مردی میانسال به اداره آگاهی «مرودشت» فارس رفت و کمک خواست.
شاکی اظهار داشت: برادرم «احمد» صاحب یک کارخانه سنگبری در «مرودشت» است. سه روز پیش «احمد» از «تهران» به «مرودشت» آمد تا حقوق و عیدی کارگران کارخانه را بپردازد اما به طرز مرموزی ناپدید شد. هر جایی را که به فکرم میرسیده، زیر پا گذاشتهام اما هیچ اثری از برادرم و ماشین گرانقیمتش نیست. انگار «احمد» آب شده و به زمین رفته است.
در حالی که مشخصات خودروی اعیانی مرد کارخانهدار در اختیار واحدهای گشتی قرار گرفته بود، تحقیق میدانی در دستور کار پلیس آگاهی قرار گرفت. در آن بین کارآگاهان دریافتند همزمان با ناپدید شدن «احمد» خواهر و برادری که به تازگی در کارخانه او مشغول کار شده بودند، به صورت پنهانی آنجا را ترک کردهاند.
نگهبان کارخانه «احمد» به ماموران گفت: چند هفته پیش خواهر و برادری جوان به نامهای «امیر» و «ساغر» از یکی از استانهای مرکزی کشور به «مرودشت» آمدند و در کارخانه مشغول کار شدند. «امیر» و «ساغر» سرپناهی نداشتند و صاحب دلسوز کارخانه، اتاقی را در اختیار آنان گذاشته بود.
نگهبان کارخانه ادامه داد: روز دوم فروردین «امیر» سراغم آمد و سر صحبت را باز کرد. «امیر» گفت حیف است که در عید نوروز به دیدن خانوادهام نروم. «امیر» با اصرار از من خواست به دیدن خانوادهام بروم. من هم با خوشحالی وسایلم را جمع کردم و در حالی که نگهبانی را به «امیر» سپرده بودم، به دیدن خانوادهام رفتم. سه روز بعد که برگشتم، نه خبری از «امیر» بود، نه از خواهرش و نه از رئیس کارخانه.
در حالی که فرضیه دست داشتن خواهر و برادر ناتنی در ماجرای ناپدید شدن مرد کارخانهدار قوت گرفته بود، آنان در کوتاهترین زمان ممکن ردیابی و بازداشت شدند.
«امیر» و «ساغر» در بازجویی مقدماتی، خود را بیگناه خواندند و سعی کردند با دروغگویی تجسس را به بیراهه بکشند. آنان اما وقتی در بنبست اطلاعاتی قرار گرفتند به ناچار لب به بیان حقیقت گشودند: «برای دزدیدن کیف پرپول، مرد ثروتمند را کشتیم و جنازه را به چاه کارخانهاش انداختیم.»
به دنبال اعترافهای تکاندهنده خواهر و برادر ناتنی، پیکر قربانی از ته چاه بیرون کشیده و با هماهنگی قضایی به پزشکیقانونی فرستاده شد. به این ترتیب «امیر» و «ساغر» صحنه جرم را بازسازی کردند و با صدور کیفرخواست، پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری استان فارس فرستاده شد.
در نشست رسیدگی به این ماجرا که به ریاست قاضی «عرفانیزاده» تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان، کیفرخواست را خواند. سپس شاکیان خصوصی در جایگاه ویژه ایستادند و برای عاملان جنایت، اشد مجازات خواستند.
نوبت دفاع به «امیر» که رسید، گفت: من و «ساغر» از بچگی با هم بزرگ شدیم و چون رابطه خوبی با پدر و مادرمان نداشتیم، از خانه فرار کردیم و به «مرودشت» رفتیم.
وی ادامه داد: به تازگی در کارخانه مشغول کار شده بودیم که متوجه شدیم رئیس کارخانه با کیف پرپول آمده تا حقوق و عیدی کارگران را بپردازد. در رویای یکشبه پولدار شدن، وسوسه شدیم و با طرح نقشهای حسابشده، نگهبان را فریب دادیم. سپس در فرصتی مناسب «احمد» را کشتیم، کیف پرپول را دزدیدیم و با ماشین گرانقیمتش فرار کردیم.
«ساغر» نیز حرفهای برادر ناتنیاش را تایید کرد و مشارکت در جنایت را گردن گرفت.
در پایان آن نشست هیات قضایی به اتفاق آرا «امیر» و «ساغر» را به قصاص (اعدام با طناب دار) ۱۰ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد. رای در دیوان عالی کشور مهر تایید خورده و نفس قاتلان مرد کارخانهدار به شماره افتاده است. آنان به زودی پای چوبه دار میروند اگر نتوانند در فرصت باقیمانده رضایت شاکیان خصوصی را جلب کنند.