دستگيری عامل 2 جنايت در نقطه صفر مرزی
پرونده جنایت های کارگر افغان که در طی یک سال مرتکب 2 جنایت شده بود عاقبت به ایستگاه محاکمه رسید.متهم این پرونده قرار است به زودی در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شود.
به گزارش قانون، رسیدگی به این پرونده از صبح روز دوم اسفندماه سال 87 با قتل یک دختر جوان به جریان افتاد.صبح روز حادثه ماموران کلانتری 160 خزانه برای بررسی یک مورد مرگ مشکوک در پارک شهید رجایی به محل کشف جسد اعزام شدند.ماموران پس از حضور در محل مورد نظر مشاهده کردند که جسد زن جوانی پیچیده شده در پتو در گوشه‌ای از پارک رها شده است.همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی تلاش برای یافتن هویت اصلی زن جوان نیز آغاز شد.تا اینکه خانواده زن جوان که سارا نام داشت پس از حضور در پزشکی قانونی دختر گمشده شان را شناسایی کردند.
بر طبق گزارش پزشکی قانونی سارا بر اثر خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن جان خود را از دست داده بود.آن زمان هیچ ردی از قاتل یا قاتلان باقی نمانده بود از این رو تحقیقات به هیچ نتیجه ای نرسید اما قتلی که سال بعد اتفاق افتاد کلید کشف این جنایت شد.
دی ماه سال 88 قتل مهدی نگهبان پاساژی در خیابان امیر کبیر سر آغاز رسیدگی دوباره به این پرونده شد.صبح روز 30 دی ماه آن سال پس از گزارش یک مورد قتل در اتاقک نگهبانی پاساژ ماموران برای بررسی موضوع وارد عمل شدند.بلافاصله پس از حضور ماموران مشخص شد قتل مهدی 52 ساله با انگیزه سرقت رخ داده است.چرا که براساس شواهد موجود در محل جنایت مهدی در طبقه پنجم پاساژ پس از یک درگیری با دستمال خفه شده و بعد به اتاقک نگهبانی کشانده شده بود. نشانه های موجود حاکی از آن بود که مقتول با مجرمان آشنایی قبلی داشته است.
همزمان با انتقال جسد مهدی به پزشکی قانونی تحقیقات برای پیدا کردن رد پایی از قاتل یا قاتلان ادامه داشت تا اینکه تصاویر دوربین های مدار بسته پاساژ مورد بازبینی قرار گرفت.در تصاویر دوربین های مدار بسته تصویر 3 نفر از کسانی که با مهدی درگیر شده بودند به دست آمد.پسر مقتول پس از دیدن تصاویر به دست آمده، دو نفر از قاتلان را شناسایی کرد.او به ماموران گفت:« نورا... یکی از آشناهای ما بود که از افغانستان آمده بود و چون جایی نداشت پیش پدرم می ماند.بعدها نورا... دوستش اشرف را هم که با او از افغانستان آمده بود به اینجا آورد.»
بر اساس تصاویر دوربین‌های مداربسته پاساژ اشرف و نورا... و سومین فرد که هویتش ناشناخته باقی مانده بود با شکستن قفلهای در یک مغازه قصد سرقت از آن را داشتند اما با سر رسیدن مهدی و مخالفت او با این کار با هم درگیر می شوند و در نهایت مهدی را به قتل می رسانند.پس از شناسایی هویت دو تن از متهمان عاقبت ماموران توانستند اشرف را دستگیر کنند.اشرف در اعترافاتش به ماموران گفت:«آن روز ما به پیشنهاد نورا... برای سرقت به یکی از مغازه ها رفتیم اما مهدی مانع کار ما شد.خود نورا... او را به گوشه ای کشاند و از ما خواست کار را تمام کنیم.بعد از اینکه از مغازه بیرون آمدیم نورا... به ما گفت که مهدی را به قتل رسانده و از ما خواست برای بردن جنازه به اتاقک نگهبانی به او کمک کنیم.»عاقبت تلاش ماموران نتیجه داد و توانستند نورا... را زمانی که قصد داشت از ایران خارج دستگیر کنند.اما دستگیری نورا... در رابطه با این قتل تازه آغاز ماجرا بود چرا که اعتراف یکی از نزدیکان نورا... پرده از جنایتی برداشت که یک سال قبل اتفاق افتاده بود.
