اینجانب فاطمه.م روز 26 مهر ماه سال 1391 هنگامی که در حیاط مدرسه برای حرکت و رفتن به اردو بودم با اجازه دو نوبتی از معاونم به سرویس بهداشتی مدرسه رفتم، در هنگام برگشتم به سمت اتوبوسها، پایم به چادرم گیر کرد و جلوی یکی از مینیبوسهای متوقف به زمین افتادم. به حالت نیم خیز درآمدم تا بلند شوم اما متأسفانه راننده مینی بوس که گویا من را ندیده بود، حرکت کرد و من را به زمین انداخت و بر روی پایم متوقف شد و باز هم متأسفانه متوجه حضور یک فرد به زیر لاستیک نشده و با صدای جیغ من ماشین را روی پایم به عقب و جلو حرکت میداد تا من را از زیر ماشین درآورد و موفق نشد و رانندگان دیگر حاضر در مدرسه و معلمان، مینی بوس را حرکت داده و من را از زیر آن بیرون کشیدند و بااورژانس به بیمارستان امدادی مشهد منتقل شدم. در دو ماه، سه بار عمل جراحی شدم و پس از عمل سوم، پای سالمم هم به خاطر برداشت پوست برای پیوند متحمل آسیب وسیعی شد.
پس از سه ماه از حادثه، سرانجام اتفاقی مدیر کل آموزش و پرورش استان خراسان رضوی که تازه مطلع شده بودند، به عیادت من آمد و با وعدههای بسیار، من و خانواده ام را خوشحال کرد؛ اما اکنون که 9 ماه از آن حادثه دلخراش میگذرد، هنوز هیچ کدام از آن وعدهها محقق نشده و ما هنوز صدای یک نفر از مسئولین استان را برای دلجویی و آگاهی از وضع جسمی و روحیام نشنیدیم و همچنان منتظریم.
توضیحات بیشتر در نامه درد دلی من به وزیر محترم آموزش و پرورش:
جناب آقای وزیر سلام
من یعنی دختری 12ساله با کوله باری از آرزوها از شما درخواستی ندارم جز اینکه دقایقی کوتاه به سؤالات من پاسخ دهید، مگر نه اینکه شما نیز معلم هستید و کار معلمان پاسخگویی به سؤالات دانش آموزان است و مگر این نیست که همیشه معلمان برگهی سؤال در مقابل دانش آموزان میگذارند و این بار دانش آموزی برگهی سوالاتش را مقابل معلمی قرار داده است.
آیا فقط سوختگان در مدارس مختلف دانش آموزان این کشور هستند و من که به خاطر حفظ تاج بندگیم چادر لحظاتی زیر چرخهای سنگین مینی بوس حامل بیش از 20 دانشآموز بودم، دانشآموز این کشور نیستم؟
اگر خدای نکرده این اتفاق برای فرزند خود شما میافتاد، چه میکردید؟
و در پایان از شما میخواهم پاسخ این سؤالاتم را همان طور که خود شما معلمان به ما آموختید در عمل نشان دهید، نه در کلام.
پی نوشت: با همه این تفاسیر آیا من حق دیدار چند ثانیه ای شخص شما را نداشتم که کسانی که حرف از همدردی با من میزدند این اجازه را به من ندادند و هنگامی که نامه وزارتی به شماره 40671 در تاریخ 5 /3/ 1392 به دست همکارانتان در خراسان رضوی رسید، به جای تماس، مشورت، سؤال و دلجویی از من و خانواده ام به تماس تلفنی پدرم پاسخ نامربوط داده و نتوانستند ناراحتی شدید خود را از مکاتبه و درد دل با شما و معاون محترمتان پنهان کنند و تا این لحظه هیچ اطلاعی از محتوای نامه وزارتخانه و پاسخ خراسان به آن نامه به من و خانواده ام داده نشده است.
* برای آشنایی با شرایط و نحوه همکاری با «نگاه شما» اینجا را کلیک کنید.