نمادسازی فرهنگی از رخدادها و چهرههای کشورمان به شیوه مدرن، متکی بر برداشتهایی از شیوههای شرقی و غربی، عمدتاً اثربخش است و در ایران نیز از این فرصت بهرهبرداری مناسبی شده، ولی در این میان، یک پرسش اساسی میماند و آن این که آیا به هر روشی برای نمادسازی از قهرمانان کشور میتوان متوسل شد؟
به گزارش «تابناک»، از ارکان اساسی در سبک زندگی مردم هر سرزمین، پوشش آن مردمان است. جنس، رنگ و طرح این پوشش، پیامهای فراوانی دارد که علاوه بر بررسیهای فرهنگی، از منظر جامعهشناسی نیز مورد توجه ویژه قرار میگیرد و از این حیث، نوع پوشش ـ که میتواند تأثیر عمیقی در لایههای گوناگون اجتماعی داشته باشد ـ همواره در همه جوامع مناقشهبرانگیز بوده و در ایران نیز این موضوع، وجوه تاریخی مفصلی دارد.
بنا بر این گزارش، در پنجاه سال اخیر، لباس از نماد فرهنگی نیز کارکردی فراتر یافت و دقیقاً پس از آن رخ داد که این درک پیش آمد، پوشش میتواند خود در جایگاه یک رسانه و انتقالدهنده پیام یا مبلغ یک جریان باشد و اثرگذاری چنین تبلیغی نیز بیش از تبلیغات مستقیم ارزیابی شد و در همین چهارچوب، پوشش بیش از هر زمان جنبه ایدئولوژیک گرفت و بار معناییاش زیر ذرهبین رفت.
در اروپا و آمریکا از این ظرفیت در تبلیغات موسیقی بیش از هر حوزه دیگری بهرهبرداری شد و پس از آن در تبلیغات انتخاباتی آمریکا، شاهد چنین چیزی بودیم و در کنار اینها، سبک تازهای از تیشرتها به بازار پوشاک آمریکا آمد که حاوی نوشتههایی نه از چهره خوانندگان یا مشاهیر غربی، که بخشهایی از گفتهها یا نوشتههای آن بود و در واقع تنوع تبلیغات در این حوزه رو به فزونی گذاشت و کشورمان نیز در این حوزه بیشتر مصرفکنندگان کالاهای فرهنگی بود تا تولیدکننده چنین کالاهایی؛ اما در دو دهه اخیر، کم کم بازی عوض شد.
برخی دانشجویان در بیش از یک دهه اخیر که چاپ روی لباس سادهتر شده و ابزار چاپ روی پارچه جنبه عمومیتر یافته، در این زمینه ابتکارات جالبی کردند و تیشرتهایی با طرحهای خطاطی و خط و نقاشی و همچنین تصاویر جالبی از نمادهای کشورمان منتشر نمودند و این کار آنچنان مورد استقبال قرار گرفت که به سرعت تعدد و تنوع این نوع تیشرتها رو به فزونی گذاشت و حتی برای محرم نیز تیشرتهای مشکی با طرحهای مناسبتی اینچنینی طراحی شد و پیراهن آستین بلند سیاه به عنوان پوشش قالب این روزها، رقیبی تازه نفس یافت.
در همین چهارچوب و در چند سال اخیر، برخی جوانان در ابتکاری تازه، عکس سرداران شهید جنگ همچون همت، باکری، چمران و... را به عنوان طرح روی چنین تیشرتهایی در نظر گرفته و روانه بازار کردند؛ رویدادي که از آن حمایت شد و گروهی از مجلات به طور خاص، مهمترین بخشهایشان را به این اتفاق تازه اختصاص دادند و مسئولان نیز نسبی از چنین حرکتهایی حمایت کردند تا توجه عمومی را به آن جلب کنند و مردم در زمان خرید پوشاک، به این تیشرتها، گرایش نشان دهند، ولی این پایان ماجرا نبود.
این گروه پس از آن که با دکوپاژ خیابانی برای تبلیغات، تصویر «باب مارلی»، خواننده راک را در اقدامی عجیب کنار «همت» منتشر و این دو را کنار هم مقایسه کرد، از همین تیشرتها بر تن دختران ایرانی در انگلیس کرد تا مثلاً این شعار را پیش بیاورد که «همت» قهرمان همه قشرهاست و یا این تیشرتها و قدرت فرهنگیاش تا لندن نیز راه یافته، ولی اثر چنین حرکتی، کاملاً معکوس بود و تعبیرهای متفاوتی از این کار شد.
نخستین و مهمترین برداشت این بود که آیا اساساً هدف از چاپ تصویر قهرمانان جنگ، حرکتهای شعاری نظیر همین حرکت و کسب درآمد از قبالش بوده است؟ آیا چمران، همت، باکری، خرازی و باقری نگاه و اعتقادشان نسبتی با چنین رویکردی دارد یا نام مقدسِ ایشان نزد مردم قدرشناس و قهرمانپرور کشورمان، در حال بهرهبرداری به نازلترین شکل ممکن است؛ هرچند باید از چنین حرکتهایی حمایت کرد اما این حمایتها تا آنجا ادامه خواهد داشت که بوی تجارت با خون شهدا استشمام نشود و البته امید داریم که این حرکت نیز در این راستا اینچنین پروبال ناقص داده نشده باشد.
بنابراین، هنگامی که چنین حرکتهایی طراحی میشود، باید از خود پرسید، اگر قهرمان من بود و از او میپرسیدم، او به این اتفاق افتخار میکرد یا با خنده و حتی شاید خشم، از اسیر فرم شدن و از محتوا گذشتن در پرداختن به آرمانهایش، ما را به نقد میکشید؟ چنین نشود که فرم بدون محتوا یا خلاف پیام را تبلیغ کنیم و توقع داشته باشیم که مردم این گونه بپندازند که پشت این ماجرا انگیزهای به جز تجارت است.