اشرف در اعترافاتش به ماموران گفت:«سال گذشته زمانی که با نورا... در ساختمانی در شیراز کار می کردم او به من گفت که زنی را در تهران به قتل رسانده و جنازه اش را در پارک رها کرده است.»
بلافاصله از نورا... در این زمینه بازجویی شد و او به قتل سارا اعتراف کرد.مرد جنایتکار با بیان اینکه سارا را به خاطر سرقت به قتل رسانده بود افزود:«من سارا را با یکی از دوستانم دیده بودم. به خاطر همین شماره اش را از روی گوشی موبایل دوستم برداشتم.با او تماس گرفتم گفتم که می خواهم او را ببینم.سارا قبول کرد و به خانه من آمد.عصر آن روز من خواب بودم که متوجه شدم از اتاق بغلی صدا می آید زمانی که به آنجا رفتم دیدم سارا از جیب کت من دزدی می کند.من 4 میلیون پول داشتم که سارا همه اش را برداشته بود.سر همین موضوع با او دعوا کردم اما او زیر بار نمی رفت.آن قدر عصبانی شدم که نمی دانستم چکار می کنم.روسری‌اش را باز کردم و دور گردنش پیچاندم و کشیدم.وقتی بعد از چند لحظه دیدم که تکان نمی خورد فهمیدم او را کشته‌ام.به همین خاطر جنازه اش را درون یک پتو پیچاندم و به پارکی در همان نزدیکی بردم و رها کردم.»
با اعتراف نورا... بازپرس دادسرای جنایی برای او به اتهام مباشرت در قتل قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که قرار است به زودی به این پرونده در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شود.
به گزارش قانون، رسیدگی به این پرونده از صبح روز دوم اسفندماه سال 87 با قتل یک دختر جوان به جریان افتاد.صبح روز حادثه ماموران کلانتری 160 خزانه برای بررسی یک مورد مرگ مشکوک در پارک شهید رجایی به محل کشف جسد اعزام شدند.ماموران پس از حضور در محل مورد نظر مشاهده کردند که جسد زن جوانی پیچیده شده در پتو در گوشه‌ای از پارک رها شده است.همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی تلاش برای یافتن هویت اصلی زن جوان نیز آغاز شد.تا اینکه خانواده زن جوان که سارا نام داشت پس از حضور در پزشکی قانونی دختر گمشده شان را شناسایی کردند.
بر طبق گزارش پزشکی قانونی سارا بر اثر خفگی و فشار بر عناصر حیاتی گردن جان خود را از دست داده بود.آن زمان هیچ ردی از قاتل یا قاتلان باقی نمانده بود از این رو تحقیقات به هیچ نتیجه ای نرسید اما قتلی که سال بعد اتفاق افتاد کلید کشف این جنایت شد.
دی ماه سال 88 قتل مهدی نگهبان پاساژی در خیابان امیر کبیر سر آغاز رسیدگی دوباره به این پرونده شد.صبح روز 30 دی ماه آن سال پس از گزارش یک مورد قتل در اتاقک نگهبانی پاساژ ماموران برای بررسی موضوع وارد عمل شدند.بلافاصله پس از حضور ماموران مشخص شد قتل مهدی 52 ساله با انگیزه سرقت رخ داده است.چرا که براساس شواهد موجود در محل جنایت مهدی در طبقه پنجم پاساژ پس از یک درگیری با دستمال خفه شده و بعد به اتاقک نگهبانی کشانده شده بود. نشانه های موجود حاکی از آن بود که مقتول با مجرمان آشنایی قبلی داشته است.
