تاریخ همین یک سده اخیر، حکایت از آن دارد که برخی از چهرههای مشهور و شناخته شده و حتی میلیاردر، کسانی هستند که از دانشگاه اخراج شدند و هیچ گاه به دانشگاه بازنگشتند. آیا امروز کارفرمایان بزرگ باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشند تا بتوانند یک تجارت یا شرکت بزرگ را راهبری و مدیریت کنند؟
به گزارش «تابناک»، استیو جابز، مارک زاکربرگ و بیل گیتس، تنها افراد مشهور و میلیاردری نبوده و نیستند که از دانشگاه بیرون شدند. اخراجیهای دیگر عبارتند از: جرج کلونی، رالف لاورن (طراح مدل و مشهور به بنیانگذار برند POLO) رومن آبرامویچ مالک باشگاه چلسی و مهمتر از همه آلبرت انیشتین که بعد از اخراج از مدرسه، پذیرش دانشگاه پلی تکنیک زوریخ را از دست داد!
حتی وودی آلن در خصوص اخراجش از کالج نیویورک مینویسد: به خاطر تقلب در امتحان نهایی متافیزیک، از کالج اخراج شدم. از چشمهای نفر کناری داشتم نگاه میکردم!
برای بسیاری از کارفرمایان در آغاز راه، خارج شدن از تحصیل و دانشگاه و تأسیس یک شرکت یا کسب و کار تجاری ایدهای جالب و جذاب است؛ افزون بر آن که این روزها متوسط هزینه جهانی برای اتمام تحصیل در دانشگاه بسیار بالاست و همچنین مستلزم پیمودن زمان بسیاری است.
در نتیجه این امر، وسوسه ترک تحصیل و کنار گذاشتن دانشگاه برای بسیاری از کارفرمایان هیجانی و بیقرار بسیار زیاد است، اما آیا همه به اندازه جابز و زاکربرگ موفق و خوش شانس خواهند بود؟
باور عمومی بر این است، برای افرادی که در چهارچوب زمان و دنیای در حال جریان تفکر میکنند، ورود به دانشگاه نه تنها منجر به دستیابی به ایدههای خلاقانه و اطلاعات و دانش نسبت به کار مورد نظر میشود، بلکه حتی منجر به دیدار سایر ذهنهای خلاق شده و ظرفیت به دست آوردن شرکای خوب را نیز فراهم میکند.
در بسیاری از دانشگاههای بزرگ امروز دنیا، انجمن کارآفرینان یا نهادهایی نظیر آن، یکی از مهمترین ارگانهایی است که طی آن کارآفرینان بزرگ و کوچک دور هم جمع شده و ایدهها و الهامات را با یکدیگر در میان میگذارند؛ این کاری است که کنسرسیوم ملی کارآفرینان دانشگاهی در انگلستان از سال ۲۰۰۸ به آن روی آورده است و حتی از حضور بزرگترین و مشهورترین کارآفرینان جهانی نیز در راستای این هدف بهره میبرد.
اما سوی دیگر، این قضیه به باور برخی آن است که وقتی فردی بیرون از چهارچوبهای عصر خویش حرکت میکند، دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی عموما سقفی کوتاه برای پیشرفت وی است. ذهن خلاق در حصار دانشگاه و علوم مشخص، تنها دست به خودکشی میزند و عاقبت آن افسردگی و شکست است.
اما این باور، منتقدان خاص خود را نیز دارد. «اکو مارکت» یکی از پیشروترین و نخستین بازارهای آنلاین غرب بود که امکان خرید ده هزار نوع محصول طبیعی را از ۱۷۰۰ فروشنده ایجاد کرده بود. لیام پترسون، بنیانگذار این بازار بر این باور است که ورود به دانشگاه و پایان تحصیلات، یکی از مهمترین فاکتورهای رونق و موفقیت کسب و کار وی بوده است.
وی مجموعه آموزشها و اطلاعاتی را که از طریق اساتید، فیلمها و کتابها در دانشگاه به دست آورده بود، کلید موفقیت خود یاد میکند، کلیدی که در این جمله خلاصه میشود: کاهش هزینههای راه اندازی بازار، بدون کاستن از کیفیت!
این امر شاید امروزه در ایران به یک موضوع چالشی تبدیل شده باشد؛ موضوعی که البته در حافظه ایرانی قدمتی بسیار طولانیتر دارد:
علم بهتر است یا ثروت؟ بیگمان، این روزها در جامعه ایرانی کمتر کسی یافت میشود که مانند گذشته علم را بر ثروت ترجیح دهد. این تغییر جایگاه ناشی از مسائل بسیاری است که هم جنبههای اجتماعی و هم جنبههای اقتصادی را با هم در بر میگیرد؛ اما نکتهای که در این میان باید به آن توجه کرد، کارکرد دانشگاه در فضای کنونی جامعه ایرانی است.
شاید همین موضوع بوده که در سالهای اخیر، لزوم بازنگری ارتباط بین دانشگاه و صنعت و کسب و کار را اساسیتر مطرح کرده است؛ موضوعی که منجر به آن شده که به تازگی دانشگاههای گوناگون دفاتری مختص این موضوع در دل دانشگاه راهاندازی کنند و همایشها و مقالات پژوهشی فراوانی پیرامون موضوع را ببینیم.
ضعف کنونی ارتباط میان صنعت و دانشگاه یا به شکلی اساسیتر و کلیتر کسب و کار و دانشگاه، همان معضلی است که هنوز این پرسش را در ذهن بسیاری از جوانان پدید میآورد که: علم بهتر است یا ثروت؟