همزمان با انتقال جسد مهدی به پزشکی قانونی تحقیقات برای پیدا کردن رد پایی از قاتل یا قاتلان ادامه داشت تا اینکه تصاویر دوربین های مدار بسته پاساژ مورد بازبینی قرار گرفت.در تصاویر دوربین های مدار بسته تصویر 3 نفر از کسانی که با مهدی درگیر شده بودند به دست آمد.پسر مقتول پس از دیدن تصاویر به دست آمده، دو نفر از قاتلان را شناسایی کرد.او به ماموران گفت:« نورا... یکی از آشناهای ما بود که از افغانستان آمده بود و چون جایی نداشت پیش پدرم می ماند.بعدها نورا... دوستش اشرف را هم که با او از افغانستان آمده بود به اینجا آورد.»
بر اساس تصاویر دوربین‌های مداربسته پاساژ اشرف و نورا... و سومین فرد که هویتش ناشناخته باقی مانده بود با شکستن قفلهای در یک مغازه قصد سرقت از آن را داشتند اما با سر رسیدن مهدی و مخالفت او با این کار با هم درگیر می شوند و در نهایت مهدی را به قتل می رسانند.پس از شناسایی هویت دو تن از متهمان عاقبت ماموران توانستند اشرف را دستگیر کنند.اشرف در اعترافاتش به ماموران گفت:«آن روز ما به پیشنهاد نورا... برای سرقت به یکی از مغازه ها رفتیم اما مهدی مانع کار ما شد.خود نورا... او را به گوشه ای کشاند و از ما خواست کار را تمام کنیم.بعد از اینکه از مغازه بیرون آمدیم نورا... به ما گفت که مهدی را به قتل رسانده و از ما خواست برای بردن جنازه به اتاقک نگهبانی به او کمک کنیم.»عاقبت تلاش ماموران نتیجه داد و توانستند نورا... را زمانی که قصد داشت از ایران خارج دستگیر کنند.اما دستگیری نورا... در رابطه با این قتل تازه آغاز ماجرا بود چرا که اعتراف یکی از نزدیکان نورا... پرده از جنایتی برداشت که یک سال قبل اتفاق افتاده بود.
اشرف در اعترافاتش به ماموران گفت:«سال گذشته زمانی که با نورا... در ساختمانی در شیراز کار می کردم او به من گفت که زنی را در تهران به قتل رسانده و جنازه اش را در پارک رها کرده است.»
بلافاصله از نورا... در این زمینه بازجویی شد و او به قتل سارا اعتراف کرد.مرد جنایتکار با بیان اینکه سارا را به خاطر سرقت به قتل رسانده بود افزود:«من سارا را با یکی از دوستانم دیده بودم. به خاطر همین شماره اش را از روی گوشی موبایل دوستم برداشتم.با او تماس گرفتم گفتم که می خواهم او را ببینم.سارا قبول کرد و به خانه من آمد.عصر آن روز من خواب بودم که متوجه شدم از اتاق بغلی صدا می آید زمانی که به آنجا رفتم دیدم سارا از جیب کت من دزدی می کند.من 4 میلیون پول داشتم که سارا همه اش را برداشته بود.سر همین موضوع با او دعوا کردم اما او زیر بار نمی رفت.آن قدر عصبانی شدم که نمی دانستم چکار می کنم.روسری‌اش را باز کردم و دور گردنش پیچاندم و کشیدم.وقتی بعد از چند لحظه دیدم که تکان نمی خورد فهمیدم او را کشته‌ام.به همین خاطر جنازه اش را درون یک پتو پیچاندم و به پارکی در همان نزدیکی بردم و رها کردم.»
با اعتراف نورا... بازپرس دادسرای جنایی برای او به اتهام مباشرت در قتل قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد که قرار است به زودی به این پرونده در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران رسیدگی شود.
